پیش بینی کارکرد خانواده و شیوه های تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده والدین از رسانه های جمعی و شبکه های ارتباط مجازی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد، گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران.

2 استادیار گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران

3 کارشناس ارشد، گروه روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم، قم، ایران

چکیده

روابط سالم و متقابل درون خانواده‌ها باعث می‌شود که فرزندان مهارت‌های زندگی را بیاموزند و در شرایط بحرانی احساسات و هیجانات خود را به نحو مطلوب کنترل نمایند. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی کارکرد خانواده و شیوه‌های تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و شبکه‌های ارتباط مجازی بود. این مطالعه از نوع توصیفی–همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان و مردان متأهل ساکن شهر قم در رده سنی 30-50 سال بود که حداقل یک فرزند داشتند که از بین آنها با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه‌گیری در دسترس تعداد 386 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه‌ سبک‎های فرزندپروری بامریند (1978)، پرسشنامه کارکرد خانواده FAD و پرسشنامه محقق ساخته میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و شبکه-های ارتباط مجازی‌ بود. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته‌ها نشان داد بین کارکرد خانواده و میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و شبکه‌های ارتباط مجازی‌ رابطه معکوس و معناداری (048/0P=) وجود دارد. همچنین بین شیوه‌ تربیتی سهل گیرانه فرزندان (041/0P=) و شیوه‌های تربیتی مستبدانه و مقتدرانه فرزندان (01/0P=) با میزان استفاده از رسانه‌های جمعی و شبکه‌های ارتباط مجازی رابطه معناداری وجود دارد. یافته های پژوهش اهمیت میزان استفاده والدین از رسانه های جمعی و شبکه های ارتباط مجازی و نقشی که در شیوه های فرزندپروری و تعاملات خانواده دارد را متذکر شده که رهگشای یاوران خانواده برای راهنمایی و اصلاح شیوه های تربیتی فرزندان و عملکرد خاناوده می باشد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عنوان مقاله [English]

Predicting family functioning and children's educational methods based on parents's use of mass media and virtual communication networks

نویسندگان [English]

  • Amir hashemi sanjani 1
  • Shahrzad Saravani 2
  • Mojgan Zeinali Pour 3
  • Faezeh Arbabi 1
1 Master of Psychology, Department of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran.
2 Assistant Professor, Department of psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran
3 Master of Psychology, Department of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran.
چکیده [English]

Healthy and reciprocal relationships within families enable children to learn life skills and to control their emotions in critical situations. The purpose of this study was to predict family functioning and children's educational methods based on the use of mass media and virtual communication networks. This study was a descriptive-correlational study. The statistical population included married men and women living in Qom in the age group of 30-50 years who had at least one child, from whom 386 people were selected as a sample using Cochran's formula and available sampling method. The instruments used were Bamrind (1978) parenting style questionnaire, FAD family functioning questionnaire and researcher-made questionnaire on the use of mass media and virtual communication networks. Regression analysis was used to analyze the data. The results showed that there is an inverse and significant relationship (P=0.048) between family functioning and the use of mass media and virtual communication networks. Also, there is a significant relationship between the negligent educational method of children (P=0.041) and the authoritarian and authoritative educational methods of children (P=0.01) with the use of mass media and virtual communication networks. Findings of the study indicate the importance of parents' use of mass media and virtual communication networks and the role it plays in parenting practices and family interactions, which pave the way for family helpers to guide and improve children's educational practices and family functioning. is.

کلیدواژه‌ها [English]

  • family and Mass Media
  • Family and virtual communication networks
  • Family Function
  • educational methods

پیش بینی کارکرد خانواده و شیوه­های تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده والدین از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی[1]

 

 

چکیده

روابط سالم و متقابل درون خانواده­ها باعث می­شود که فرزندان مهارت­های زندگی را بیاموزند و در شرایط بحرانی احساسات و هیجانات خود را به نحو مطلوب کنترل نمایند. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی کارکرد خانواده و شیوه­های تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی بود. این مطالعه از نوع توصیفی–همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان و مردان متأهل ساکن شهر قم در رده سنی 30-50 سال بود که حداقل یک فرزند داشتند که از بین آنها با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه­گیری در دسترس تعداد 386 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه‌ سبک‎های فرزندپروری بامریند (1978)، پرسشنامه کارکرد خانواده FAD و پرسشنامه محقق ساخته میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی­ بود. برای تحلیل داده­ها از تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافته­ها نشان داد بین کارکرد خانواده و میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی­ رابطه معکوس و معناداری (048/0P=) وجود دارد. همچنین بین شیوه­ تربیتی سهل گیرانه فرزندان (041/0P=) و شیوه­های تربیتی مستبدانه و مقتدرانه فرزندان (01/0P=) با میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی رابطه معناداری وجود دارد. یافته­های پژوهش اهمیت میزان استفاده والدین از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی و نقشی که در شیوه­های فرزندپروری و تعاملات خانواده دارد را متذکر شده که رهگشای یاوران خانواده برای راهنمایی و اصلاح شیوه­های تربیتی فرزندان و عملکرد خاناوده می­باشد.

کلیدواژه­ها: خانواده و رسانه­های جمعی، خانواده و شبکه­های ارتباط مجازی، کارکرد خانواده، شیوه­های تربیتی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Predicting family functioning and children's educational methods based on parents's use of mass media and virtual communication networks

 

 

 

Abstract

Healthy and reciprocal relationships within families enable children to learn life skills and to control their emotions in critical situations. The purpose of this study was to predict family functioning and children's educational methods based on the use of mass media and virtual communication networks. This study was a descriptive-correlational study. The statistical population included married men and women living in Qom in the age group of 30-50 years who had at least one child, from whom 386 people were selected as a sample using Cochran's formula and available sampling method. The instruments used were Bamrind (1978) parenting style questionnaire, FAD family functioning questionnaire and researcher-made questionnaire on the use of mass media and virtual communication networks. Regression analysis was used to analyze the data. The results showed that there is an inverse and significant relationship (P=0.048) between family functioning and the use of mass media and virtual communication networks.  Also, there is a significant relationship between the negligent educational method of children (P=0.041) and the authoritarian and authoritative educational methods of children (P=0.01) with the use of mass media and virtual communication networks. Findings of the study indicate the importance of parents' use of mass media and virtual communication networks and the role it plays in parenting practices and family interactions, which pave the way for family helpers to guide and improve children's educational practices and family functioning. is.

 

Keywords:  family and Mass Media, Family and virtual communication networks, Family Function, educational methods

 

 

 

 

 

 

مقدمه

کارکرد خانواده دارای ابعاد گوناگونی مانند تامینِ نیازها، ایفای نقش، ارتباط و دخالت عاطفی است که نقش مهمی در سلامت خانواده دارد (خسروی،1396). همچنین حل تضادها و تعارض­ها، تطابق با تغییرات ایجاد شده در طول زندگی اعضای خانواده،  و حفاظت از نظام خانواده از دیگر کارکردهای خانواده محسوب می­شود (اسچالر و همکاران[2]،2017). خانواده­ای که کارکرد نامناسب و ضعیفی داشته باشد با نادیده گرفتن ارتباطات بین فردی نامناسب اعضای خانواده و بروز واکنش­های هیجانی نامناسب موجب ایجاد مشکلات خصوصاً در زمینه عاطفی والدین با یکدیگر و والدین با فرزندان می­شود و در نتیجه آسیب­هایی همچون طلاق، گسست­های عاطفی و خیانت زناشویی را برای اعضای آن خانواده رقم می­زند (بیراتی، دایس، پیریا، لافر و نری[3]،2016). در مقابل خانواده­های با کارکرد مناسب، مرجع تربیت عاطفی و جنسی فرزندان خود قرار گرفته و با شناسایی به موقع مشکل و اقدام به حل آن، فضای ارتباطی مستقیم، روشن و تاثیرگذاری را بر فضای خانواده حاکم می­کنند (پیرز، کو و ایرارازاول[4]، 2017).

کارکردهای خانواده از عوامل متعددی تاثیر می­پذیرد که یکی از مهمترین این عوامل، رشد و تنوع رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی است (دابس[5]،2018). ورورد وسایل ارتباطی جدید به­طور کلی و شبکه­های ارتباط مجازی و خدمات آنها در قالب فضای مجازی به درون خانواده که اصطلاحا خانگی سازی فناوری نامیده می­شود (لیوینگستون، هاددون، جورزیگ و اولافسون[6]،2011)، به طور خاص بر میزان، فراوانی و کیفیت تعاملات اعضا در درون خانواده و همین­طور در برقراری تعامل با گروه­ها و اجتماعات بیرون از خانواده تاثیر گسترده و عمیق داشته است و به­طور فزاینده بر محبوبیت این­گونه رسانه­ها افزوده است (مادیانو و میلر[7]،2013). شبکه­های ارتباط مجازی توانسته است گاهی جای خانواده را در تامین عواطف و احساسات بگیرد و حتی با کاهش روابط دوستانه و روابط خانوادگی منجر به آسیب­های روانی شوند (اسلامی و جهانگیری،1396).

از طرفی رسانه‌ها در دوران کنونی که به عصر ارتباطات معروف است بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی خانواده­ها شده‌اند، به نحوی که با سرشار کردن فضا از اطلاعات و اخبار، آنان را احاطه کرده و هر لحظه بر زندگی­شان تاثیر می­گذارند. بعلاوه والدین نیز در طول شبانه روز از محتواهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانه‌ها استفاده می‌کنند و فرزندان خود را از ابتدای حیاتشان، با رسانه‌ها بزرگ می­کنند و موجب می­شوند که فرزندانشان بخش عظیمی از فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی خود را از رسانه­ها دریافت کنند (طلوعی،1397). متقابلا رسانه­ها نیز در تربیت فرزندان و کارکرد خانواده­ها نفوذ کرده (فراهانی و سعید،1391) و مرجعی برای احساس آنان نسبت به موقعیت­های مختلف، گرایش­ها، عقاید و ارزش­هایشان به­وجود می­آورند (دیفلئور و روکیچ[8]، 2015) و هیچ چیزی هم مانع و جلودار آن نیست و هرچه هم ابزارهای ارتباطی گسترش می­یابند، قدرت رسانه­ها و میزان تأثیرگذاری آن­ها در تربیت نسل جدید بیشتر می­شود (محمدپناه،1396). از این­رو، پیوند رسانه­ها با تجربیات اعضای خانواده، آنها را به عضو فعالی از زندگی روزمره تبدیل کرده که توان اثرگذاری بر بازسازی افکار، رفتار، ارتباطات و تعاملات اعضای خانواده با یکدیگر را دارد. اندیشمندان بسیاری هم معتقدند ماهیت و ویژگی­های خانواده توسط رسانه­ها تعیین می­شود. آنان چنین توضیح می­دهند که رسانه­های مجازی بر بستر وب به تدریج فضای روانی و محیطی گفتگو را در ارتباطات بین فردی، خدشه دار می‌کنند و اعضای خانواده را به واگرایی سوق می‌دهند تا جایی­که هر عضو خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک با دیگر اعضای خانواده زندگی می­کند اما تعامل بسیار اندکی با آنها برقرار می­کند (تبریزی،1396).

رسانه در معنای وسیع، شامل تمام وسایل ارتباطی است که در سطحی گسترده به انتشار اطلاعات، اخبار، عقاید و نظرات می­پردازند. این وسایل ارتباطی تنوع فراوانی دارند مانند تلویزیون، رادیو، شبکه­های رایانه­ای، شبکه­های ماهواره­ای، اینترنت (بیدگلو و باقری، 1392). به دلیل کارکردهای متنوع خود باعث حاکم شدن فضای انفرادی بر خانواده می­شود و ارتباطات بین فردی چهره به چهره در خانواده را کمرنگ می­کند (کازنو[9]،1387).

آسیب ناشی از حضور رسانه­ها در ارتباط بین زن و شوهر و همچنین ارتباط والدین با فرزندان بسیار مشهود است. مطالعات نشان داده­اند که رسانه­ها با تغییر مخاطب در ارتباطات بین فردی زن و شوهر و یا والد و فرزند موجب ضعیف شدن پیوندهای عاطفی و هیجانی میان اعضای خانواده شده و از این طریق کارکرد خانواده و شیوه­های فرزندپروری آنها را به مخاطره می­اندازد. می­توان گفت زمانی که میزان استفاده از رسانه زیاد باشد والدین فرصت کمی برای تربیت فرزندان دارند و تقریبا نسبتا به آنان بی­تفاوت عمل می­کنند و به عبارتی از روش­های سهل گیرانه استفاده می­نمایند و یا چنان استبداد در خانواده حاکم است که تنها والدین قدرت برتر در خانواده به حساب می­آیند (فراهانی و سعید،1391).

امامی، هاشمیان­فر، حقیقتیان (1395) در پژوهشی به بررسی تبیین رابطه گسترش رسانه­ها و خانواده­گرایی با استفاده از روش پیمایشی بر روی خانواده­های ساکن شهر اصفهان پرداختند و نشان دادند که با افزایش مصرف رسانه، تعاملات خانواده و روابط صمیمی بین اعضای خانواده کاهش می­یابد و این امر می­تواند کارکرد خانواده را در معرض تهدید قرار دهد. در تحقیقی که توسط روستایی، بدیهی­زراعتی و پوراکبران (1395) انجام شد به این نتایج دست یافتند که استفاده از رسانه­های نوپدید مانند ماهواره بر کاهش میل جنسی و همچنین رضایت زناشویی تاثیر بسیار زیادی دارد. لذا در خانواده­هایی که از ماهواره، استفاده بیشتری دارند رابطه عاطفی، بسیار ضعیف می­باشد. قلیج (1391) بیان می­کند تأثیر رسانه­ها عمدتا در جهت شدت بخشیدن و تسریع در روند تغییر و دگرگونی ارزش­های زناشویی و روابط خانوادگی است. نکته­ی نگران کننده این است که تغییر فرهنگی یا تغییر در سبک زندگی نه به خاطر انتظار تغییرات سطحی مانند یک تغییر ساده سیاسی التیام نمی­یابد؛ بلکه پدیده­ای مانند تجمل پرستی در صورت برآورده نشدن می­تواند خود را به شکل احساس محرومیت نسبی نشان دهد و یک جمعیت همیشه ناراضی یا جمعیتی شدیداً مصرف کننده تولید کند که سیری ناپذیر بوده و منافع جمعی را دچار مشکل کند. کاپرا، برین، پاملا، کریستین و لین[10] (2019) نیز در تحقیقی با هدف بررسی نقش رسانه در کارکرد خانواده در میان 1400 نفر از والدین کشور فنلاند به این نتیجه دست یافتند که کارکرد خانواده زمانی بهبود می­یابد که میزان استفاده والدین و فرزندان از رسانه، کاهش بیابد.

رسانه­ها از دو طریق بر تربیت فرزندان تاثیر می­گذارند، یکی تاثیر مستقیم که از ارتباط رسانه با خود فرزندان حاصل می­شود و دیگری تاثیر غیرمستقیم که سبک­های تربیتی بر میزان استفاده از رسانه­ها خواهند داشت (میرداماد اصفهانی،1394). امروزه پرورش فرزند در فضای رسانه­های جدید و شبکه­های ارتباط مجازی به دلیل ویژگی­های زیادی همچون سرعت زیاد در تبادل اطلاعات و دسترس پذیری بالا سرشار از فرصت­ها و امکانات آموزشی، یادگیری و تعاملی می­باشد، اما به دلیل ویژگی­های چالش برانگیز شیوه­های تربیتی را به شدت در معرض آسیب قرار داده است (محمدزاده، نیرومند و محمدزاده نقاشان،1399).

بامریند[11] شیوه­های تربیتی فرزندان را منظومه‌ای از نگرش در مورد فرزند، نحوه برقراری ارتباط با فرزند، روش نگهداری فرزند و جو عاطفی حاکم بر فضای رفتاری والدین تعریف (بامریند، 1991) و آنها را بر اساس نوع والدین و خانواده به سه شیوه تربیتی سهل­گیر، مستبدانه و مقتدرانه  تقسیم کرده است. در شیوه تربیتی سهل­گیر قوانین بسیار محدودی وجود دارد و افراد نسبت به اجرای همان قوانینِ اندک و آداب و رسوم اجتماعی تقید چندانی ندارند و هر کس هر کاری بخواهد انجام می­دهد. فرزندانی که با این شیوه تربیت می­شوند کودکانی لوس، پرتوقع و خودخواه هستند که در پی دریافت توجه و محبت مداوم از دیگران هستند (نوابی­نژاد،1394). در شیوه تربیتی مستبدانه، بر قدرت والدین بیش از اندازه تاکید می­شود. والدینی که از این شیوه استفاده می­کنند، گرایش به محدود کردن استقلال کودکان و مجبور کردن آنها به پیروی از قوانین سختگیرانه توام با تهدید در صورت نقض قوانین دارند. این دسته از والدین گرایش بسیار کمی نسبت به پاسخگویی و پذیرش فرزندانشان از خود نشان می­دهند. فرزندانی که با شیوه تربیتی مستبدانه بزرگ می­شوند کودکانی هستند که در برابر انتقاد بزرگ­ترها بی­تفاوت­اند، از ثبات عاطفی کمی برخوردارند و گرایش بیشتری به انحرافات اخلاقی نشان می­دهند (به نقل از طباطبایی،1396).

اما منظور از شیوه تربیتی مقتدرانه این است که والدین، فرزندان را به استقلال و آزادی فکر تشویق می­کنند در حالی­که نوعی محدودیت و کنترل از طرف والدین بر او اعمال می­شود. در این نوع از شیوه تربیتی، ارتباط کلامی وسیعی در تبادل فرزند با والدین وجود دارد و محبت و صمیمیت بین والدین و فرزندان در سطح بالایی است (بی­ریا،1395). لذا خانواده به عنوان نخستین جایگاه اجتماعی کودک در شکل گیری عادت­ها و اندیشه­های اجتماعی کودک نقش بسیار مهمی دارد و در نحوه برخورد کودک با گروه­هایی که در آینده با آنها سروکار خواهد داشت به طور مستقیم اثر می­گذارد (بهاری و مهدوی،1396). در این میان، رسانه­ها نیز به توسعه قوانین و هنجارها در جامعه و خانواده می­پردازند و با تحت تاثیر قرار دادن ارزش­های موجود و داوری­های هنجاری، ارزش­ها و هنجارهای جدیدی می­سازند که با سرعت تمام به تغییر الگوهای پوشش، شیوه­های تغذیه، ارزش­ها و نگرش­ها می­پردازند (باهنر،1388).

با توجه به مطالب پیش می­توان گفت، نتیجه تعامل اعضای خانواده با رسانه­های جمعی و شبکه های ارتباط مجازی این است که افراد خانواده به جای گفتگوی صمیمی با یکدیگر که می‌تواند به تقویت پیوندهای عاطفی و انسجام اعضای خانواده منجر شود به ارتباطی تن می‌دهند که گاهاً فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است و اثرات مستقیم و سوء بر اخلاق و رفتار اعضای خانواده دارد. تاثیر رسانه­ها در دگرگونی­های ارزشی خانواده­ها و نسل­ها با تاثیر بر شیوه­های تربیت فرزندان و کارکرد خانوده از عناصر کلیدی نظام فرهنگی هر جامعه به شمار می­رود که شناخت آنها نقش به سزایی در شناسایی تحولات فرهنگی آن جامعه دارد. با توجه به اینکه میزان استفاده از رسانه­ها همواره بر میزان تعاملات و روابط بین والدین و فرزندان تاثیرگذار است و هر چه میزان استفاده از رسانه بیشتر باشد از میزان تعاملات کاسته می­شود و از سوی دیگر در شیوه­های تربیتی همواره تعاملات اصل مهم و اساسی محسوب می­شود بنابراین میزان استفاده از رسانه­ها همواره شیوه­های تربیتی را تغییر می­دهد. این تاثیرپذیری به عنوان یک مسئله مهم در خانواده­ها، دغدغه اصلی والدین شده است که باید به آن توجه ویژه­ای شود. از این رو دغدغه اصلی پژوهشگر این است آیا رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده و شیوه­های فرزندپروری تاثیر دارند یا خیر؟. بنابراین فرضیه­های پژوهش عبارت بودند از 1- میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی می­تواند کارکرد خانواده را پیش بینی کند. 2-میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی می­تواند شیوه­های تربیتی فرزندان را پیش بینی کند.

 

روش

 

روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه­ی آماری شامل زنان و مردان متاهل ساکن قم در سال 1400 بود که حداقل دارای یک فرزند بوده و در رده سنی 30 الی 50 سال قرار داشتند. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران[12] (1977) استفاده شد. در این فرمول در سطح اطمینان 95% و با جایگذاری داشتن اطلاعات و پارامترهایی به دست آمده از جامعه، 384 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شدند و به روش نمونه­گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. در فرمول زیر N جامعه مورد مطالعه بود که  بر حسب سالنامه آماری شهرستان قم جمعیت سن 30 الی 50 ساله استان قم در سال 1395 (375600=N) اعلام شده بود.

برای انجام این پژوهش پس از اخذ رضایت­نامه کتبی از شرکت­کنندگان، پرسشنامه­ها بین افراد گروه نمونه توزیع شد. شرکت کنندگان 80 دقیقه فرصت داشتند تا در حضور محقق به تکمیل پرسشنامه­ها بپردازند. تمامی پرسشنامه­ها در زمان اخذ از مشارکت کنندگان، بررسی شد تا چنانچه شرکت کننده­ای به سوالی پاسخ نداده است مجددا از وی درخواست شود که پرسشنامه­ها را به طور کامل تکمیل نماید.  جهت در نظر داشتن اخلاق پژوهشی، پرسشنامه­هایی بدون نام و نام خانوادگی و یا علائم شناسایی بود تا بدین­وسیله پاسخ­های ارائه شده از سوی شرکت کننده­ها محفوظ باقی بماند. علاوه بر این، اطلاعات ارائه شده در قالب پرسشنامه­ها تنها در اختیار محقق بوده و از دستیابی افراد دیگر به اینگونه اطلاعات ممانعت به عمل آمد تا اصل رازداری رعایت گردد. همچنین افراد شرکت کننده مختار بودند در هر زمانی­که بخواهند پژوهش را ترک کرده و از پاسخگویی به سوالات صرف­نظر نمایند. همچنین در این پژوهش ملاک­های خروج از پژوهش شامل ابتلا به بیماری­های روانی والدین بر حسب خودگزارش­دهی بود. تجزیه و تحلیل داده­های حاصل با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنف، ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون و رگرسیون خطی ساده از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. برای گردآوری داده‌ها در این تحقیق از پرسشنامه‌های زیر استفاده شد.

پرسشنامه سبک فرزندپروری: این پرسشنامه توسط بامریند (1978) ساخته شده است که دارای 30 گویه است. هر کدام از سه شیوه تربیتی سهل­گیرانه، مستبدانه و مقتدرانه با 10 گویه اندازه­گیری می­شود. در این پرسشنامه شیوه نمره­گذاری بر اساس طیف لیکرت (کاملا موافقم=5، کاملا مخالفم=1) بود. از جمع نمرات جملات مربوطه به هر شیوه سه نمره ی مجزا به دست می­آید و نمره­ی مربوط به هر شیوه تربیتی والدین که از دو شیوه دیگر بیشتر باشد به عنوان شیوه تربیتی والدین غالب در نظر گرفته می­شود. در پژوهش شعبانی و مویدی (1396) ضریب الفای کرونباخ برای سنجش همسانی درونی پرسشنامه 78/0 و ضریب پایایی آزمون مجدد، 86/0 به دست آمد که در سطح 1 درصد معنادار بود.در این تحقیق پایایی با استفاده از آلفای کرونباخ به ترتیب برای شیوه­های فرزندپروری مقتدرانه، استبدادی و سهل گیرانه 85/0، 83/0 و 78/0 به دست آمده است که نشان دهنده پایا بودن پرسشنامه است.

پرسشنامه­ی استاندارد سنجش کارکرد خانواده(FAD) [13] 30 ماده دارد که آزمودنی برای پاسخ دادن به هر ماده باید یکی ازگزینه «بلی» یا «خیر» را انتخاب کند. اگر آزمودنی نمره بین ۰ تا 11 کسب کند کارکرد خانواده پایین، اگر نمره بین 12 تا 21 کسب کند کارکرد خانواده متوسط و اگر نمره بین 22 تا ۳۰ کسب کند کارکرد بالا است (بوری[14]،1991). فلسفی­نژاد (1393) میزان پایایی این پرسشنامه را به شیوه آزمون باز آزمون برابر 83/0 گزارش کرده است. همچنین در پژوهش دیگری خباز، سعدی­پور و فرخی (1395) میزان همسانی درونی از طریق آلفای کرونباخ معادل 81/0 بدست آمد. در این تحقیق پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ عدد 84/0 به دست آمد که نشان دهنده پایا بودن پرسشنامه است.

پرسشنامه میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی: یک پرسشنامه محقق ساخته بود که جهت سنجش میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی استفاده شد. در این تحقیق جهت سنجش رسانه­های جمعی و مجازی به رسانه­های مانند رادیو- تلویزیون، ماهواره، تلگرام، واتساپ، اینترنت پرداخته شد و میزان استفاده از برنامه­ها و محتوای آنها بر حسب ساعت و تماشای هفتگی و روزانه مورد سنجش قرار گرفت. این پرسشنامه شامل 8 سوال، که به صورت طیف لیکرت 5 گزینه­ای (خیلی زیاد=5،اصلا=1) نمره گذاری شده است. حداقل نمره 8 و حداکثر آن 40 می­باشد. جهت تعیین روایی از روایی محتوایی استفاده شد که توسط اساتید گروه روانشناسی و مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی قم مورد تایید قرار گرفت.

 

یافته­ها

در جدول 1 توزیع فراوانی و درصد مربوط به افراد گروه نمونه با توجه به ویژگی­های جمعیت شناختی (جنسیت، تحصیلات و سن ) نشان داده شده است.

جدول 1: توزیع فراوانی مربوط به ویژگی­های جمعیت شناسی گروه نمونه

متغیر

سطح

فراوانی

درصد

جنسیت

مرد

201

3/52

زن

183

7/47

 

 

تحصیلات

دیپلم

89

2/23

کاردانی

39

2/10

کارشناسی

142

37

کارشناسی ارشد و یا بالاتر

114

6/29

 

 

رده سنی

30-35 سال

89

2/23

36-40  سال

149

8/38

45 – 41 سال

107

8/27

50- 46  سال

39

2/10

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای بررسی نرمال بودن توزیع داده­ها از آزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده شد. جدول 2 نشان می­دهد که  مقدار سطح معنا­داری برای تمام متغیرها و مؤلفه­ها بزرگتر از مقدار خطای 05/0 است در نتیجه این متغیرها دارای توزیع نرمال بوده و می­توان از آزمون­های پارامتریک استفاده کرد. 

جدول 2 : نتیجه آزمون کولموگروف اسمیرنف برای بررسی نرمال بودن متغیرهای وابسته

مقدار خطا

سطح معنی داری

آماره Z

عامل

05/0

848/0

612/0

میزان استفاده از رسانه­های جمعی و  شبکه­های ارتباط مجازی

05/0

121/0

107/1

شیوه تربیتی مقتدرانه

05/0

434/0

871/0

شیوه تربیتی مستبدانه

05/0

115/0

166/1

شیوه تربیتی سهل گیرانه

05/0

319/0

957/0

کارکرد خانواده

 

جدول 3 میانگین و انحراف معیار متغیرهای اصلی پژوهش را نشان می­دهد. با توجه به این نتایج این جدول از بین پاسخگویان تعداد 128 نفر دارای شیوه تربیتی سهل گیرانه، حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 28 می­باشد. میانگین مولفه شیوه تربیتی سهل­گیرانه 22/16 و انحراف معیار آن 88/5 می­باشد. در میان پاسخگویان 210 نفر دارای شیوه تربیتی مقتدرانه، حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 40 بوده است، میانگین و انحراف معیار مولفه مقتدرانه به ترتیب 56/30 و 46/6 محاسبه شد. در میان پاسخویان این تحقیق 46 نفر دارای شیوه تربیتی مستبدانه بودند که حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 32 محاسبه شد. میانگین و انحراف معیار این مولفه به ترتیب 31/20 و 27/6 گزارش شد. میانگین میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی 28 و انحراف معیار آن 52/5 بود. از لحاظ متغیر کارکرد خانواده 112 نفر از پاسخگویان دارای کارکرد خانواده در سطح پایین، با میانگین 25/9 و انحراف معیار 57/3 بود. 157 نفر دارای کارکرد خانواده در سطح متوسط با میانگین 77/15 و 115 نفر دارای کارکرد خانواده در سطح بالا با میانگین 33/26 بودند.

جدول 3: میانگین و انحراف معیار متغیرهای اصلی تحقیق

متغیرها                شاخص­ها

تعداد

کمترین نمره

بیشترین نمره

میانگین

انحراف معیار

شیوه تربیتی سهل گیرانه

128

10

28

22/16

88/5

شیوه تربیتی مقتدرانه

210

10

40

56/30

46/6

شیوه تربیتی مستبدانه

46

10

32

31/20

27/6

میزان استفاده از رسانه­های جمعی و  شبکه­های ارتباط مجازی

384

8

40

28

52/5

کارکرد خانواده پایین

112

1

11

25/9

57/3

کارکرد خانواده متوسط

157

12

21

77/15

51/3

کارکرد خانواده بالا

115

22

30

33/26

29/3

 

در جدول 4 همبستگی میان میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی­ با کارکرد خانواده و شیوه­های تربیتی فرزندان نشان داده شده است. نتایج نشان داد که شیوه مقتدرانه با میزان استفاه از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی­ رابطه منفی و معنادار و شیوه­های سهل­گیرانه و مستبدانه با میزان استفاه از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی رابطه مثبت و معنادار دارد و این ارتباط در سطح اطمینان 95/0 معنادار است.

جدول 4: ضرایب همبستگی بین میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های مجازی  با کارکرد خانواده و شیوه­های تربیتی فرزندان

متغیرها

شیوه سهل گیرانه

شیوه مقتدرانه

شیوه مستبدانه

کارکرد خانواده

شیوه سهل گیرانه

1

 

 

 

شیوه مقتدرانه

**46/0-

1

 

 

شیوه مستبدانه

**471/0

**49/0-

1

 

کارکرد خانواده

**448/0-

**53/0

*27/0-

1

میزان استفاده از رسانه­های جمعی و مجازی

434/0

**39/0-

336/0

**415/0-

                            01/0>p  **      05/0>p  *

جدول 5 نتایج پیش بینی شیوه­های تربیتی و کارکرد خانواده بر اساس میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی را نشان می­دهد. یافته­ها نشان می­دهد به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی نمرات شیوه تربیتی مقتدرانه، 54/0 واحد کاهش می­یابد و به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی نمرات شیوه تربیتی سهل­گیرانه و شیوه مستبدانه، به ترتیب 27/0 واحد و60/0 واحد افزایش می­یابد.

جدول 5 نتایج تحلیل رگرسیون پیش بینی شیوه­های تربیتی فرزندان و کارکرد خانواده  بر اساس میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی

متغیر پیش بین

متغیرهای

ملاک

ضریب

بتا

میزان

t

سطح

معنا‌داری

R

R2

F

میزان استفاده از رسانه­های جمعی و  شبکه­های ارتباط مجازی

شیوه سهل­گیرانه

27/0

13/2

041/0

434/0

188/0

19/4

شیوه مستبدانه

60/0

18/5

0001/0

336/0

112/0

01/5

شیوه  مقتدرانه

54/0-

39/4-

0001/0

39/0

152/0

87/5

کارکرد خانواده

10/0-

60/2-

048/0

421/0

177/0

07/7

همچنین نتایج رگرسیون نشان می­دهد به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی، کارکرد خانواده به میزان 10 واحد کاهش می­یابد؛ لذا فرض اصلی پژوهش تایید شد.

 

بحث و نتیجه گیری

پژوهش حاضر با هدف تعیین تعیین نقش رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی در کارکرد خانواده و شیوه­های تربیتی فرزندان انجام شد. نتایج حاکی از این بود که رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی می­توانند شیوه­های تربیتی فرزندان و کارکرد خانواده را پیش­بینی کنند و رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده تاثیر منفی و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد با افزایش استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی، شیوه­های تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه افزایش و شیوه تربیتی مقتدرانه کاهش می­یابد.

یافته­های مربوط به تاثیر منفی رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده با نتایج پژوهش­های قلیچ (1391)، امامی، هاشمیان­فر و حقیقتیان (1395)، روستایی، بدیهی­زراعتی، پوراکبران (۱۳۹۵) و تبریزی (1396) همسو است. قلیچ (1391) در پژوهشی به موضوع جهانی شدن فرهنگی و تأثیرات آن بر ارزش­های زناشویی و روابط خانوادگی پرداخت و نتیجه گرفت بین میزان استفاده از محصولات فرهنگی جهانی و دگرگونی صمیمیت، نگرش عرفی به خانواده و دگرگونی انگاره­های جنسیتی ارتباط مستقیم وجود دارد. نتایج مطالعه روستایی، بدیهی­زراعتی و پوراکبران (۱۳۹۵) با هدف بررسی تأثیر رسانه­های نوپدید بر خیانت عاطفی زوجین نشان داد استفاده از رسانه­های نوپدید مانند ماهواره با رابطه عاطفی بسیار ضعیف بین والدین با یکدیگر همراه است. در این پژوهش محتوای پیام رسانه­ها تاثیرات منفی بر روابط والدین و فرزندان گذاشته است. تبریزی (1396) نیز در پژوهشی که به بررسی میزان استفاده از رسانه در زندگی روزمره و سلامت خانواده با 530 خانواده تهرانی دارای فرزند پرداخته بود، به این نتیجه رسید که استفاده روزمره از رسانه در زندگی رابطه معنادار معکوسی با سلامت خانواده دارد و این رابطه معکوس در ابعاد ارتباطی و فرآیندی سلامت خانواده بیشتر نمایان است.

در تبیین این یافته، نظریه سیستم­ها و ارتباطات بیان می­کند که فرد الگوهای تعامل را ازطریق خانواده­اش کسب می­کند و با یادگیری چگونگی کنترل هیجاناتش در بافت خانواده و داشتن یک حس روشن از ارزش­ها، عقاید و واکنش­ها، بدون آنکه هیجاناتش را مخفی سازد و یا استقلالش را نادیده بگیرد، روابط سالمی را با دیگر اعضای خانواده برقرار می­کند و با صرف وقت بیشتر در خانواده، ضرورت­های ارتباطی خانواده نظیر گفتگوی مفید، صمیمیت و کسب همدلی و محبت در خانواده­ را تامین می­کند (شریفی،1392) ولی زمانی که رسانه­های جمعی و مجازی به عنوان منبعی مهم و اساسی وارد فضای اجتماعی و ارتباطی جامعه و خانواده می­شوند، با شکل دادن به افکار و اذهان آنان و انتقال ارزش­ها و هنجارهای اجتماعی به نسل­های نو به طور جدی در امر جامعه­پذیری مداخله می­کنند وبا امواج سلطه­ای خود، جریان جامعه پذیری و فرهنگ­پذیری اعضای خانواده و بالاخص فرزندان را تحت تاثیر قرار می­دهند و موجب ضعف در کارکرد خانواده می­شوند و با در اختیار قرار دادن منابع و محتوای نامتعارف و ناهماهنگ با فرهنگ مورد تایید آن کشور، منجر به ظهور و بروز مسائل و مشکلات در جامعه و خانواده­ها می­شوند. از طرفی هنجارهای فرهنگی در گذشته نه چندان دور از طریق خانواده به فرزندان منتقل می­شد ولی امروزه با  تکامل روانی و اجتماعی فرزندان در فضای مجازی این هنجارها و ارزش­ها همراه با اطلاعات، خدمات و الگوهای تربیتی از طریق رسانه­های مجازی منتقل می­شود که این نیز موجب ضعیف شدن کارکرد خانواده در انتقال فرهنگ و ارزش­ها می­گردد.

همچنین نتایج نشان داد با افزایش استفاده از رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی، شیوه­های تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه افزایش و شیوه تربیتی مقتدرانه کاهش می­یابد. نتایج این پژوهش با پژوهش­­های گراسموگ[15] (۲۰1۹) و گلچین، سخایی و افشانی (1391) همسو می­باشد. نتایج پژوهش گراسموگ (۲۰1۹) در خصوص ارتباط فیس بوک به عنوان یک شبکه ارتباط مجازی با هویت نوجوانان دبیرستانی در شمال آفریقا نشان داد که فیس بوک، هویت جهانی افراد را شکل می­دهد. به عبارت دیگر، در شکل گیری هویت افراد و به تبع آن، تأثیرپذیری و تغییر رفتارهای آنان، تأثیر شبکه­های ارتباط مجازی فیس بوک قابل ملاحظه و چشمگیر است. همسو با نتایج مطالعه حاضر، گلچین، سخایی و افشانی (1391) نیز در پژوهشی با هدف بررسی ارتباط میزان و نوع استفاده از شبکه­های ماهواره­ای فارسی زبان با  روابط بین والدین و فرزندان در شهروندان تهرانی به این نتیجه دست یافتند که هر چقدر میزان استفاده از رسانه ماهواره بالاتر باشد مطلوبیت روابط والدین با فرزندان کمتر خواهد شد.

در تبیین این نتایج بنا به نظر بندورا (1994) در خصوص یادگیری مشاهده­ای و با توجه به نتایج این تحقیق که نشان داد تاثیر رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی بر والدین با شیوه تربیتی مستبدانه و سهل­گیرانه بیشتر از شیوه تربیتی مقتدرانه است؛ می­توان اذعان داشت فضای برخی رسانه­های مجازی همچون اینترنت و رسانه­های جمعی همچون ماهواره با توجه به کثرت نمایش­­های خشونت آمیز در فیلم­ها، تاییدکننده سبک تربیتی مستبدانه هستند و یا با نمایش آزادی­های بی حد و مرز در روابط میان اعضای خانواده  تاییدکننده سبک تربیتی سهل گیرانه می­باشند که به عنوان الگوی موجه و مؤید برای والدین با  این شیوه تربیتی، کارا بوده و آنها را تحت تاثیر قرار می­دهد. همچنین در چرخه ناکارآمد و باطلِ اثر تقویتی و تاییدکنندگی محتوای برنامه­های رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی، والدین دارای با شیوه­های تربیتی مستبدانه و سهل گیرانه زمان بیشتری را صرف تماشای این رسانه­ها و یادگیری و الگوبرداری بیشتر از محتوای این رسانه­های می­کنند؛ لذا با وجودی­که بسیاری از رسانه­های جمعی و مجازی به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانواده­ها کمک می­کنند اما در مواردی هم، خود عامل ایجاد ناهنجاری­ها در سطح خانواده هستند.

رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی به عنوان فضای اجتماعی جایگزین روابط اعضای خانواده با یکدیگر شده است و با جذب گروه­های مختلف اجتماعی و سنی و با شکل دادن به افکار و اذهان والدین و فرزندان، در تمامی امور کارکرد خانواده و شیوه­ی تربیتی فرزندان به طور جدی مداخله کرده و الگوهایی برای استفاده­ی والدین برای هدایت فرزندان، تغییر رفتارها، نگرش­ها و گرایشات والدین و فرزندان را ایجاد می­کنند که خود باعث سوء مدیریت والدین در کارکرد خانواده و تربیت فرزندان می­شود. لذا استفاده مفرط و نامتعارف اعضای خانواده، منجر به ظهور و بروز مسائل و مشکلات برای جامعه و خانواده ها در مسیر جامعه پذیری کودکان و انتقال هنجارها و ارزش­ها و الگوهای تربیتی خواهد شد.

این تحقیق همانند پژوهش­های دیگر دارای محدودیت­هایی از جمله: فراهم نبودن استنباط علی-معلولی از یافته­ها به علت توصیفی بودن آنها، احتیاط در تعمیم نتایج به دلیل استفاده از پرسشنامه­های خودگزارش دهی و فرهنگ متفاوت شهر مذهبی قم است.

با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش پیشنهاد می­شود به منظور افزایش اطلاعات والدین در خصوص تاثیر رسانه­های جمعی و مجازی، برنامه­های تشویقی جهت افزایش اطلاعات و مهارت­های فرزندپروری والدین تهیه و بروز رسانی شوند تا روش­های تربیتی آنان برای فرزندان قابل قبول و پذیرش و دارای اعتبار علمی باشند. همچنین پیشنهاد می­شود مسئولان فرهنگی و رسانه­ای کشور بر موضوع نحوه ارائه الگوهای مناسب کارکرد خانواده در رسانه­های جمعی و شبکه­های ارتباط مجازی تاکید بیشتری داشته باشند تا اثرات مثبت آن را بر کارکرد مناسب خانواده­ها مخصوصا روابط صمیمی میان اعضای خانواده شاهد باشیم.

 

ملاحظات اخلاقی

در این مطالعه از اعضای شرکت کننده در مطالعه رضایتنامه آگاهانه کتبی گرفته شد.

 

تضاد منافع

 در این مطالعه هیچ­گونه تضاد منافع با شخص و یا سازمانی وجود نداشت. این مقاله از پایان­نامه مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم با کد اخلاق  IR.IAU.QOM.REC.1400.013 استخراج شده است.

 

[1] این مقاله از پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم استخراج شده است.

 

[2] .Schuler, T. A. & et al.

[3]. Berutti, M., Dias, R. S., Pereira, V. A, Lafer, B., & Nery, F. G.

[4]. Perez, J.C., Coo, S., & Irarrazaval, M.

[5]. Dobbs, S

[6]. Livingstone, S., Haddon, L., Görzig, A., & Ólafsson, K

[7] .Madianou, M., & Miller, D

[8]. Defleur, M., & Rokeach, B.

[9]. Cazeneuve, J.

[10]. Capra, C., Brian, P., Pamela, A, Christian, C, & Lynn, S.

[11]. Baumrind, D.

[12] .Cochran

[13] .Family Assessment Device

[14]. Buri, J. R.

[15]. Grasmuck, S. J.

Smiley face

 

منابع
اسلامی، مسعود؛ جهانگیری، آزاده (1396). تاثیر شبکه­های اجتماعی مجازی بر روی استحکام و روابط زوجین. فصلنامه علمی ترویجی اخلاق. 8(30)، 97-120.
امامی، پریرخ؛ هاشمیان­فر، علی و حقیقتیان، منصور (1395). تبیین رابطه گسترش رسانه­ها و خانواده­گرایی. دو فصلنامه پژوهش­های انتظامی اجتماعی زنان و خانواده. 5(1)، 5-19.
باهنر، ناصر(1388). رسانه­های جمعی و تولیدات دینی برای کودکان: ارایه رویکردی ارتباطی–فرهنگی. تحقیقات فرهنگی ایران. 3، 37-54.
بهاری، حسین و مهدوی، حسن (1396). تاثیرات منفی فضای مجازی بر تربیت اسلامی خانواده­های ایرانی. جامعه شناسی کاربردی. 29(1)، 18-40.
بیدگلو، مهدی؛ باقری، ‌عبدالرضا (1392). ‌ارتباط همبستگی ملی با کارکرد ارتباط اجتماعی تلویزیون در جمهوری اسلامی ایران: از نگاه کارشناسان وزارت کشور. فصلنامه مطالعات ملی. 14(2)، 121-144.
بی­ریا، ناصر(1395). روان­شناسی رشد: با تاکید بر نگرش به منابع اسلامی. جلد دوم. تهران: انتشارات سمت.
تبریزی، منصوره (1396). رابطه رسانه­ای شدن زندگی روزمره و سلامت خانواده. مطالعات رسانه­های نوین. 5(18)، 167-202.
خباز، محمد؛ سعدی‌پور، احمد؛ فرخی، نادر (1395). آزمون مدل علی رابطه بین سبک‌های فرزندپروری، سبک‌های هویت و تعهد هویت در نوجوانان. فصلنامه روان‌شناسی تربیتی. 6، 128 – 147.
خسروی، زهره (1396). رابطه اعتیاد به اینترنت با عملکرد خانواده و سلامت روان در دانش آموزان. مطالعات روانشناسی تربیتی. 14، 59-80.
روستایی، مرتضی؛ بدیهی­زراعتی، فرنوش؛ پوراکبران، الهه (1395). بررسی تاثیر رسانه­های نوپدید (اینترنت، ماهواره و تلفن همراه) بر خیانت عاطفی زوجین و عوامل موثر بر آن. مجله اصول بهداشت روانی. 18، 419-423.
شریفی، فریبا (1392). عملکرد خانواده. نشریه رشد معلم. شماره 187. سی دی نمایه 157.
شعبانی، زهرا؛ مویدی، معصومه (1396). بررسی رابطه شیوه­های فرزندپروری والدین با افسردگی دانش­آموزان دختر دوره متوسطه و پیش­دانشگاهی. فصلنامه خانواده و پژوهش. 14(3)، 107-125.
طباطبایی، سیدمحمد (1396). بررسی رابطه شیوه­های فرزندپروری با بهداشت روانی دختران. فصلنامه خانواده و پژوهش. 11(2)، 89-108.
طلوعی، علی (1397). سواد رسانه­ای: درآمدی بر شیوه یادگیری و سنجش. دفتر مطالعات و برنامه­ریزی رسانه­ها. 23-34.
فراهانی، محسن؛ سعید، زهره (1391). بررسی تاثیر رسانه­ها بر تربیت و رشد کودکان و نوجوانان. پژوهشنامه تربیت تبلیغی. 1(3)، 99-102.
فلسفی­نژاد، محمدرضا (1393). بررسی رابطه سبک­های فرزندپروری والدین با پیشرفت تحصیلی و اختلال رفتاری دانش­آموزان دوره ابتدایی. فصلنامه خانواده و پژوهش.  23، 7-18.
قلیج، مرتضی (1391). جهانی شدن فرهنگی و تاثیرات آن بر ارزش­های زناشویی و روابط خانوادگی. فصلنامه مطالعات رسانه. 13(4)، 23-44.
کازنو، ژان (1387). جامعه­شناسی وسایل ارتباط جمعی. ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی. تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ دهم.
گلچین، ﻣﺴﻌﻮﺩ؛ ﺳﺨﺎﻳﻰ، ﺍﻳﻮﺏ و ﺍﻓﺸﺎﻧﻰ، ﻋﻠﻴﺮﺿﺎ (1391). ﻣﻄﺎﻟﻌﺔ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻭ ﻧﻮﻉ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺷﺒﻜﻪ­ﻫﺎﻯ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ­ﺍﻯ ﻓﺎﺭﺳﻰ ﺯﺑﺎﻥ و مناسبات خانوادگی در بین شهروندان تهرانی. فصلنامه مطالعات راهبردی زنان. 56(15)، 52-118.
محمدپناه، علیار (1396). اثرپذیری کودکان از رسانه‌ای به نام تلویزیون. اصلاح و تربیت. 49، 31-36.
محمدزاده، الهام؛ نیرومند، رضا؛ محمدزاده نقاشان، ندا. (1399). فرزندپروری در مواجهه با فضای مجازی چالش‌ها و راهکارها . پژوهش های اجتماعی اسلامی. 26(121)، 151-181.
میرداماد اصفهانی، سیدمحمد (1394). بررسی نقش رسانه­های جمعی بر سبک تربیت خانواده­های دانش آموزان مقطع متوسطه شهر طرقبه از منظر معلمان و دانش آموزان. فصلنامه روانشناسی تربیتی. 2(27)،22 -37.
نوابی­نژاد، شکوه (1394). سه گفتار درباره راهنمایی و تربیت فرزندان. تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، چاپ چهاردهم.
Banduran, A. (1994). Social Foundations of Thought and Action: A Social Cognitive Theory. Englewood Cliffs, Nj: Prenticehall.
Baumrind, D. (1978). Current patterns of parental authority. Developmental Psychology. 4, 27- 42.
Baumrind, D. (1991). Effective parenting during the early adolescent transition in P.A Cowan & E.M. Hetherington(Eds). Family transitions (pp. 111–163). Lawrence Erlbaum Associates, Inc.
Berutti, M., Dias, R. S., Pereira, V. A, Lafer, B., & Nery, F. G. (2016). Association between history of suicide attempts and family functioning in bipolar disorder. Journal of Affective Disorders. 192, 28-33.
Buri, J. R. (1991). Parental authority questionnaire. Journal of Personality Assessment. 57, 110–119.
Capra, C. William., Brian, P. Hinotea., Pamela, Abbottb., Christian, Clarck., & Lynn, Schofield. (2019). Parent App: Understanding Families in the Digital Age. Oxford universit y press.
Cochran, W. G. (1977). Relative accuracy of systematic and stratified random samples for a certain class of populations. Ann. MATH.STAT. 17,148-177.
Defleur, M., & Rokeach, B. (2015). Theories of Mass Communication. London: Longman
Dobbs, S. (2018). Connected: Social media use and quality family time. Long Beach, CA: California State University.
Grasmuck, S. J. (2019). Ethno racial identity displays on Facebook. Journal of Computer-Mediated Communication. 15(2), 158-188.
Livingstone, S., Haddon, L., Görzig, A., and Ólafsson, K. (2011). Risks and safety on the internet: The perspective of European children. Full Findings. LSE, London: EU Kids Online.
Madianou, M., & Miller, D. (2013). Polymedia: Towards a new theory of digital media in interpersonal communication. International Journal of Cultural Studies. 16(2), 169-187.
Perez, J.C., Coo, S., & Irarrazaval, M.  (2017). Is maternal depression related to mother and adolescent reports of family functioning? Journal of Adolescent. 63, 129- 141.
Schuler, T. A., Zaider, T. I., Li, Y., Masterson, M., McDonnell, G. A., & Hichenberg, S. (2017). Perceived family functioning predicts baseline psychosocial characteristics in U.S. participants of a family focused grief therapy trial. Journal of Pain and Symptom Management. 54(1), 126-131.