نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
'گروه علم النفس و روانشناسی، پژوهشکده اخلاق و تربیت، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Iranian society and family have undergone many changes during the last half century. Now there is this basic question that behind these changes, what are the values of Iranian parents for their children? This study was done using descriptive phenomenology method. The sample group consisted of 22 mothers with 3- and 4-year-old children living in Tehran. A semi-structured interview was used to collect data. Results showed politely, independence, legality in daily life, individual care, expression Self-expression and cooperation are most parental values among middle class Iranian mothers. The findings of this study can be seen as the product of the a) some characteristics of preschool children such as insufficient development of self control, b) some cultural traditions of Iranian society such as tendency to be honorable, c) some demographic characteristics of the sample groups such as their gender and level of education, and d) some social changes in recent years such as child-centered. An important key is that these finding are not interpreted as weakening the traditional values in the contemporary Iranian family, but it mean the continuation of the same values but as new format.
کلیدواژهها [English]
ارزشهای والدینیِ مادران طبقه متوسط ایرانی دارای فرزند پیشدبستانی
روحاله شهابی [1]
چکیده
هدف از پژوهش حاضر شناسایی ارزشهای والدینیِ مادران طبقه متوسط بوده است. ین مطالعه با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی انجام شد. گروه نمونه 22 نفر از مادران دارای فرزند 3 و 4 ساله ساکن شهر تهران بود. برای گردآوری دادهها، از مصاحبه نیمهساخت یافته استفاده شد. فرایند استخراج مقولهها با نگاه به راهبرد هفتمرحلهای کُلایزی انجام شد. تحلیل روایتهای مادران دربارة ارزشهای والدگریشان یا ویژگیهای مطلوبی که مایل هستند در فرزندانشان تحقق یابد به شناسایی 62 کد اولیه، 20 زیرمضمون و هفت مضمون اصلی شامل آداب خواهی، استقلال، قانونمندی و نظم در زندگی روزمره، مراقبت فردی، خودکنترلی، اجتماعی بودن و مشارکت منجر شد. یافتههای این مطالعه را میتوان محصول برخی ویژگیهای رشدیِ کودکان پیشدبستانی مانند رشد ناکافی خودکنترلی در این کودکان، برخی سنتهای فرهنگی جامعه ایران مانند تمایل به آبروداری، برخی ویژگیهای جمعیتشناختی مادران گروه نمونه مانند جنسیت و سطح تحصیلات آنها و البته برخی تغییرات اجتماعی سالهای اخیر مانند فرزندمحوری دانست. نکتۀ حائز اهمیت آن است که این یافتهها به معنای تضعیف ارزشهای سنتی خانواده معاصر ایرانی تفسیر نشده است بلکه بهمثابه تداوم همان الگوها اما به شکلی دیگر دیده شده است که از آن جمله میتوان به تداوم ارزش حرفشنوی در قالب کنترلگری پنهان اشاره کرد.
استناد: شهابی، روحاله. ارزشهای والدینیِ مادران طبقه متوسط ایرانی دارای فرزند پیشدبستانی؛ فرهنگی- تربیتی زنان و خانواده، 68(3)، 255–237. DOR: 20.1001.1.26454955.1403.19.68.9.2 |
کلیدواژهها: والدگری، ارزشهای والدینی، باورهای والدینی، فرزندپروری، طبقه متوسط ایرانی
مقدمه و بیان مسئله
ارزشهای والدینی[2]، به ویژگیهای مطلوب کودکان از منظر والدین یا به عبارت دیگر به استانداردها و معیارهای مطلوبی اشاره دارد که والدین مایل هستند در رفتار فرزندانشان بروز یابد (کوهن[3]، 2006). در واقع هنگامی که والدین باورهایی در مورد ویژگیهای مطلوب کودکان یا نگرشهایی در مورد رفتارهای ترجیحی فرزندانشان ابراز میکنند آنها در حال بیان ارزشهای خود برای کودکانشان هستند (آلوین[4]، 2001). فرض بر این است که ارزشهای والدینی، میتواند ترجیحات اجتماعی پدر و مادر که شکلدهندۀ مواجهۀ آنها با فرزندشان است را زیربنایی کند و بر رفتارهای آنها مانند نحوه والدگری، انضباط و تخصیص نقشها و مسئولیتها در خانواده تأثیر بگذارد. برای مثال ارزشِ «کودک من باید احساس آزادی کند»، این نگرش که «من موافق هستم فرزندم خودش تصمیم بگیرد که تلویزیون نگاه کند» را تحت تأثیر قرار داده و در نتیجۀ چنین موقعیتی، رفتار والدینیِ عدم مداخله بروز خواهد کرد (بیگراس و کرپالدی[5]، 2013). نکته حائز اهمیت آن است که مرور ادبیات نشان میدهد ارزشهای والدینی فرهنگ وابسته هستند، با طبقه اجتماعیِ خانواده ارتباط دارند و در طول سالها میتوانند متأثر از عوامل مختلف تغییر کنند (نگ به کوهن، 2006). در مورد تفاوتهای میانفرهنگی، مطالعه روبین و چانگ[6] (2005) معتقد هستند مادران آمریکایی اروپایی تبار برای کودک ایدهآل خود بر ویژگیهایی مانند جسارت[7]، خلاقیت[8]، و استقلال[9] تأکید دارند در حالی که مادران آمریکای لاتین، اطاعت[10] و احترام[11] را دارای اهمیت میدانند. در باب اثرگذاری طبقه اجتماعی بر ارزشهای والدینی، ژائو و آندس[12] (1999) نشان دادند طبقه اجتماعی تأثیر مثبتی بر ترجیح ارزشهای خودراهبری[13] و تأثیر منفی بر ارزشگذاری انطباق و نقشهای جنسیتی سنتی دارد. چندین مکانیسم برای ارتباط طبقه اجتماعی با ارزشهای والدینی پیشنهاد شده است. کوهن (نقل از بیکر و برگ[14]، 2019) معتقد است افراد در موقعیتهای طبقهای مختلف، در معرض شرایط و تجربیات شغلی متمایزی قرار خواهند گرفت که بر شخصیت و جهتگیریهای ارزشی آنها تأثیر میگذارد. وی معتقد است برای نمونه ویژگیهای مشخص حرفهای و شغلی طبقه متوسط فرصت برای تمرینِ احتیاط[15] و خودراهبری است، در مقابل مشاغل طبقه کارگر احتمال بیشتری دارد که با نظارت بر آنها و نیاز به تبعیت از خواستههای سرپرستان و مدیران مشخص شوند. کوهن بر پیچیدگی ماهوی شکلگیری ارزشها تأکید داشت و معتقد بود شکلگیری ارزشهای والدین از طریق یک فرایند تعمیمیافته رخ میدهد که در آن آموزههای کاری یا محیط شغلی بهطور مستقیم به حوزههای غیرشغلی نیز منتقل میشوند و به همین دلیل نیز ارزشهای والدینی، متعاقب پسزمینه طبقه اجتماعی خواهد بود. واینینگر و لارو[16] (2009) نیز معتقد است اگر چه والدین طبقه متوسط برای خودگردانی ارزش قائل هستند اما معمولا فرزندان خود را در موقعیت کنترل و مدیریت خرد بزرگسالان[17] قرار میدهند در مقابل کودکان طبقه کارگر اغلب در محیطهایی قرار میگیرند که تا حد زیادی رها از کنترل والدین هستند.
همچنین به نظر میرسد ارزشهای والدگری در طول سالها نیز متأثر از عوامل مختلف تغییر میکند. اوکولسکایا[18] (2022) تغییر ارزشهای والدگری را در روسیه طی سالهای 1990 تا 2020 بررسی کرده و نشان دادند در دهه 1990 ارزشهای والدگری بیشتر معطوف به ارزشهای وابسته به بقا[19] مانند کار سخت ، اطاعت و صرفهجویی بوده است اما در سالهای 2017 تا 2020 روسها دیگر چنین ارزشهایی را برجسته نکرده بلکه به موازات تغییر در ارزشهای شخصیشان، ارزشهای دیگری مانند دینداری و خودبیانگری برایشان اهمیت پیدا کرده است. در مطالعه حمزلاری[20] (2018) نیز این تغییر ارزشهای والدگری در نتیجه تحول تاریخی فروپاشی کمونیسم در کشورهای بلوک شرق مانند استونی، بلاروس، رومانی و چک مرور شده است.
جامعه و خانواده ایرانی در طول نیم قرن اخیر تغییرات زیادی کرده است. ایران در عمر تاریخی خود، بیثباتیهای سیاسی و اقتصادی فراوانی تجربه کرده است. هزاران جنگ منطقهای و محلی در تاریخ ایران رخ داده است و ایرانیان پیوسته در معرض هجوم و تجاوز بودهاند. در نیمقرن اخیر نیز کشور ما تحولات گستردهای را پشت سر گذاشته است؛ تغییر حکومت، ترور و خونریزی، جنگ طولانی، تحریمهای به اصطلاح فلجکننده و چالشهای اقتصادی و تورم تنها برخی از رویدادهای مداومی بودند که مردمان ایران با آن مواجه شدند. طبیعی است که زیست در سرزمینی با این واقعیتهای تاریخی، روی تکوین الگوهای رفتاریِ مردمان آن مؤثر باشد (فراستخواه، 1394) و والد ایرانی نگرانیها و ارزشهای ویژه خود را برای فرزندش داشته باشد. در کنار تغییرات و تحولات جامعه، خانواده ایرانی نیز در طول این سالها تغییرات زیادی یافته است. برخی از این تغییرات با استناد به شواهد پژوهشی دموکراتیکشدن خانواده، حرکت به سمت زنانهشدن ساختار قدرت در خانواده ایرانی و برخی تغییرات ساختاری بوده است. در پژوهش عنایت و دسترنج (1389)، نشان داده شد که 6/88 درصد از خانوادههای مورد مطالعه دارای ساختِ تا حدی دموکرات هستند. همچنین گودرزی (1390) نشان داد 75 درصد از خانوادههای تهرانی، اخذ تصمیم در خانواده را مشارکتی اعلام کردهاند. در مطالعه میرزایی، آقایاری هیر و کاتبی (1393) شاخص ساختار قدرت که از ترکیب سه بعد میزان تقارن در خانواده، میزان مجاب سازی از سوی شوهر و اشتراک عملی در تصمیمگیری به دست میآید 23/60 درصد برآورد شده است که به معنای آن است که حدود 60 درصد از اعضای جامعه قائل به احترام متقابل بین زن و مرد در انجام امور زندگی و مشارکت در تصمیمگیری هستند همچنین در مطالعه کلاهی و شفیعی (1396) نیز نوعی الگوی تسلط زن در تصمیمگیریهای خرد و کمهزینه گزارش شده است. در خصوص تغییرات ساختاری نیز در سال 1335، اندازه خانوار ایرانی بهطور متوسط حدود 5 نفر بود. این رقم تا سال 1375 تقریباً ثابت باقی ماند اما نتایج سرشماری نفوس و مسکن نشان داد پس از آن در سال 1385 به 4 نفر، در سال 1390 به 5/3 نفر و در سال 1395 به 3/3 نفر رسید که به معنای آن است که خانوارهای ایرانی به طور متوسط به سطح حدود 1 فرزند رسیدند. حال این سئوال اساسی وجود دارد که در پس این تغییرات، امروز ارزشهای والد ایرانی برای فرزندش چه است؟ برخی مطالعات تاکنون تلاش داشتهاند به این پرسش پاسخ دهند. زارع و همکاران (1400) اطاعت و حرفشنوی، رعایت ادب و احترام، استقلال و توانایی دفاع از خود، عاقل و منطقیبودن، آرام بودن، هوش بالا و داشتن اعتماد به پدر و مادر را مهمترین انتظارات مادران ایرانی از یک کودک خوب توصیف کردند. رمضانی و همکاران (1397)، قابلیتهای روانشناختی (مانند حرمت خود و تنظیم هیجان)، قابلیتهای معطوف به پیشرفت (مانند قابلیتهای اقتصادی، شغلی و تحصیلی)، قابلیتهای معنوی (دینداری و اخلاق فردی)، قابلیتهای بین فردی (مانند صمیمت، انعطاف)، قابلیتهای ارتباط خانوادگی (مانند احترام به والدین، همکاری و مشارکت) و قابلیتهای اجتماعی (مانند حقوق دیگران و قانونپذیری) را از مهمترین مفاهیم دارای اولویت از منظر والدین ایرانی دانستهاند و حلیساز و همکاران ( 1394 ) نیز نشان دادند مقبولیت از نظر دیگران، داشتن ارزشهای انسانی، قائل بودن جایگاه خاص برای والدین، داشتن گرایشهای مذهبی و پایبندی به ارزشهای فرهنگی مهمترین ارزشهای فرزندپروری نزد مادران ایرانی است. با لحاظ ناهمسویی یافتههای مطالعات محدود گذشته و تفاوتهای روششناختی با آنها (از لحاظ گروه سنی فرزندان و روش اجرای پژوهش)، همچنین ضرورت تقویت پیشینۀ پژوهشی موجود، این مطالعه تلاش کرده است به پرسش پیش گفته شده یعنی چیستی ارزشهای والدینی مادران ایرانی، پاسخ دهد.
روششناسی پژوهش
این مطالعه به روش پدیدارشناسیِ توصیفی انجام شده است. جامعه مطالعه، مادران طبقه متوسط دارای کودک 3 و 4 ساله شهر تهران بوده است. در این مطالعه، گروه نمونه، متعلق به طبقه متوسط معرفی شدند. دیدگاههای متنوع متفکران در مورد طبقه متوسط، اختلاف در ملاکها و ویژگیهای این طبقه و نامشخص بودن قلمرو عینی و مصداقی آن، موجب شده است، در این مطالعه، محقق فهم ویژه خود را از این مفهوم بکار ببرد. از این رو مقصود از طبقه متوسط، بخشی از نظام قشربندی اقتصادی اجتماعی موجود در جامعه بوده است که فاقد جایگاه والای اجتماعی و رفاهی و اقتصادی هستند و در عین حال در سطوح پایین و محروم جامعه نیز جای ندارند. به این منظور، علاوه بر خودگزارشدهی پاسخدهنده مبنی بر متعلق دانستن خود به طبقه متوسط (فهم پاسخدهنده از موقعیت اقتصادی خود)، ملاکهایی مانند اشتغال آزاد یا کارمند بودن سرپرستِ خانواده با برخورداری از درآمد معمول برای تأمین نیازهای مرسوم زندگی، تحصیلات دستکم فوق دیپلم یا لیسانس، مصارف فرهنگی مانند مطالعه نیز در نظر گرفته شد.
گروه نمونه 22 نفر از مادران دارای فرزند 3 و 4 ساله از این جامعه بوده است که به روش نمونهگیری هدفمند از نوع گلولهبرفی انتخاب شدند. در این روش، از نمونۀ اولیه که پژوهشگر به آنها دسترسی داشته است خواسته شد افراد همسان خود را به وی ارجاع دهند. پس از حصول اطمینان از برخورداریِ شرکت در مطالعه، مصاحبه به صورت تلفنی و توسط یک نفر انجام شد. برای گردآوری دادهها، از مصاحبه نیمهساختارمند استفاده شد. ابتدا با مرور جامع ادبیات نظری در مورد ارزشهای والدگری پروتکل اولیه مصاحبه، تدوین شد. برای نهاییسازی پروتکل با برخی از صاحبنظران در زمینه خانواده و پژوهش کیفی مشورت شد و پس از اِعمال نظر اصلاحی و اجرای نمونه مقدماتی، نسخه اولیه تهیه شد. در ابتدا سئوال کلی زیر پرسش شد: فکر میکنید فرزند شما میداند چه انتطاری از او دارید؟ در مورد انتظاراتی که از او دارید توضیح دهید. چرا این موضوع برای شما دارای ارزش است؟ همچنین یک سئوال غیر مستقیم مبنی بر قوانینی که مادر مایل است در منزل در ارتباط با فرزندش اِعمال کند نیز از آنها پرسش شد. پس از آن متناسب با پاسخهای مادر، پرسشهای دیگری مطرح میشد.
جدول 1. ویژگیهای جمعیتشناختی مادران گروه نمونه«
ردیف |
سن |
تحصیلات |
سن فرزند |
جنسیت فرزند |
وضعیت اقتصادی گزارش شده |
1 |
30 |
لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
2 |
31 |
لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
3 |
31 |
فوق لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
4 |
33 |
فوق لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
5 |
30 |
فوق لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
6 |
32 |
فوق دیپلم |
3 |
دختر |
متوسط |
7 |
34 |
لیسانس |
3 |
دختر |
متوسط |
8 |
36 |
فوق دیپلم |
3 |
دختر |
متوسط |
9 |
35 |
لیسانس |
3 |
پسر |
متوسط |
10 |
32 |
لیسانس |
3 |
پسر |
متوسط |
11 |
34 |
فوق دیپلم |
3 |
پسر |
متوسط |
12 |
33 |
لیسانس |
3 |
پسر |
متوسط |
13 |
35 |
فوق لیسانس |
3 |
پسر |
متوسط |
14 |
34 |
فوق لیسانس |
3 |
پسر |
متوسط |
15 |
31 |
فوق دیپلم |
4 |
پسر |
متوسط |
16 |
31 |
لیسانس |
4 |
پسر |
متوسط |
17 |
33 |
لیسانس |
4 |
پسر |
متوسط |
18 |
32 |
دیپلم |
4 |
پسر |
متوسط |
19 |
34 |
فوق لیسانس |
4 |
دختر |
متوسط |
20 |
35 |
لیسانس |
4 |
دختر |
متوسط |
21 |
32 |
لیسانس |
4 |
دختر |
متوسط |
22 |
31 |
فوق لیسانس |
4 |
دختر |
متوسط |
23 |
31 |
لیسانس |
4 |
دختر |
متوسط |
« تمام مادران گروه نمونه در زمان مصاحبه، خانهدار بودند.
زمان انجام مصاحبه از 45 دقیقه تا 63 دقیقه بوده است. تمامی مصاحبهها با موافقت مصاحبه شونده، ضبط صوتی شد و بلافاصله پس از انجام هر مصاحبه، تمامِ متن آن توسط محقق پیادهسازی میشد. فرایند استخراج مقولهها با نگاه به راهبرد هفتمرحلهای کُلایزی (نیکلاس، 2015) در گامهای زیر انجام شد: (1) محقق با هدف آشنایی با عمق دادهها، از راهبردهایی مانند بازخوانی مکرر و فعال متن مصاحبه استفاده کرده است. (2) با هدف استخراج جملات مهم، محقق به هر مصاحبه مراجعه و جملات و عبارات مرتبط با موضوع استخراج شد. (3) مصادیق اولیه مرتبط با پرسش اصلی مطالعه استخراج شد. (4) در ادامه مصادیق بههم مرتبط در قالب توصیفی جامع از موضوعِ مورد مطالعه، تلفیق و مضامین اصلی نامگذاری شدند. (5) به منظور پایایی دادهها از نظرهای همکاران پژوهشی و تأیید آنها (ممیز بیرونی)[21] و درگیری طولانیمدت[22] استفاده شد. در استفاده از نظرهای همکاران پژوهشی و تأیید آنها، یکی از افراد متخصص، روش کار و یافتهها را بازبینی کرده است. علاوهبر این، محقق مدت زمان طولانی درگیر موضوع پژوهش بوده است. برای ارتقای اعتبارپذیری[23] یافتهها، از فنون و راهبردهایی مانند حضور طولانیمدت در محیط پژوهش، تبادل نظر با همتایان[24] و کنترل از سوی اعضا[25] استفاده شد. همچنین از نظرهای دو نفر از متخصصان حوزة والدگری، بهمنظور اعمال نظر نهایی، بهره گرفته شد. همچنین برای ارتقای تأییدپذیری[26] یافتهها، تلاش شد با استفاده از یادداشت در فرایند تحلیل، حتیالمقدور باورها و انتظارات ذهنی محقق در جریان گردآوری و تحلیل دادهها کنترل شود. لازم به توضیح است اشباع نظری در مصاحبه 19 به دست آمد با این حال، جمعآوری دادهها تا مصاحبه 22 ادامه یافت.
یافتههای پژوهش
تحلیل روایتهای مشارکتکنندگان (مادران) دربارة ارزشهای والدگریشان یا به عبارت دیگر ویژگیهای مطلوبی که مایل هستند در فرزندانشان تحقق یابد به شناسایی 41 کد اولیه، 17 زیرمضمون و هفت مضمون اصلی شامل آداب خواهی، استقلال، قانونمندی و نظم در زندگی روزمره، مراقبت فردی، خودکنترلی، اجتماعی بودن و مشارکت منجر شد. نتایج در جدول 2 و جزئیات بیشتر آن در ادامه آمده است:
جدول 2 . فهرست زیرمضامین و مضامین اصلی مربوط به ارزشهای والدگری در مادران ایرانی
کد اولیه |
زیرمضمون |
مضمون |
حرف زشت نزدن، تکرار نکردن حرف زشت دیگران |
پرهیز از بیان سخن نامناسب |
آداب خواهی |
سلام کردن به مهمان، مهربان بودن با دوستان |
سلام کردن |
|
دست نزدن به وسایل دیگران، انجام برخی کارها با اجازه بزرگتر |
اجازه گرفتن |
|
با صدای بلند صحبت نکردن، وسط صحبت دیگران نرفتن |
احترام به بزرگتر |
|
پوشیدن لباس، خوردن غذا، آورردن و جمعکردن اسباب بازی، مرتبکردن |
انجام امورات شخصی |
استقلال |
اعلام نظر کردن، |
ابراز خود |
|
سر و صدا نکردن هنگام استراحت دیگران، |
رعایت قوانین منزل |
قانونمندی و نظم در زندگی روزمره |
رعایت زمان در مواردی مانند خواب شبانه، رعایت نظم وسایل منزل |
نظم در زندگی روزمره |
|
مسواک زدن، کثیف نکردن لباس، شستن دست، |
نظافت بدنی، لباس و پوشاک |
بهداشت و مراقبت فردی |
صندلی عقب نشستن، دست نزدن به وسایل خطرناک منزل |
پرهیز از رفتارهای مخاطرهآمیز |
|
نخوردن تنقلات غیرمفید، نخورده میوه نشسته |
بهداشت تغذیه |
|
کسی را نزدن، رفتارهایی از قبیل نکوبیدن |
کنترل رفتاری |
خودکنترلی |
آرام بودن و سر و صدا نکردن یا با سر و صدا چیزی نخواستن |
کنترل کلامی |
|
حضور در جمع، صحبت کردن در جمع، |
رفتار جرأتمندانه |
اجتماعی بودن |
انجام بازیهای گروهی، سهیم کردن اسباببازیها و خوراکیها |
رفتارهای اجتماعی |
|
کمک کردن هنگام صرف غذا، |
مشارکت در کارهای منزل |
مشارکت |
مراقبت از خواهر/برادر کوچکتر، |
همکاری در امور محوله |
بهمنظور توضیح بیشتر یافتههای مطالعه، در ادامه برخی از مصادیق (کدهای اولیه) مربوط به هر یک از مضامین و زیرمضامین خواهد آمد:
بحث و نتیجهگیری
این مطالعه تلاش داشت ارزشهای والدینی مادران ایرانی طبقه متوسط را به روشی پدیدارشناسانه، شناسایی کند. مطالعه در مجموع نشان داد مادران ایرانی تمایل دارند فرزندان آنها افرادی مؤدب و مستقل باشند که قانون و نظم را در زندگی روزمرۀ خود رعایت میکنند، همچنین آنها ضمن همکاری با سایر اعضای خانواده، افرادی ابرازگر باشند که بر رفتارها و هیجانات خود کنترل داشته و با رعایت بهداشت فردی از خود مراقبت میکنند.
یکی از نتایج کلیدی و قابل تأمل این مطالعه که با یافتههای معدود پیشین (برای مثال رمضانی و همکاران، 1397؛ حلیساز و همکاران، 1394) ناهمسو بوده است، عدم اشاره مادران طبقه متوسط ایرانی به «اطاعت» و «حرفشنوی» فرزندان از والدینِ خود به مثابه یک ارزش بوده است؛ موضوعی که بهنظر میرسد به لحاظ سنتی بخشی از فرهنگ ایرانی باشد. در مقابل آنها بر استقلال، خود راهبری و مشارکت بهعنوان ویژگیهای مطلوب مورد انتظار تأکید داشتهاند. به عبارت دیگر به نظر میرسد مادران طبقه متوسط ایرانی در سالهای اخیر تلاش میکنند کودک خود را نه از راه اطاعت [آنگونه که در سنت ایرانی مرسوم بوده است] بلکه از مسیر ایجاد قانونمندی در خانواده، کنترل کنند. این به معنای تضعیف اقتدار سنتی خانواده ایرانی نیست بلکه شاید بتوان از دو منظر به آن نگاه کرد؛ نخست آنکه ممکن است نشاندهندۀ تمایل خانواده ایرانی به سرمایهگذاری بیشتر فرزندانشان در فرایندهای خود-انضباطی[27] و خود-تحولی[28] باشد یا ممکن است به معنای آن باشد که والدین طبقه متوسط ایرانی بهجای کنترلگریِ آشکار، با تلفیق دو ارزشِ ظاهراً متناقض یعنی حمایت از خودمختاری و ساختار مداخلهگرایانه (مانند قوانین روشن و منسجم با پیامدهای قابل پیشبینی)، به دنبال تداوم کنترلگری خود اما به شکلی پنهان باشند. بر اساس نظریه خود تعیینگری[29] (ریان و دسی[30]، 2000 )، کنترلگریِ آشکار اگر چه مطلوب والدین است اما با پیامدهای منفی مانند سرکوب استقلال و خودمختاری، همراه است. بهنظر میرسد والد معاصر ایرانی با آگاهی از این پیامد منفی، با تأکید بر ساختارهای روشن، بهدنبال شکل پنهان کنترلگری میرود که هم تأمینکنندۀ خواسته سنتی والدین ایرانی مبنی بر اِعمال کنترل بر فرزند است و هم پیامدهای منفی مترتب بر آن را ندارد. برای مثال یکی از مادران گروه نمونه گفته است: « بلاخره تکرار شده توی خونه ازش خواستیم این کار را انجام بده، اون کار را انجام بده اینجوری باش اونجوری باش، تقریبا از انتظارات آگاهی داره و میدونه خودش که باید چه کارهایی انجام بده بعضی وقتا میبینه ما اصرار داریم روی یکی از این انتظارات که انجام بده ... ». مادر دیگری گفته است: « قطعا میدونه چه انتظاراتی ازش دارم. یعنی اینکه رفتار خوبی داشته باشه، مؤدب باشه، حرف بد نزنه یا اگه جایی شنید تکرار نکنه سعی کنه خشم خودشو کنترل کنه، خودش میدونه که اینا انتظارات ما هست، اینها قانونهای خونه ماست، ما دوست داریم توی یه جمعی که میریم به همه سلام کنه با همه رفتار خوبی داشته باشه. کما اینکه ما هنوز با سلام نکردنش مشکل داریم چون یه مقداری طول میکشه تا یخش آب بشه ولی خوب سعی میکنه که رعایت کنه ... ».
البته ارزشگذاری استقلال به شکلهای مختلفی در گفتههای والدین وجود داشته است؛ تقابل اطاعت-استقلال در دو دهۀ اخیر همواره یکی از موضوعات کلیدی مطالعات در مورد ارزشهای والدگری در دنیا بوده است. سنگینیِ کفۀ تمایل به پرورش فرزندان مستقل در مادران ایرانی که در مطالعۀ حاضر نشان داده شد را میتوان به عواملی مانندگسترش فرزندمحوری، و برخی ویژگیهای جمعیتشناختی مانند جنسیت و سطح تحصیلات والدینِ گروه نمونه، نسبت داد.
به نظر میرسد در خانواده ایرانی، امروزه فرزند و مصالح او در مرکز توجه قرار دارد و به طور معمول در مورد مسائل متعددی مانند خرید وسایل مربوط به کودک، دید و بازدیدها و روشهای تربیتی، از فرزند مشورت خواسته میشود و حتی خواست آنان در مورد اینکه خانواده چگونه به تفریح بپردازد یا چه غذایی برای افراد خانواده آماده شود، عموماً لحاظ میشود. روشن است در چنین فضایی، به جای اطاعت و حرفشنوی، استقلالِ فرزند ارزش پنداشته میشود.
تأکید بر استقلال به جای اطاعت را میتوان به جنسیت والدِ مورد بررسی یعنی مادران نیز نسبت داد. مطالعات پیشین مانند شیائو و آندس (1999) نشان دادند مادران بیشتر بر خود راهبری[31] و پدران بر ارزشهای سنتی و همنوائی[32] تأکید دارند. اگر چه این مطالعه در جامعه ایران انجام نشده است اما میتوان چنین تفاوتی را نیز برای والد ایرانی قائل بود. در خانوادۀ ایرانی عموماً این مادر است که وظیفه تربیت و رشد فرزند را بر عهده دارد. در خلال این تربیت و کمک به رشد، مادر از اهمیت مسئولیتپذیری و خود راهبری برای زندگی آینده آگاه است و تلاش میکند با تأکید بر این ارزشها، فرزندانشان را برای چالشهای زندگی آتی آماده کنند.
سطح نسبتاً بالای تحصیلات والدین گروه نمونه ، میتواند توجیه دیگری برای ارزشگذاری استقلال به جای اطاعت توسط مادران طبقه متوسط باشد. بهنظر میرسد والدین با تحصیلات پایین و بالا، آیندههای متفاوتی برای فرزندان خود در نظر میگیرند (ریان[33] و همکاران، 2020). امروزه والدین دارای تحصیلات سطح بالا، خود مطلع هستند که مشاغل با درآمد خوب که نیاز به مدارک دانشگاهی و آموزشهای تخصصی اضافی دارند برای تفکر خلاق و مستقلانه ارزش قائل هستند، لذا ممکن است چنین انتظاری نیز از فرزند خود داشته باشند.
مضمون اصلی رعایت ادب، پرتکرارترین ارزشی بوده است که والدین ایرانی تمایل داشتند فرزندانشان از آن برخوردار باشند. برای مثال یکی از والدین گفته است: «خوب اولین انتظاری که من ازش دارم رعایت ادبه، جلوی مهمون جلوی بزرگتر ، اینکه با پدرش چه جوری رعایت ادب بکنه چه جوری صحبت بکنه، یا وقتی که مهمون داریم چه جوری با مهمون صحبت کنه احترام مهمون رو بگیره خوش رفتار باشه یا وقتی مهمون داریم بهش میگم یه جوری باهاش رفتار کن که دوست داشته باشه دوباره بیاد اسباب بازیهاشو به طرف بده من دوست دارم بهش بده و اگرم نداد من دعواش نمیکنم ولی با مهمون و طرز رفتارش با بزرگترها چرا، با یه بزرگتر که داره صحبت میکنه چه جوری ادب رو رعایت کنه اینهارو ازش انتظار دارم». تأکید بر رعایت ادب به مثابه یک ارزش، همسو با مطالعات پیشین (رمضانی و همکاران، 1397؛ حلیساز و همکاران، 1394) بوده است. این مضمون، مضامین فرعی متنوعی شامل بیان سخنان نامناسب یا عدم تکرار آنها؛ رفتار مؤدبانه؛ سلام گفتن؛ احترام به دیگران؛ احترام به درخواستهای والدین؛ آرامش در کلام؛ پرهیز از دروغگویی؛ اجازه گرفتن برای استفاده از وسایل دیگران و رعایت نوبت در سخنگفتن را شامل میشود. ویژگی مشترک این رفتارها که از آنها تعبیر به آداب خواهی یا رفتار و گفتار مطلوب اجتماعی شده است، بهجا و مناسب بودن گفتار و رفتار نسبت به طرف مقابل، است. به نظر میرسد طبقه متوسط ایرانی، پیوسته با این اندیشه که در انظار چگونه جلوه میکنند، دلمشغول هستند ( مؤید حکمت و همکاران، 1393 ) و از اینرو مایل نیستند با نمایش بیادبیِ فرزند، به بازنمایی مطلوب خود در نظر دیگران، خدشه وارد شود و از اینرو سعی بر آبروداری دارند. اساساً آبروداری از جمله مسائل مهم برای خانوادههای ایرانی است و در این زمینه آنها تلاش دارند آبروی خود و به نوعی شأن و جایگاه اجتماعی خود را به هر شکل ممکن تثبیت کنند (افشانی و همکاران، 1399).
یکی از یافتههای جالب این مطالعه، بیان خودکنترلی و تنظیم هیجانی کودک به مثابه یک ارزش توسط والدین بوده است. مادر یک کودک چهار و نیم ساله گفته است: « مهمترین انتظار من از ... آروم بودن و سر و صدا نکردنه. در واقع مهمترین قانون خونه ما اینه که سر و صدا، آروم باشه یعنی کلا آروم با هم حرف بزنیم چون خیلی پدرش روی سر و صدا حساسه بزرگترین قانون ما اینه که آروم حرف بزنیم، دری به هم کوبیده نشه، ظرفی زمین زده نشه، صدای بلندی تولید نشه ... ». این موضوع در مطالعه رمضانی و همکاران (1397) در قالب «تنظیم هیجانی» به عنوان یکی از مضامین «قابلیتهای روانشناختی» و در مطالعه حلیساز و همکاران (1394) در قالب زیرمضمون «صبوری» ذیل مضمون اصلی «داشتن ارزشهای انسانی» نیز آمده است. توانایی کنترل تکانهها و تنظیم ابراز هیجانی را میتوان یکی از خواستههایی دانست که در برخی جوامع، مادران از کودکان خود دارند (تو و همکاران[34]، 2014). این موضوع احتمالاً ریشه در رشد ناکافی خودکنترلی در کودکان داشته باشد. در واقع کودکان بهواسطۀ این ناتوانی بر خواستههای خود اصرار داشته، مادران نیز از این اصرار کلافه میشوند و در نتیجه آرام بودن فرزند را به عنوان یک ارزش مطرح میکنند. در زمینۀ تحول خودکنترلی در کودکان، این باور وجود دارد که خودکنترلی تا حدود 10 سالگی بهطور روبه رشدی، تحول مییابد و از این سن به بعد نسبتاً ثابت میماند (پان و زو[35]، 2018). بر این اساس به نظر میرسد کودکانِ مادرانِ گروه نمونه این مطالعه هنوز از خودکنترلی بهینه برخوردار نیستند و چرخه معیوبِ اصرار بر خواستهها توسط کودک، مخالفت مادر و بیان خودکنترلی به مثابه یک ارزش توسط مادر در اینجا نیز صادق باشد. آنچه اهمیت موضوع را بیشتر میکند، ثبات خودکنترلی در طول زمان است به این معنا که پس از تحول بهینه خودکنترلی، خودکنترلی بالا در سطح بالا و خودکنترلی پایین تا حد زیادی در سطح پایین باقی خواهد ماند (گاتفردسون و هرشی، 1990 نقل از پان و زو، 2018). شاید مادران با آگاهی از چنین ثباتی یا تغییر دادن دشوار آن همچنین آگاهی از پیامدهای ناصواب خودکنترلی پایین، وضعیت مطلوب آن را به عنوان یک ارزش مطرح میکنند. آنچه بهعنوان احتیاط در تبیینهای ارائه شده باید مورد توجه قرار گیرد آن است که تغییرات در خانوادۀ ایرانی از سنتی به مدرن و از مدرن به پسامدرن، تحولی خطی نبوده است بلکه در جامعه ایران میتوان هر سه الگو را با هم دید؛ به این معنا که خانواده ایرانی میتواند در لحظاتی سنتی و در لحظاتی دیگر مدرن یا پسامدرن باشد. به عبارتی دیگر ماهیتی بینابینی در میان این سه داشته باشد. از اینرو اگر برخی از تغییرات در خانواده ایرانی که مرتبط با یافتههای این مطالعه ذکر شدند منطبق با تجارب شخصی خواننده نباشد، میبایست احتیاط گفته شده را مد نظر قرار دهد. در این مطالعه تلاش شده بود گروه نمونه از افرادی انتخاب شوند که در متغیرهای احتمالی موثر بر نتایج، ویژگیهای نسبتاَ مشترک داشته باشند. (تأکید میشود نسبتاَ مشابه نه کاملاَ مشابه، از 22 مادر گروه نمونه، 18 نفر دارای تحصیلات لیسانس و فوق لیسانس بودند، تمامی اعضای گروه نمونه وضعیت اقتصادی خود را متوسط گزارش کردند و تمامی 22 مادر گروه نمونه دارای 1 یا 2 فرزند بودند)، از این رو امکان مقایسه نتایج در گروههای دارای سطح تحصیلات یا وضعیت اقتصادی متفاوت وجود نداشت (مثلا مقایسه نتایج در مادران دارای تحصیلات دانشگاهی و غیردانشگاهی، یا مقایسه نتایج در مادران دارای وضعیت اقتصادی بالا و پایین)، با این حال اثرات احتمالی این متغیرها بر نتایج مطالعه در ادامه مورد بحث قرار میگیرد. تحصیلات والدین، همواره یکی از منابع مهم ارزشهای والدگری بوده است (برای مثال نک به شیائو و آندس، 1999). در جمعبندی پژوهشهای پیشین در مورد رابطه تحصیلات والدین و ارزشهای والدگریِ آنها، استوگبار (2008، 328) گزارش کرده است که والدین دارای تحصیلات بالاتر به سمت قطب آزادی [خودمختاری] و والدین دارای تحصیلات پایینتر به قطب اطاعت و استبداد تمایل دارند. او استدلال میکند مادران تحصیلکرده احتمالاَ چنین ارزشهایی را از طریق تجربیات و تعاملات خود در حین تحصیل یاد میگیرند. (1) نتایج مطالعه حاضر از این حیث که که اطاعت و فرمانبری به عنوان خواست مطلوب والدین دارای تحصیلات دانشگاهی ایرانی ذکر نشده است یا جمعبندی مطالعات پیشین، همسو است با این حال یک ملاحظه مهم وجود دارد. تبعیت از قوانین و نظم در زندگی روزانه یکی از خواستهای اصلی مادران گروه نمونه بوده است از این رو به نظر میرسد عدم تأکید بر اطاعت به معنای کنار گذاشتن آن از سوی مادران گروه نمونه نیست بلکه مادر ایرانیِ دارای تحصیلات دانشگاهی تلاش میکند اطاعت و کنترل مد نظر خود را از راه تعیین قوانین رفتاری و وادار کردن کودک به تبعیت از این قوانین پیاده کند. (2) ارزشها و انتظارات بیانشده توسط مادران گروه نمونه، احتمالاَ بیانگر اتجربیات شغلی و ارزشی خود مادران بوده است. کسانی که سطح تحصیلات پایینتری دارند احتمالاَ ارزشهایی مانند اطاعت و رفتار غیرجرأتمندانه را انتظار دارند چرا که مشاغل آنها پایبندی به مقام بیرونی را ارزش میداند اما مادران گروه نمونه که دارای تحصیلات بالاتر بودند تفکر مستقل را دارای ارزش میدانستند چرا که زیست شغلی و اجتماعی آنها تجربه خود هدایتی در کار را برای آنها فراهم کرده بود. (3) خواستهایی مانند استقلال، ابراز وجود، نظم در زندگی روزمره، رفتارهای جرأتمندانه، همکاری و مانند آن که در مطالعه حاضر احصا شدند میتواند ناشی از خود تحصیلات دانشگاهی باشد که مادران گروه نمونه تجربه آن را داشتند، چرا که به نظر میرسد آموزش عالی، انعطافپذیری فکری مورد نیاز برای چنین ارزشهایی را تقویت میکند و دانشجویان در مقام مادران، این ارزشها را به فرزندان خود منتقل میکنند.
وضعیت اقتصادی یکی دیگر از منابع مهم ارزشهای والدگری است. میتوان به درآمد خانواده به مثابه ابزاری برای مراقبت و بهزیستی اعضا از جمله کودکانی که در خانواده زندگی میکنند، نگاه کرد. (1) با چنین نگاهی، خانوادههای دارای درآمد متوسط (نمونه مطالعه حاضر) ارزشهایی مانند رعایت بهداشت و مراقبت فردی، سعی در خودکنترلی و پرهیز از رفتارهای مخاطرهآمیز (بخشی از یافتههای مطالعه حاضر) را مورد تأکید قرار میدهند در حالی که این ارزشها در خانوادههای با درآمد پایینتر ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرند. (2) خانوادههای دارای درآمد متوسط، احتمالاَ قادر هستند سرمایه فرهنگی مناسبتری برای فرزندان خود فراهم کنند. پوررحیمی، کنعانی و حلاجزاده (1399) نشان دادند به موازات بالا رفتن سرمایۀ فرهنگی والدین، از میزان رفتارهای والدگری استبدادی کاسته میشود. از همین رو است که در یافتههای این مطالعه نیز به جای ارزشهای اطاعت و فرمانبری که ویژگیهای والدگری مستبدانه است بر ارزشهایی مانند مشارکت، ابراز وجود، قانونگرایی، نظم و اجتماعی بودن تأکید شده است. تعداد فرزندان در یک خانواده را میتوان متغیر جمعیت شناختی دیگری دانست که ممکن است ارزشهای والدگری را تحت تأثیر قرار دهد. در مطالعه حاضر 7 نفر از مادران گروه نمونه دارای 2 فرزند و 15 نفر دارای یک فرزند بودند. اگر چه نتایج مطالعه به مقایسه این دو گروه نپرداخته است اما به نظر میرسد زیست در خانوادههای دارای یک یا دو فرزند میتواند بر ارزشها و انتظارات والدین تأثیر بگذارد. (1) گمان میرود فرزندان در خانوادههای کم جمعیت زمان بیشتری را صرف فعالیتهای انفرادی میکنند و کمتر درگیر در فعالیتهای اجتماعی میشوند از اینرو ممکن است مهارتهای اجتماعی ضعیفتری داشته باشند (نک به درخشانپور و همکاران، 2020). به نظر میرسد همین خوف از مهارتهای اجتماعی ضعیفتر موجب شده است والدین گروه نمونه بر ارزشهای آداب خواهی (مانند پرهیز از بیان سخن نامناسب، سلام کردن، اجازهگرفتن و احترام به بزرگتر) و اجتماعی بودن (رفتارهای اجتماعی) تأکید کنند. (2) کمالگرایی والدین یکی از پیشبینیکنندههای تمایل به داشتن تعداد کم فرزند است (سمیعی و همکاران، 1398). از این رو کمالگرایی در مادران گروه نمونه که تمامی آنها دارای یک یا دو فرزند بودند به کار ببرند مسیر دیگری است که ممکن است نتایج پژوهش را تحت تأثیر قرار داده باشد. والدین کمالگرا ممکن است آرزوهایی که خودشان نتوانستند به آنان برسند را برای فرزندان خود بکار ببرند و نگاه کنترلگرایانه داشته باشند. همچنان که پیش از این گفته شد، در مطالعه حاضر این کنترلگری در قالب تدوین قوانین و انتظار به رعایت قوانین انجام میشود.
فهرست منابع
افشانی، سید علیرضا؛ روحانی، علی و عبدینژاد، فاطمه (1399). کاربست تجربی نظریه رفتار برنامهریزیشده در تبیین رفتار چشم و همچشمانه زنان متأهل شهر یزد. مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، 9 (2)، 315-342. https://jisr.ut.ac.ir/article_76920.html
پوررحیمی سحر، کنعانی محمدامین، حلاج زاده هدا (1399). نقش سرمایه فرهنگی خانواده در سبکهای فرزندپروری: مطالعهای در میان سرپرستان خانوادههای رشت. فصلنامه علمی- پژوهشی خانواده و پژوهش. ۱۷ (۲) :۹۷-۱۱۸. https://qjfr.ir/article-1-1502-fa.html
حلیساز، مریم؛ مظاهری، محمدعلی؛ پناغی، لیلی و حسنی، فریبا (1394). ارزشهای فرزندپروری مادران کودکان 3 تا 5 ساله. راهبرد فرهنگ. 29، 148-121. https://www.jsfc.ir/article_15068.html
رمضانی، ولیاله؛ عبدخدایی، محمدسعید؛ طبیبی، زهرا و آقامحمدیان شعرباف، حمیدرضا (1397). ابعاد شناختی فرزندپروری والدین ایرانی: یک مطالعه کیفی. فصلنامه روانشناسی شناختی. 6 (3)، 36-22. https://www.sid.ir/paper/270470/fa
زارع بیدکی، حمیده؛ طهماسیان، کارینه؛ پاکدامن، شهلا و داوری اردکانی، نگار (1400). باورهای والدگری در نمونهای از مادران ایرانی: یک مطالعه پدیدارشناسی. راهبرد فرهنگ. 14 (56)، 182-159. https://www.jsfc.ir/article_131663.html
سمیعی، هدیه و دهقانی، محسن و پورشهریار، حسین (1398). بررسی تاثیر عامل کمال گرایی بر تمایل به تکفرزندی در زنان ساکن شهر تهران. ششمین کنفرانس ملی روانشناسی، علوم تربیتی و اجتماعی، بابل. https://civilica.com/doc/906441/
صادقی، سید کمال؛ رنجپور، رضا؛ متفکر آزاد، محمدعلی؛ اسدزاده، احمد و گرشاسبی فخر (1394). برآورد روند سرمایۀ فرهنگی در ایران. فصلنامۀ راهبرد اجتماعی فرهنگی. 4(15)، 155-192. https://www.sid.ir/paper/243576/fa
عنایت، حلیمه و دسترنج، منصوره (1389). مطالعه ساختار قدرت در خانواده (مطالعه موردی شهر لار). زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان). 8 (1)، 107-124. https://jwdp.ut.ac.ir/article_20445.htma
فراستخواه، مقصود (1395). ما ایرانیان. ویراست دوم. نشر نی. https://nashreney.com/product/
کلاهی، محمدرضا و شفیعی، فاطمه (1396). تجربه روایتشدۀ زنان از ساختار قدرت در خانواده. فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات. 13 (48)، 129-150. https://www.jcsc.ir/article_29002.html
مؤید حکمت، ناهید؛ محمدی، بیوک و هاشمی فشارکی، مریمالسادات (1393). ارزشهای فرهنگی غالب در سبکهای زندگی (مطالعه موردی شهر تهران). نشریه جامعهپژوهی فرهنگی. 5 (3)، 119 تا 144. https://socialstudy.ihcs.ac.ir/article_1705.html
میرزایی، حسن؛ آقایاری هیر، توکل و کاتبی، مهناز (1393). بررسی ساختار توزیع قدرت در خانوادههای شهر تبریز. مجلۀ علوم اجتماعی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد. 12 (1)، 91-69. https://social.um.ac.ir/article_25953.html
Alwin, D. F. (2001). Parental values, beliefs, and behavior: a review and promulga for research into the new century. Advances in Life Course Research. 6, 97-139. https://doi.org/10.1016/S1040-2608(01)80008-3.
Baker, W., & Barg, K. (2019). Parental values in the UK. The British Journal of Sociology. 70 (5), https://doi.org/10.1111/1468-4446.12658.
Bigras, M & Crepaldi, M. A. (2013) The differential contribution of maternal and paternal values to social competence of preschoolers, Early Child Development and Care, 183:6, 843-855. https://doi.org/ 10.1080/03004430.2012.723444.
Derakhshanpour, F., Khosravi, A., Shahini, N., Kashani, L., & Salimi, Z. (2020). Comparing social skills between children of single child and multiple children families. Journal of Fundamentals of Mental health. 22(4), 211-216. Doi:10.22038/jfmh.2020.16866 . https://jfmh.mums.ac.ir/article_16866.html?lang=en.
Hamzllari, O. (2018). Parental values and practices across post-communist societies in youth identity formation: a literature review. N. Lebedeva et al. (eds.), Changing Values and Identities in the Post-Communist World, Societies and Political Orders in Transition, https://doi.org/10.1007/978-3-319-72616-8_8
Kohn, M.L. (2006). Change and Stability: A Cross-National Analysis of Social Structure and Personality, Boulder, CO:Paradigm. https://psycnet.apa.org/record/2006-03016-000.
Okolskaia, L. A. (2021). Russian parental values in the cross-country context from 1990-1991 to 2017-2020. Sociological Research. 59 (4-6), 80-99. https://doi.org/10.1080/10610154.2021.2133508
Pan, Q., & Zhu, Q. (2018). Development of self control in early childhood; a growth mixyure modeling approach. 5, 1544537. https://doi.org/10.1080/23311908.2018.1544537.
Ryan, R., & Deci, E. (2000). Self-determination theory and the facilitation of intrinsic motivation, social development, and well-being. American Psychologist, 55, 68–78. https://doi.org/10.1037/0003-066X.55.1.68
Ryan, R. M., Kalil, A., Hines, C., & Ziol-Guest, K. (2020). Trends in parental values in a period of U.S. labor market change. Journal of Marriage and Family, DOI:10.1111/jomf.12685. https://onlinelibrary.wiley.com/doi/abs/10.1111/jomf.12685.
Rubin, K. H., & Chung, B. (2006). Parenting beliefs, behaviors and parent-child relations. A cross cultural perspective. New York, Psychological Press. https://doi.org/10.4324/9780203942901.
Stubager, R. (2008). Education Effects on Authoritarian-libertarian Values: A Question of Socialisation, British Journal of Sociology 59(2): 327–50. https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/18498598/.
Too, T., Wang, L., Fon, Ch., & Gao, W. (2014). Development of self -control in children aged 3 to 9 years: perspective from a dual systems model. Scientific Reports. 4,7272. DOI: 10.1038/srep07272. https://psycnet.apa.org/record/2006-08775-017.
Weininger, E. B., & Lareau, A. (2009). Paradoxical pathways: An ethnographic extension of Kohn’s findings on class and childrearing. Journal of Marriage and Family, 71(3), 680–695. https://doi.org/ 10.1111/j.1741-3737.2009.00626.x. https://psycnet.apa.org/record/2009-11938-016.
Xiao, H., & Andes, N. (1999). Sources of parental values. Journal of Human Values. 5(2), 157-167. DOI: 10.1177/097168589900500207. https://philpapers.org/rec/XIASOP.
|||
[1]. دانشیار، گروه روانشناسی و علمالنفس، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران.
r.shahabi@ihcs.ac.ir
[2]. Parental values
[3]. Kohn, M. L.
[4]. Alwin, D. F.
[5]. Bigras, M., & Crepaldi. M. A.
[6]. Rubin, K. H., & Chung, B
[7]. Assertiveness
[8]. Creativity
[9]. Independency
[10]. Obedience
[11]. Respect
[12]. Xiao, H., & Andes, N.
[13]. self-direction
[14]. Baker, W., & Barg, K.
[15]. Discretion
[16]. Weininger, E. B., & Lareau, A
[17]. Micro management and control of adult
[18]. Okolskaia, L. A.
[19]. Survival oriented
[20]. Hamzllari, O.
[21]. External audit
[22]. Prolonged engagement
[23]. Credibility
[24]. Peer debrifing
[25]. Member check
[26]. Confirmability
[27]. Self discipline
[28]. Self development
[29]. این نظریه بیان میکند که انسان واجد سه نیاز پایه است؛ نیاز به خودمختاری و استقلال، نیاز به شایستگی و نیاز به ارتباط با دیگران
[30]. Ryan, R., & Deci, E.
[31]. Self-dirction
[32]. Confirmatory
[33]. Ryan, R. M.
[34]. Too, T., Wang, L., Fon, Ch., & Gao, W.
[35]. Pan, Q., & Zhu, Q.