نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری روانشناسی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
2 دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
3 دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The study was conducted to compare the effectiveness of Mindfulness-Based Relationship Enhancement (MBRE) and Emotion Focused Therapy (EFT) on Family-Functioning in Couples with low Self-disclosure. This research was a semi-experimental study with a pre-test, post-test design with experimental and control groups and 3-month follow-up. The research statistical population included all couples who were referred to non-governmental counseling centers in Kermanshah in 2023, who had low level of self-disclosure. Among them, 30 couples were selected by purposeful sampling and randomly replaced in two experimental and one control group (10 pairs each). The first experimental group underwent MBRE (Eight 90-minute couple-sessions and one full-day session) and the second experimental group underwent EFT (Nine 90-minute couple-sessions) and control group didn’t receive intervention. The research tools included the Marital Self-Disclosure Questionnaire of Waring et al. (1998) and the Family-Functioning Scale (Tavitian et al., 1983). Analysis of variance with repeated measures showed both interventions increased family-functioning (p<0.01) and this effect was maintained during the follow-up period. Also, findings of research indicated there is no difference between MBRE and EFT in improving family-functioning. According to research results, it is recommended that counselors use both approaches as an effective method to help improve couples and family’s relationship.
کلیدواژهها [English]
مقایسه اثربخشی درمانهای ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه وهیجانمدار بر عملکرد خانواده در زوجهای با خودافشاگری پایین
سیده طیبه انوشه [1] | جهانگیر کرمی [2] | سعید آریاپوران [3]
چکیده
شاپا چاپی: 4955 -2645 الکترونیکی: 5269 -2645 |
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمانهای ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه و هیجانمدار بر عملکرد خانواده در زوجهای با خودافشاگری پایین انجامشد. این پژوهش یکمطالعه نیمهآزمایشی باطرح پیشآزمون، پسآزمون باگروه آزمایش و گواه و پیگیری 3ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره غیردولتی شهرکرمانشاه درسال 1401-1402 بودند که میزان خودافشاگری پایین داشتند. ازمیان آنان 30 زوج بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخابشده، بهصورت تصادفی در دوگروه آزمایشی و یکگروه گواه جایگزین گردیدند (هرکدام 10 زوج). گروه آزمایش اول تحتدرمان ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه (هشت جلسه زوجی 90 دقیقهای و یک جلسه روزکامل) و گروه آزمایش دوم تحت مداخله هیجانمدار (نه جلسه زوجی 90 دقیقهای) قرارگرفتند و گروه گواه مداخلهای دریافتنکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خودافشاگری زناشویی وارینگ و همکاران (۱۹۹۸) و پرسشنامه عملکردخانواده تاویتیـان و همکاران (1987) بود. نتایج حاصلاز تحلیلواریانس با اندازهگیری مکرر نشانداد که هردو مداخله موجب بهبود عملکردخانواده گردیده (01/0p<) و این اثر درطول دوره پیگیری نیز حفظشدهاست. همچنین یافتههای پژوهش حاکیاز آن بود کهبین درمان ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه و هیجانمدار تفاوت معنیداری دربهبود عملکردخانواده وجودندارد. باتوجه به نتایج پژوهش توصیه میشود مشاوران از هردو رویکرد بهعنوان روش درمانی مؤثر درجهت کمک به بهبود روابط زوجین و خانواده استفادهنمایند.
کلیدواژهها: ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه؛ درمان هیجانمدار؛ عملکرد خانواده؛ خودافشاگری
استناد: انوشه، سیده طیبه؛ کرمی، جهانگیر؛ آریاپوران، سعید. مقایسه اثربخشی درمانهای ذهنآگاهی مبتنیبر تقویت رابطه و هیجانمدار بر عملکرد خانواده در زوجهای با خودافشاگری پایین. فرهنگی- تربیتی زنان و خانواده، 67(2)، 237–211. DOR: |
مقدمه و بیان مساله
به یقین خانواده بهعنوان کوچکترین واحد تشکیلدهنده جامعه قدمتی به فراخنای خلقت آدمی دارد که خاستگاه آن به دوران ماقبل تـاریخ برمیگردد. بالتبع، قدمت مشکلات خانواده و تلاش برای مرتفع ساختن موانع دستیابی به روابط مطلوب خانوادگی نیز به قدمت تشکیل این نظام بودهاست(بین[4] و همکاران، 2020).
همانگونه که ازدواج رابطهای اختیاری، متعهدانه، در حال دگرگونی و همراه با صمیمیت است، روابط زوجی نیز خصوصیاتی دارد که مستلزم برقراری تعادل میان ثبات و پویایی آن خواهدبود (اعزازی، 1401). رابطه زوجی موفق مستلزم حمایت دوجانبه بوده و نظر به آمار چشمگیر نارضایتیهای زناشویی و بهمنظور حفظ رابطهای دیرپا و توأم با عشق و احترام، تجهیز شرکای زندگی به سلاحهایی چون مهارتهای ارتباطی، نگرشهای سودمند و آگاهی از نحوه کارکرد روابط امری ضروری به نظر میرسد (شی و ویسمن[5]، 2023). افزایش روزافزون طلاق در جوامع مختلف ازجمله (دماری و همکاران، 1401) و پژوهشهای صورت گرفته درزمینه علل شیوع این پدیده مشکلات ارتباطی را از مهمترین عوامل دستاندرکار در ایجاد تعارضات زناشویی و جدایی زوجین معرفی نمودهاند (برای نمونه بهرام زاده و همکاران، 1401؛ حسینی و قیداری، 1401؛ نبیئی و همکاران، 1400؛ دوهرتی[6] و همکاران، 2021). اهمیت پـرداختن بـه مداخلات موثر بر کاهش ناسازگاریهای ارتباطی و بهبود روابط زناشویی را بیش از پیش برجسته نمودهاست.
به عقیده اسپرچر، ونزل و هاروی[7] (2018)، ارتباط سالم فرایند و تجربهای منتج از افشای مسائل صمیمانه و در میان گذاشتن تجارب است و زوجینی که قادرند تا ادراکات خود را درباره خویشتن و رابطه با شریک زندگیشان در میان گذارند، میزان رضایت و صمیمیت بیشتری را در رابطه تجربه خواهند نمود. افشای صریح و محترمانه درونیات و موقعیت خود و انتظاری که از نحوه رفتار دیگران داریم، میزان قاطعیتمان را در روابط آشکار نموده و محور این قاطعیت نیز برپایه توانایی افشای هیجانات، افکار، دیدگاهها و علایق خود استوار است و عدم افشای خویشتن یا بهبیاندیگر «خودافشاگری[8]» به نبود علاقه یا رضایت از رابطه یا ناکارامدی عملکردهای درون تعبیر خواهدشد (اورک و کوتی، 1399). درلگا و برگ[9] (1987)، خودافشاگری را "هرگونه تبادل اطلاعات از جمله حالات شخصی، تمایلات، رویدادهای گذشته و برنامههای آینده" که به خویشتن اشاره میکند، تعریف نمودهاند.خودافشاگری نهتنها نشاندهنده سازگاری در روابط است، بلکه برای بهرهمندی از روابط پایدار و سلامت روان نیز ضروری بهنظر میرسد (تاونر[10] و همکاران، 2022). بر اساس نظر کارپنتر و گرین[11] (2015)، هدف خودافشاگری دستیابی به آگاهی بیشتر درباره شریک تعاملی و افزایش صمیمیت در رابطه زناشویی است؛ نتیجه مطالعات داتون، دین و بولن[12] (2022)، اورک و کوتی (1399) و موحدی، ضرغام حاجبی و میرزا حسینی (1398) نشان داده است که مهارت خودافشاگری نهتنها بر کاهش استرس، اضطراب و افسردگی تأثیر دارد بلکه همچنین نقش مهمی در توسعه صمیمیت زناشویی داشته و پیشبینی کننده قدرتمندی جهت رضایت از روابط زوجی و بهبود ارتباط میان اعضا و تعاملات درون خانواده یا به نحوی، عملکرد درون خانواده است. از همینرو میزان خودافشاگری زوجین بهعنوان یکی از جنبههای اساسی شکلگیری و تداوم روابط سازگارانه بایستی مدنظر خانواده درمانگران قرار گیرد.
نگاهی گذرا به تعریف سازه عملکرد خانواده یا «نحوه تعامل میان اعضای خانواده» (دای و وانگ[13]، 2015)، گویای ارتباط محور بودن ایـن مفهوم است. درواقع، الگوهای تبادلی، یعنی نحوه تعامل میان اعضای خانواده و بهبیاندیگر «عملکرد خانواده» نقشی چشمگیر و قدرتمند در تداوم رابطه موفق زوجین ایفا مینماید (صدوقی و همکاران، 1398). توانایی یک خانواده در سازگاری با تحولات و رعایت قواعد و حدود، نشان از عملکرد آن دارد. به عقیده پاوارینی[14] و همکاران (2020)، خانوادههایی با عملکردی سالم قادرند تا برای رسیدن به اهداف زندگی مشترک خود از روشهای مؤثر و کارآمد بهره گیرند. به عبارتی خانوادههایی که عملکرد مناسبی دارند، میتوانند مسائل را تشخیص داده و به بررسی، اقدام به حل و ارزیابی آن بپردازند و همچنین در صورت نیاز، از راهحل دیگری نیز استفاده کنند(پاکگول[15] و همکاران، 2022). نحوه انتقال اطلاعات بین اعضای چنین خانوادهای، مستقیم، روشن و تأثیرگذار است و از همین رو در این خانوادهها خودافشاگری به میزان بیشتری وجود داشته و نیازهای اساسی همه اعضا موردتوجه قرار میگیرد و بهتبع پاسخ مناسبی نیز به آنها داده میشود(امینی و همکاران، 1401). از سوی دیگر، خانوادههایی که عملکرد ضعیف و نامناسبی نشان میدهند، مشکلات بسیاری، بالأخص درزمینه عاطفی دارند، واکنشهای هیجانیشان محدود و کمیّت و کیفیت این واکنشها به محیط نیز نسبتاً نامناسب است(بیراک و همکاران، 1401). در همین راستا، پژوهشهای متعددی اثرات زیانبار عملکرد ناسالم خانواده را موردبررسی قرار داده و دریافتهاند که چنین سبک تعاملاتی در خانواده میتواند منجر به عوارضی چون فرسودگی والدینی(میکولایچاک[16] و همکاران، 2022)، اختلالات خواب فرزندان(الشیخ و کلی، 2017) و شادکامی و سلامت روان والدین و فرزندان(زارع زردینی و همکاران، 1401؛ شائو[17] و همکاران، 2020) گردد.
امروزه برای مقابله با مشکلات دیرپا و مختلکننده روابط زوجین، فنون و مداخلاتی کارآمد در دست است و تعداد روزافزون کتب خودیاری نیز گواهی بر صحت این ادعاست؛ اما بااینهمه، همچنان درصد بالای مراجعه درمانجویان به مراکز مشاورهای به دنبال تعارضات زناشویی به وقوع میپیوندد(راسخ جهرمی و همکاران، 1401). ازآنجاکه باثباتترین خانوادهها، تقریباً همیشه زیربنای زناشویی قدرتمندی داشتهاند، به نظر میرسد که تنها از رهگذر پرداختن به این بنیان زیرساختاری یعنی زوجدرمانی میتوان به بهبود اوضاع امید بست(بردبری و بودنمن[18]، 2021). محور تمرکز زوجدرمانی یعنی کارکردن با هر دو زوج، بطورکل بر حفظ و پایدار نمودن ازدواج معطوف بوده و اهداف تخصصیتر آن شامل افزایش مرتفع ساختن مشکلات ارتباطی، رضایتمندی زناشویی، اصلاح رفتار، آموزش مهارتهای ارتباطی، کاهش ناسازگاریهای زوجین، حفظ رشتههای دلبستگی و افزایش صمیمیت است(گرنبرگ و گلدمن[19]، 2019). از رایجترین مداخلات زوجدرمانی، رویکردهای غنیسازی ازدواج میباشند که در جهت استحکام پیوند زناشویی تلاش میکنند. در همین راستا و با مطرحشدن و رشد درمانهای موج سوم رواندرمانی شناختی رفتاری، ذهنآگاهی و کاربرد عملی آن بیشازپیش در حوزه خانواده و روابط نفوذ یافته است. کارسون[20] و همکاران (2004) درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه را برمبنای برنامه مداخلاتی کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (کابات زین[21]، 1990) جهت آموزش زوجین ارائه نمودند. این مداخله که بر رابطه ذهن و بدن و خودآگاهی ذهنی متمرکز است، پیامدهایی همچون شناسایی هیجانات، افکار، خاطرات و احساسهای بدنی و از همه مهمتر برخورداری از نحوه مدیریت این کنشها و مقابله سازنده با آنها را در پی دارد. هدف نهایی درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه، یادگیری چگونگی حضور در لحظه، پذیرش هرگونه چالش که زوجین باهم یا جداگانه با آن روبرو میشوند، بهبود زمان واکنش مناسب و تقویت تصمیمگیری مناسب برای پرهیز از تأثیر منفی انتخابهای شتابزده در لحظه ارتباط مناسب زوجین است(کارسون و همکاران، 2004). البته بایستی گفت که اگرچه تازه و نو بودن فنون را میتوان بهعنوان نقطهضعف این روش در نظر گرفت و از طرفی نیز کمبود پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه، موجب نگرانی روانشناسان و متخصصان خواهد بود، ولی ارزش نوگرایی و حرکت با دانش روز برکسی پوشیده نیست؛ از طرفی نیز بررسی پیشینه پژوهشی مرتبط نشان داده که بهکارگیری برنامههای درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی اثرات سودمند چشمگیری را همچون افزایش رضایت زناشویی (برای مثال آرمان پناه و همکاران، 1400)، صمیمیت زناشویی (برای مثال بوسینو[22] و همکاران، 2021)، سلامت روان (گالانته[23] و همکاران، 2021) و عملکرد خانواده (صدوقی و همکاران، 1398؛ ترچلی و فریرا[24]،2020؛ شی و ویسمن، 2021؛ حاجی سید صادقی و همکاران، 2020) به دنبال داشته است. هرچند لازم به ذکر است که عمده پژوهشهای صورت گرفته داخلی تنها بر فنون ذهنآگاهی متمرکز بوده و اندک پژوهش داخلی، بهطور اخص اثرات درمان «ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه» را هدف بررسی خود قرار دادهاند و همین امر، لزوم کاوش درزمینه اثرات این مداخله بر ابعاد مختلف روابط زوجین در فرهنگ بومی کشورمان را آشکار میسازد.
رویکرد دیگری که به نظر میرسد در درمان ریشههای تعارضات زناشویی و عوامل مرتبط با آن مؤثر بوده و تا حدودی شناختهشدهتر نیز است، درمان هیجانمحور در زوجین میباشد. درمان هیجانمحور رویکردی یکپارچه از تلفیق سه دیدگاه انسانگرا، تجربهنگر و سیستمی است؛ بدین ترتیب کار بر روی هیجانات با کار بر روی تعاملات درهمآمیخته میشود(امینی و همکاران، 1401). درمان هیجانمحور جانسون[25] (2004) یکی از بیرقیبترین و مهمترین درمانهای زوجی است و نخستین مفروضه بنیادین این درمان عنوان میکند که زنجیرههای هیجانی جاری میان بزرگسالان مؤثرترین عامل در صمیمیت بین آنهاست و درنتیجه شکست در تنظیم عواطف مسبب اصلی نزاعهای زوجین است. هیجاندرمانگر در توسعه و بازسازی هیجانات به زوجها کمک نموده و نتیجه آن تنظیم و تعدیل خشم، غم، تأسف و شرم و از سوی دیگر عشق و هیجانهای مثبت و بهتبع آن دوبارهسازی جریان تعاملاتی، بهبود ایمنی پیوند و تجربه احساس صـمیمیتی دیرپا خواهدبود (الیوت و گرینبرگ[26]، 2021). پژوهشهای صورت گرفته نشاندادهاند که درمان هیجانمحور نیز میتواند رویکردی اثربخش در جنبههای مختلف روابط زوجها همچون افزایش رضایت زناشویی (بیراک و همکاران، 1401)، صمیمیت زناشویی(زادهحسن و کاظمیان مقدم، 1401)، بهبود عملکرد خانواده (قاسمزاده و همکاران، 1399؛ امینی و همکاران، 1401) و بهبود اختلالات روانشناختی(کولونی-زوبوت[27] و همکاران، 2020؛ گلیسنتی[28] و همکاران، 2021) باشد. از همین رو در مطالعه حاضر نیز از این رویکرد برای مقایسه و بررسی اثرات آن بر زندگی زناشویی بهره گرفته شد.
بایستی گفت که مقایسه دودیدگاه ذهنآگاهی و هیجانمحور که هر دو از نظریههای پسامدرن، نو، کوتاهمدت و کاربردیاند، میتواند چشمانداز روشنی را برای مشاوران خانواده ایجاد نماید (الیوت و گرینبرگ، 2021؛ کارسون، 2004). تقریباً تمامی زوجها در ابتدای رابطه سطح بالایی از رضایت زناشویی را گزارش میکنند؛ اما متأسفانه با گذشت زمان از میزان این رضایت کاسته میشود(راسخ جهرمی و همکاران، 1400). رویکردهای متنوع درمانی با تأکیدات گوناگون برآنند تا همچون واسطهای تغییردهنده، روابط زناشویی را بهبود بخشند اما حقیقت این است که روابط بسیاری از زوجها پس از درمان تغییر زیادی نمیکند (مظاهری و همکاران، 1398)؛ از همینرو، ارزیابی سودمندی روشهای مداخلاتی زمینه لازم برای بهبود فنون، یادگیری بیشتر، شناسایی روشهایی که نیازمند بهبود و تغییر هسـتند و همچنـین بازبینی روشهای بهکار گرفتهشده را میسر میسازد. ازآنجاکه بانیان رویکردهای ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور، روشها و مفروضههای درمانی خود را در شرایط ارزشـی، اجتماعی، سیاسـی، فرهنگی و اقتصـادی متفاوت با شرایط حاکم بر کشور ما ارائه نمودهاند، لذا آزمایشگری یافتههای ارزشمند آنان در بافتار کشورمان، موجبات دستیابی به نکاتی ارزشمند را فراهم میآورد. درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور علاوه بر محاسن فوق، از این منظر که آموزشـی و کوتاهمدتاند نیز اهمیت زیادی داشته و بیتردید در شرایطی که مؤثر بودن آن در بهبود عملکرد خانواده به تائید برسد کمک زیادی به خانوادهها، درمانگران و سازمانها خواهد شد (جلالی تهرانی، 1399). درنهایت بایستی متذکر شد که با توجه به اینکه بررسیها نشان دادهاند که خودافشاگری- یعنی ابراز اطلاعات شخصی و توانایی ابراز افکار، احساسات و عقاید خود برای شخص دیگر که بهموجب آن روابط نزدیکبین افراد ازجمله زوجین ایجاد میشود(گرین و همکاران، 2006)- میتواند پیشبینی کننده بسیار قدرتمندی برای عملکرد زناشویی باشد(ژو و همکاران، 2023)، از همین رو در پژوهش حاضر زوجین دارای خودافشاگری پایین بهعنوان جامعه هدف انتخاب گردید؛ بنابراین یکی از اهداف این پـژوهش بررسی میزان اثربخشی هر یک از روشهای درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور بـر عملکرد خانواده زوجین ایرانی دارای خودافشاگری پایین و هدف دیگر، مقایسه اثربخشی دو رویکـرد در بهبود عملکرد خانواده در نظر گرفتهشد.
روششناسی تحقیق
روش پژوهش از نوع نیمهآزمایشی و طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه، همراه با پیگیری سهماهه و جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعهکننده به مراکز مشاوره غیردولتی تحت نظارت بهزیستی شهر کرمانشاه در سال 1401-1402 بودند که میزان خودافشاگری پایین داشتند. پس از ثبتنام و مشخص شدن تعداد افرادی که تمایل به شرکت در پژوهش را با برخورداری از معیارهای ورود داشتند، از زوجهای داوطلب خواسته شد تا به پرسشنامه خودافشاگری وارینگ[29] و همکاران (۱۹۹۸) پاسخ دهند. پس از نمرهگذاری پرسشنامه، از بین 93 زوجی که با یکدیگر و یا به تنهایی این پرسشنامه را تکمیل نمودند 30 زوج که حداقل یکی از آنها نمره خودافشاگری پایین (یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین) داشتند بهصورت نمونهگیری هدفمند انتخابشده و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین گردیدند (هرکدام 10 زوج). در مورد انتخاب نمونه باید اشاره کرد که حجم نمونه بر اساس حداقل حجم نمونه در مطالعات آزمایشی (هر زیرگروه حداقل 15 نفر) انتخاب شد(دلاور، 1399). لازم به ذکر است که در مطالعه حاضر تلاش گردید که بین گروههای آزمایش و گواه ارتباطی وجود نداشته باشد تا از انتشار عمل آزمایشی جلوگیری شود. همچنین جهت افزایش اعتبار بیرونی پژوهش، عمل آزمایشی بهصورت روشن و شفاف توضیح داده شد، تداخل عملهای آزمایشی نیز با ایجاد ملاک ورود به پژوهش(داوطلب بودن زوجین برای شرکت در پژوهش، نمره پایین در پرسشنامه خودافشاگری، داشتن حداقل سواد سیکل، زندگی بهصورت مشترک در زمان انجام مطالعه و عدم دریافت رواندرمانی یا درمان دارویی در 6 ماه گذشته که با عمل آزمایشی پژوهش حاضر تداخل داشته باشد) و ملاک خروج از پژوهش (طلاق، غیبت بیش از 2 جلسه یکی از همسران و یا هردوی آنها یا انصراف از ادامه همکاری) کنترل گردید.
ابزار اندازهگیری
پرسشنامه خودافشاگری زناشویی[30]: این پرسشنامه را وارینگ و همکاران (۱۹۹۸) ساختهاند و دارای ۴۰ گویه و ۴ بعد است که عبارتاند از: خودافشاگری در مورد ارتباط (افشای صمیمیت و دوست داشتن، سوالات 1، 5، 9، 13، 17، 21، 25، 29، 33 و 37)، روابط جنسی (افشای نیازهای جنسی، سوالات 2، 6، 10، 14، 18، 22، 26، 30، 34 و 38)، مالی (افشای وضعیت مالی، سوالات 3، 7، 11، 15، 19، 23، 27، 31، 35 و 39) و عدم توازن (افشای جنبههای خستهکننده و تفاوت با همسر، سوالات 4، 8، 12، 16، 20، 24، 28، 32، 36 و 40). شیوه پاسخدهی به هر گویه بر اساس مقیاس ۵ درجهای لیکرت (کاملاً مخالف=۱، مخالف=۲، بینظر=۳، موافق=4 و کاملاً موافق = 5) است. نمرات بهدستآمده از ۴۰-۲۰۰ متغیر است. نمرات بالا نشاندهنده خودافشاگری زناشویی بالا است. ضریب آلفای کرونباخ ابعاد آن 68/0 (عدم توازن)، 83/0 (روابط جنسی)، 76/0 (مالی)، 91/0 (ارتباط) و برای کل مقیاس برابر با 91/0 بوده است (وارینگ و همکاران، 1998). ضریب آلفای کرونباخ این پرسشنامه در پژوهش اسکندری و آریاپوران (1398) برابر با 83/0 بود؛ پایایی دونیمهسازی آن در پیشآزمون 63/0 بود. نتایج روایی این پرسشنامه از طریق روایی همگرا (همبستگی بالاتر از 50/0 درصد میان گویههای مربوط به یک بعد با همان بعد) نشان داد که همبستگی گویههای هر یک از ابعاد ارتباط (از 64/0 تا 96/0)، روابط جنسی (71/0 تا 93/0)، مالی (68/0 تا 91/0)، عدم توازن (74/0 تا 97/0)، با کل آن ابعاد در پیشآزمون قابلقبول بود. همچنین همبستگی بین بعد ارتباط، روابط جنسی، مالی و عدم توازن با نمرات کل پرسشنامه در پیشآزمون به ترتیب 71/0، 63/0، 61/0، 75/0 بود. در پژوهش حاضر نیز میزان آلفای کرونباخ کل 86/0 محاسبهشد.
پرسشنامه عملکرد خانواده[31]: تاویتیـان[32] و همکارانش این آزمون را در سال 1987 ساختند. این پرسشنامه یک ابزار 40 سؤالی است که برای سنجش ابعاد کلی عملکـرد خانواده طراحیشده است. مادهها بر روی یک مقیاس لیکـرت 7 درجهای نمرهگذاری میشوند (هرگز=1 و همیشـه= 7). ابتدا مادههای 21،4 و 38 بهطور معکوس نمرهگذاری مـیشـوند و سپس نمرات برای به دست آوردن نمرات خرده مقیاسها و نمره کل جمع بسته میشوند. این مقیاس از 5 عامـل تشکیلشده است:
1- عواطف مثبت خانوادگی(7، 11، 17، 21، 30، 32، 33، 37) 2- ارتباطـات خـانوادگی (3، 5، 12، 16، 26، 28، 29، 35، 39) 3- تعارضات خانوادگی (سوالات 2، 6، 15، 20، 26، 18، 25)
4- نگرانیهای خانوادگی (8، 10، 31، 34، 4، 13، 22، 23، 38) 5- حمایتها و تشویقهای خانوادگی (1، 9، 14، 19، 24، 27، 40)؛ بااینحال از نمره کل نیـز مـیتـوان استفاده کرد. نمرات بهدستآمده کل از ۴۰-280 متغیر است. امتیازات بالاتر نشان دهنده عملکرد بهتر خانواده خواهد بود. این مقیاس با ضرایب آلفا 90/0 برای خرده مقیاس عواطف مثبت خانوادگی تا 74/0 برای خرده مقیاس تعارضـات، از همسـانی درونـی نسـبی برخـوردار اسـت (تاویتیـان و همکاران، 1987). در پژوهشهای شرح دادهشده در منبع اصلی مشخصشده که FFS از روایی همزمان خوبی برخوردار است و با مقیاس FACES III کارکرد خانواده، همبستگی دارد؛ و همچنین بهطور موفقیتآمیز بین دو گروه بالینی و یک گروه از افراد عادی تمایز قائل شد (تاویتیـان و همکاران، 1987). پایـایی در پژوهش مفید و همکاران (1395) به روش آلفای کرونباخ 75/0 و در پژوهش مالهمیر و همکاران (1400)، 78/0 گزارششده است. در این پژوهش نیز مقدار آلفای کل پرسشنامه 81/0 بهدست آمد.
روشهای مداخله
پس از جایگزینی آزمودنیها در گروههای آزمایش و گواه، به گروه اول، ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و به گروه دوم درمان هیجانمدار، طبق جداول 1 و 2 آموزش داده شد. لازم به ذکر است در پایان هر جلسه، تکالیف منزل به آزمودنیها ارائه میشد و در شروع جلسه بعدی، فنون جلسه قبل مرور میگردید.
ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه: این درمان برگرفته از پروتکل درمانی کارسون و همکاران (2004) بود که شامل هشت جلسه 90 دقیقهای و یک جلسه «روز کامل» است که در پژوهش حاضر به شکل زوجی و هفتهای یک جلسه انجام گردید. محتوای جلسات در جدول (1) ارائهشده است.
جدول 1. ساختار محتوای جلسات ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه (کارسون و همکاران، 2004)
جلسه |
محتوا و فنون اجرا شده |
تکالیف خانگی |
اول |
معارفه و خوشامدگویی، معرفی موضوع آموزش و بحث در مورد روابط زناشویی و سپس معرفی مفهوم ذهنآگاهی، انجام مراقبه عشق با تمرکز بر همسر، مراقبه مختصر وارسی بدن، ارائه تکالیف خانگی |
وارسی بدن، آگاهی در فعالیتهای فردی و مشترک |
دوم |
مراقبه وارسی بدن، بحث گروهی در مورد تمرینات و تکالیف خانگی، معرفی مراقبه نشسته با آگاهی از تنفس، ارائه تکالیف خانگی |
وارسی بدن، مراقبه نشسته، تکمیل تقویم رویدادهای خوشایند با تأکید ویژهبر فعالیتهای لذتبخش مشترک |
سوم |
مراقبه نشسته، بحث گروهی در مورد تمرینات و تکالیف خانگی، یوگای انفرادی، ارائه تکالیف خانگی |
یوگا، مراقبه و تکمیل تقویم رویدادهای ناخوشایند |
چهارم |
مراقبه نشسته، بحث در مورد تمرینات و تکالیف خانگی که تجربیات زوجها و درعینحال پیگیری رویدادهای ناخوشایند مشترک هفته متمرکز خواهد بود به همراه با ارائه نکات آموزشی در مورد استرس و پاسخ به آن و راههای مقابله، تمرین خیره شدن چشم دو نفره و بحث در مورد آن، ارائه تکالیف خانگی |
یوگا، مراقبه، تکمیل تقویم روابط استرسزا |
پنجم |
مراقبه نشسته (با تمرکز بر شناخت افکار بهعنوان «رویداد» در آگاهی فرد و تمایز رویدادهای فکری از محتوای خاص آنها)، بحث در مورد چهار جلسه گذشته و تکالیف و تمرین خانگی، آموزش الگوهای ارتباطی، تمرین ارتباط دو نفره، ارائه تکالیف خانگی |
یوگا، توجه بر حوزههای گستردهتر زندگی همچون کار که بر روابط اثر میگذارند، شناسایی گزینهها برای پاسخ ذهن آگاهانه در شرایط چالشبرانگیز |
ششم |
شروع یوگای زوجی، مراقبه نشسته، بحث گروهی در مورد تمرینات و تکالیف خانگی همراه با بررسی زمینههای روتین پیادهسازی ذهنآگاهی در زندگی، ارائه تکالیف خانگی. |
یوگای انفرادی و زوجی و توجه بر موانع و عوامل تسهیلکننده ذهنآگاهی |
روز کامل |
مراقبههای گوناگون نشسته، تنفس، راه رفتن، شنیدن و دیدن؛ یوگای انفرادی و دونفره، تمرین لمس و حرکت ذهن آگاهانه، بحثهای گروهی و دونفره. |
|
هفتم |
مراقبه نشسته، بحث گروهی، بحث در مورد موانع و عوامل تسهیلکننده ذهنآگاهی، مراقبه عشق محبت، تمرین لمس آگاهانه و بحث در مورد آن، ارائه تکالیف خانگی. |
تمرین خود هدایتشده |
هشتم |
یوگای دونفره، مراقبه نشسته، بحث گروهی، مرور برنامه، بررسی تغییرات به وجود آمده در رابطه یا بهصورت فردی، جمعبندی و ارائه راهنمایی برای آینده، تکمیل پسآزمون. |
|
درمان هیجانمحور: این درمان برگرفته از پروتکل درمانی جانسون (2004) بود که شامل 9 جلسه 90 دقیقهای است که در پژوهش حاضر به شکل زوجی و هفتهای یک جلسه انجام گردید. محتوای جلسات در جدول 2 ارائهشده است.
جدول2. ساختار محتوای جلسات درمان هیجانمحور
جلسه |
اهداف |
محتوا |
فنون اجرا شده |
اول |
ایجاد اتحاد و ارزیابی موضوعات تعارضآمیز |
برقراری رابطه درمانی و آشنایی با قوانین کلی درمان، بررسی تناسب مسئله موجود با درمانهای زوجی بهطور کل و با درمان هیجان مدار بهطور خاص، ارزیابی اهداف و انتظارات همسران از درمان |
سوالات و انعکاسهای فراخوان، ردگیری و انعکاس تعاملات |
دوم |
تشخیص چرخه تعاملی منفی |
تشخیص چرخه تعاملی منفی و ایجاد شرایطی که همسران چرخه تعاملی منفی خود را آشکار و برونریزی کنند، ارزیابی رابطه و پیوند و موانع دلبستگی زوجین، آشنایی زوجین با اصول درمان هیجانمدار و نقش هیجانات در تعاملات بینفردی، شرح و توصیف کنش واکنشهای همسران نسبت به یکدیگر و انعکاس آنها به زوج |
انعکاس، اعتباربخشی، سوالات و انعکاسهای فراخوان، ردگیری و انعکاس تعاملات |
سوم |
ارزیابی هیجانات شناسایی نشده |
تمرکز شایسته بر هیجانات نیازهای دلبسته مدار، ترسها و آشفتگی همسران، اعتباربخشی به تجارب گوناگون هر دو همسر و نیز نیازها و گرایشات برخاسته از دلبستگی خواهی، تمرکز و شناسایی هیجانات ثانویهای که هریک از همسران در جلسه درمانی و نیز در چرخه ارتباطی برونریزی میکند، آشکار کردن و برملا نمودن هیجانات ثانویه و کمک به اقرار کردن آن توسط زوج، معتبرسازی هیجانات ثانویه، کاوشگری در هیجانات ثانویه باهدف دستیابی به هیجانات زیر ساختاری و ناشناخته (بازشناسی هیجانی نوین): مانند احساس درماندگی یا ناتوانی از خشنود کردن همسر، توجه به ترسهای دلبستگی مدار بر اساس پاسخهای ظاهری، اقرار کردن همسران به هیجانات اولیه و به زبان آوردن آنها |
معتبرسازی، شدتبخشی، سوالات و انعکاسهای فراخوان، گمانهزنیهای همدلانه |
چهارم |
قابدهی مجدد مشکل |
اشاره به نقش اجتماعی هیجان و چگونگی پدید آیی هیجانات تقابلی توسط یکدیگر، قاب دهی مجدد به مشکل از طریق تمرکز بر قدرت چرخهی منفی، توصیف و شرح چرخه در بافتار دلبستگیهای صمیمانه |
ردگیری و انعکاس الگوها و چرخههای تعاملی، قابدهی مجدد به مشکل از طریق توجه به بافتار و چرخه تعاملی |
پنجم |
برانگیختن تعامل با نیازهای هیجانی و دلبستگی خود فرد |
ردگیری دقیقتر تعاملات (درک دقیقتر موقعیت تعاملی (نزدیکی -قدرت-کنترل خودمختاری))، تشریح ساختار و فرایند تعاملات، انعکاس الگوهای تعاملی، توجه به جنبههایی از تجربه که هنوز جذب ساخت خود نشدهاند، بررسی مجدد میزان اتحاد درمانی و ارزیابی و برجستهسازی پیشرفتهای حاصلشده، پذیرش و درک چرخه تعاملی توسط زوج |
سوالات فراخوان، شدت بخشی، گمانهزنی همدلانه |
ششم |
برانگیختن پذیرش تجربه، آگاه کردن افراد از هیجانات زیربنایی |
به دنبال کشف هیجانات زیر ساختاری و برملا شدن جایگاه هر همسر در رابطه هیجانات به سبکی کاملتر تجربه میشوند و شیوههای ادراک خود و همسر در رابطه را عیان میسازند، کمک به تجربه گری عمیقتر، برجستهسازی و شرح مجدد نیازهای فطری دلبستگی خواهانه و اشاره سالم به بودن آنها، ردگیری هیجانات شناخته، دستیابی به جنبههایی از تجربهی هیجانی که انکار یا محدودشده و یا سرکوب گردیدهاند، فراخوانی درگیری در اجتنابکننده، فراخوانی توجه در همسر شنونده و سپس دریافت بازخورد تصحیحشده از او، اشارهی مجدد به جایگاه هیجانات عمیق در بافتار دلبستگی |
سوالات فراخوان، شدت بخشی، گمانهزنی همدلانه |
هفتم |
تسهیل ابراز نیازها و خواستهها و ایجاد درگیری هیجانی |
ابراز نیازها و خواستهای دلبسته مدارانه توسط هر همسر با توجه به هیجانهای نخستین، تمرکز درمانگر بر عناصر کشف نشدهای که در تجربه هر یک از همسران نهفته است، برانگیختگی هیجانی هر یک از همسران به دنبال شنیدن تجربهی دیگری، پذیرفته شدن تجربهی هر همسر توسط دیگری، فراخوانی هیجانات اولیه، وسعتبخشی به تجارب هیجانی اولیه در بافتار دلبستگی کنونی و شناخت نیازها و تعلقات درونی، دگرگونسازی شیوههای ساختاردهی به تجربه، ایجاد دلبستگی مجدد با گرههای مثبت هیجانی |
پاسخدهی فراخوان، گمانه زنی همدلانه، قابدهی مجدد به مشکل از طریق توجه به بافتار و چرخه تعاملی، قابدهی مجدد، بازساختاردهی به تعاملات |
هشتم |
تسهیل راهحلهای جدید، ایجاد موقعیتهای تعاملی جدید |
طراحی وقایعی تازه که اصلاحکنندهی اوضاع تعاملی فعلی باشند، آموزش بازگویی واضح و مستقیم نیازها و خواستهها میان همسران، شفافسازی و فعال کردن اوضاع فعلی و الگوهای تعاملی، قاب دهی مجدد به موقعیت تعاملی، تبدیل تجربهی هیجانی نوین، قطع کردن الگوهای تعاملی کهنه، انعکاس چرخهی نوین تعاملی، خلق، تثبیت و تقویت رخدادها و وقایع دلبسته خاست |
قابدهی مجدد به مشکل از طریق توجه به بافتار و چرخه تعاملی، قابدهی مجدد، بازساختاردهی به تعاملات |
نهم |
تحکیم رفتارهای دلبستگی جدید، جمعبندی و نتیجهگیری |
تسهیل پدید آیی راهکارهای تازه برای حل مسائل کهنهی ارتباطی توسط خود همسران، تغییرات قابلمشاهده در هیجانات، رفتارها، شناخت و نیز روابط میان فردی همسران، همسران قادر شدهاند موضعهای تازه، چرخهی تازه و رویدادهای نوین خارج از جلسهی درمان را در حضور درمانگر و در جلسهی درمانی، فعالسازی و نمایان کنند، اجرای پسآزمون |
انعکاس تغییرات کنونی، اعتباربخشی به پاسخها و الگوهای نوین، سوالات فراخواننده، قابدهی مجدد، و بازساختاردهی به تعاملات |
روش اجرا
برای اجرای مداخلات، اقدامات لازم با در نظر گرفتن نکات زیر صورت گرفت. در ابتدا، مجوزهای لازم از دانشگاه آزاد سنندج (با کد اخلاق IR.IAU.SDJ.REC.1401.092) و بهزیستی کرمانشاه اخذ شد. سپس با مراجعه به مراکز مشاوره آوای مهر، نشاط و سایر مراکز بهزیستی شهر کرمانشاه، مسئولین مربوطه در جریان پژوهش و روند اجرای آن قرار داده شدند و ضمن توجیه آنان، از مسئولین مراکز درخواست گردید که زوجین را در جریان برگزاری این جلسات درمانی قرار دهند. سپس پرسشنامه خودافشاگری در میان زوجین داوطلب مراجعهکننده به مراکز مشاوره توزیعشده و پس از مشخصشدن زوجهای با خودافشاگری پایین (یک انحراف معیار پایینتر از میانگین) از آنها دعوت شد تا در جلسه توجیهی شرکت نمایند. در این جلسه پس از ارائه توضیحات کلی در مورد روند اجرای پژوهش و جلسات آموزشی، حق خروج از مطالعه و بدون ضرر بودن مداخله برای شرکتکنندگان، خلاصهای از شرایط آموزش و قوانین و ضوابط آن توضیح دادهشد و رضایت آنان برای شرکت در پژوهش اخذ گردید. سپس در ابتدا از شرکتکنندگان پیشآزمون گرفته شد. این پیشآزمون شامل آزمون عملکرد خانواده بود. سپس برای دو گروه مداخله جلسات آموزش آغاز شد در حالیکه گروه گواه در طول این مدت آموزشی دریافت نکرد. در پایان جلسات و سه ماه پسازآن از شرکتکنندگان پسآزمون گرفته شد.
برای تجزیهوتحلیل دادهها در سطح توصیفی از فراوانی، درصد، میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه 26 استفاده شد.
یافتهها
نتایج حاصل از دادههای جمعیت شناختی نشان میدهد که میانگین و انحراف معیار سن شرکتکنندگان در گروه ذهنآگاهی به ترتیب 61/33 و 32/5، در گروه هیجانمدار به ترتیب 22/35 و 11/7 و در گروه گواه به ترتیب 03/37 و 86/3 بود. از کل سه گروه، 6/16 درصد مدرک زیر دیپلم، 2/29 درصد مدرک دیپلم و 2/53 درصد نیز مدرک بالاتر از دیپلم داشتند. از میان شرکتکنندگان 22 نفر خانهدار، 26 نفر کارمند و 12 نفر شغل آزاد داشتند. میانگین و انحراف معیار مدت ازدواج زوجین در گروه ذهنآگاهی به ترتیب 35/ و 18/4، در گروه هیجانمدار 74/8 و 14/4 و در گروه گواه به ترتیب 13/8 و 36/4 بود. جدول (3) میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش را نشان میدهد.
جدول 3. میانگین و انحراف استاندارد متغیر عملکرد خانواده با توجه به گروه
متغیر |
گروه |
|||||
ذهنآگاهی |
هیجانمدار |
گواه |
||||
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
میانگین |
انحراف استاندارد |
|
پیشآزمون عملکرد خانواده |
7/134 |
71/3 |
72/134 |
47/4 |
5/135 |
14/4 |
پسآزمون عملکرد خانواده |
5/137 |
47/3 |
138 |
1/5 |
3/135 |
24/4 |
پیگیری عملکرد خانواده |
1/137 |
67/3 |
6/137 |
06/5 |
2/135 |
66/4 |
پیشآزمون عواطف مثبت |
8/23 |
81/1 |
3/24 |
77/1 |
4/24 |
32/2 |
پسآزمون عواطف مثبت |
6/26 |
12/2 |
4/27 |
9/1 |
5/24 |
27/2 |
پیگیری عواطف مثبت |
2/26 |
2/1 |
9/26 |
73/1 |
2/24 |
35/2 |
پیشآزمون ارتباط خانوادگی |
8/23 |
14/1 |
4/23 |
84/1 |
2/23 |
81/1 |
پسآزمون ارتباط خانوادگی |
7/26 |
49/1 |
6/26 |
01/2 |
6/23 |
9/1 |
پیگیری ارتباط خانوادگی |
4/26 |
26/1 |
3/26 |
95/1 |
2/23 |
81/1 |
پیشآزمون تعارض خانوادگی |
90/30 |
07/3 |
40/30 |
59/2 |
70/30 |
21/2 |
پسآزمون تعارض خانوادگی |
80/27 |
66/2 |
27 |
49/2 |
3/30 |
11/2 |
پیگیری تعارض خانوادگی |
1/28 |
6/2 |
3/27 |
58/2 |
80/30 |
39/2 |
پیشآزمون نگرانی خانوادگی |
40/30 |
07/2 |
70/30 |
98/2 |
70/30 |
21/2 |
پسآزمون نگرانی خانوادگی |
50/27 |
22/2 |
50/27 |
64/2 |
30 |
2 |
پیگیری نگرانی خانوادگی |
8/27 |
44/2 |
82/27 |
97/2 |
20/30 |
25/2 |
پیشآزمون حمایت خانوادگی |
8/25 |
75/1 |
26 |
25/1 |
5/26 |
58/1 |
پسآزمون حمایت خانوادگی |
9/28 |
73/1 |
5/29 |
43/1 |
27 |
49/1 |
پیگیری حمایت خانوادگی |
6/28 |
58/1 |
3/29 |
25/1 |
7/26 |
64/1 |
بهمنظور استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر ابتدا به بررسی پیشفرضهای آن ازجمله نرمال بودن دادهها، برابری واریانسها، همگنی واریانس، کوواریانس و همگنی شیب رگرسون پرداختهشد. مفروضه نرمال بودن دادهها با استفاده از آزمون شاپیرو ویلکز موردسنجش قرار گرفت که نتایج نشان داد مقدار آماره بهدستآمده برای عملکرد خانواده کل و مؤلفههای آن معنیدار نیست (05/0p>)، بنابراین میتوان گفت فرض نرمال بودن دادهها برقرار است. همچنین مقدار F محاسبهشده در آزمون لوین در متغیر عملکرد خانواده و مؤلفههای آن در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری معنیدار نبود (05/0p>)؛ بنابراین میتوان بیان نمود که فرض برابری واریانسها نیز برقرار است. بهمنظور بررسی همگنی ماتریس واریانس-کوواریانس از آزمون ام باکس استفاده شد که نتایج نشاندهنده برقراری این مفروضه بود (42/0=p، 52/1304 و 15 df1,2=، 02/1=F، 30/22= ام باکس). همچنین جهت بررسی همگنی واریانس کوواریانس از آزمون کرویت موخلی استفاده شد که نتایج این آزمون حاکی از آن بود که مقدار خی دو بهدستآمده برای متغیرها معنادار است، (001/0=p، 152 df=، 004/0= موخلی، 34/972= خی دو) بنابراین از آماره گرین هاووس استفاده میشود تا تقریب دقیقتری به دست آید. به علاوه بر اساس نتایج حاصل از بررسی یکسان بودن شیبخط رگرسیونی، سطح معناداری اثر متقابل گروه و پیشآزمون (174/0p=) بزرگتر از 05/0 بهدست آمد و بنابراین فرضیه همگنی ضرایب رگرسیونی نیز قابل قبول بود. نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که در آزمون ریشه پیلایی، F محاسبهشده (95/2) معنیدار است. بهعبارتدیگر هر دو مداخله بر روی عملکرد خانواده یا حداقل یکی از مؤلفههای آن اثربخش بوده است. برای بررسی تأثیر متغیر مستقل بر هر یک از متغیرهای وابسته از تحلیل واریانس بین گروهی استفاده شد که نتایج آن در جدول 4 آورده شده است.
جدول 4. نتایج آزمون تحلیل واریانس بین گروهی
متغیر مستقل |
متغیر وابسته |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
گروه |
عملکرد خانواده |
25/64 |
2 |
12/32 |
94/12 |
001/0 |
عواطف مثبت |
17/50 |
2 |
08/25 |
66/82 |
001/0 |
|
ارتباطات خانوادگی |
15/45 |
2 |
57/22 |
31/82 |
001/0 |
|
تعارضات خانوادگی |
84/54 |
2 |
42/27 |
41/62 |
001/0 |
|
نگرانیهای خانوادگی |
74/32 |
2 |
37/16 |
87/34 |
001/0 |
|
حمایت خانوادگی |
95/49 |
2 |
97/24 |
35/77 |
001/0 |
نتایج جدول(4) نشان میدهد که هر دو درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و درمان هیجانمحور بر روی عملکرد خانواده و مؤلفههای آن تأثیر معناداری داشتهاند؛ بنابراین میتوان گفت درمان ذهنآگاهی مبتنی بر رابطه و درمان هیجانمحور برای گروه آزمایش موجب بهبود عملکرد خانواده و مؤلفههای آن نسبت به گروه گواه شدند. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی بهمنظور بررسی تفاوت بین میانگینها در مراحل درمانی محاسبه شد که نتایج آن در جدول 5 آورده شده است.
جدول 5. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی برای مقایسه سه گروه در متغیر عملکرد خانواده و مؤلفههای آن
متغیر وابسته |
ذهنآگاهی – هیجانمحور |
ذهنآگاهی -گواه |
هیجانمحور -گواه |
|||
میانگین |
خطای استاندارد |
میانگین |
خطای استاندارد |
میانگین |
خطای استاندارد |
|
عملکرد خانواده |
55/0- |
73/0 |
96/2* |
73/0 |
52/3* |
73/0 |
عواطف مثبت |
37/0- |
25/0 |
69/2* |
23/0 |
07/3* |
23/0 |
ارتباطات خانوادگی |
35/0- |
24/0 |
55/2* |
24/0 |
91/2* |
24/0 |
تعارضات خانوادگی |
43/0 |
30/0 |
78/2-* |
30/0 |
22/3-* |
30/0 |
نگرانیهای خانوادگی |
15/0 |
32/0 |
59/2-* |
32/0 |
41/2-* |
32/0 |
حمایت خانوادگی |
43/0 |
26/0 |
65/2* |
26/0 |
08/3* |
26/0 |
*P<05/0
جدول(5) نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی را برای بررسی تفاوت اثربخشی درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و درمان هیجانمدار در متغیر عملکرد خانواده و مؤلفههای آن نشان میدهد. نتایج نشان میدهد بین اثربخشی درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و درمان هیجانمدار در متغیر عملکرد خانواده و مؤلفههای آن تفاوت معناداری بین دو گروه وجود ندارد. همچنین برای بررسی تأثیر ماندگاری اثر متغیر مستقل در دوره پیگیری از روش اندازهگیری مکرر استفاده شد، نتایج در ادامه ارائه گردیده است.
جدول 6. نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر متغیر عملکرد خانواده
متغیر وابسته |
منبع |
مجموع مجذورات |
درجه آزادی |
میانگین مجذورات |
F |
معنیداری |
|
عملکرد خانواده |
درونگروهی |
عامل زمان |
21/892161 |
18/4 |
73/212996 |
22/10426 |
001/0 |
اثر تعاملی |
36/552 |
37/8 |
93/65 |
22/3 |
001/0 |
||
بین گروهی |
عامل زمان |
23/168 |
2 |
11/84 |
12/23 |
001/0 |
جدول(6) نتایج تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر را نشان میدهد. مقدار F بهدستآمده برای اثر درونگروهی عامل زمان (01/0 P و 22/10426F=) معناداراست، بنابراین بین سه مرحله اندازهگیری (پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری) تفاوت معناداری وجود دارد. مقدار F بهدستآمده برای اثر بینگروهی نیز (01/0P ، 12/23 F=) معناداراست؛ یعنی ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و درمان و هیجانمحور توانستهاند نمرات گروه آزمایش را نسبت به گروه گواه افزایش دهند و این اثرگذاری در طول زمان نیز حفظ شدهاست.
نتیجهگیری و پیشنهادها
پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه اثربخشی درمانهای ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور بر عملکرد خانواده در زوجین دارای خودافشاگری پایین صورت گرفت. نتایج بهدستآمده از این مطالعه نشان داد که هر دو مداخله در بهبود میزان عملکرد کلی خانواده و مؤلفههای آن یعنی عواطف مثبت، ارتباطات خانوادگی، تعارضات خانوادگی، نگرانیهای خانوادگی و حمایت خانوادگی اثرگذار و این تأثیر در دوره پیگیری نیز ماندگار بودهاست؛ لیکن تفاوت معنیداری بین میزان اثربخشی دو مداخله بر متغیر عملکرد خانواده و مؤلفههای آن مشاهده نشد. همسو با نتایج پژوهش حاضر، مطالعات معدودی (همچون صدوقی و همکاران، 1398؛ امینی و همکاران، 1401؛ بیراک و همکاران، 1401؛ قاسم زاده و همکاران، 1399؛ شی و همکاران، 2021؛ حاجی سیدصادقی و همکاران، 2020) اثربخشی درمانهای ذهنآگاهی و هیجانمحور را بر عملکرد خانواده یا عناصر آن را مورد تائید قراردادهاند اما پژوهشی که به مقایسه اثربخشی دو مداخله بر بهبود این سازه پرداخته باشد یافت نشد.
در تبیین یافته نخست مطالعه میتوان به مبانی، اصول و همچنین راهبردهای بهکاررفته در هر دو رویکرد اشاره نمود. بنیان درمان ذهنآگاهی بر توانایی متمرکز ماندن بر واقعیت لحظه حال و پذیرش آن بدون گرفتار شدن در افکار یا واکنشهای هیجانی خودکار به موقعیتها(کابات-زین، 1990) بنا شدهاست. از طرفی، روشهای مراقبه ذهنآگاهانه، آگاهی و سهولت کشف جدیدتری از تمامی تجربیات زندگی، با هدف نهایی افزایش دسترسی به منابع ذاتی شادی، شفقت و ارتباط را پرورش میدهد؛ با تمرین مهارتهای هوشیاری لحظهبهلحظه، افراد به بینشی نو در مورد الگوهای افکار، احساسات و تعاملات خود با دیگران نائلآمده و بهجای واکنش خودکار با روشهای عادی و آموختهشده، به طرز ماهرانهای پاسخهای مفیدی را انتخاب میکنند (کارسون و همکاران، 2004). درواقع، آموزش فنون ذهنآگاهی از طریق سوق دادن خانواده از سطوح نسبتاً ناسالم به سطوح نسبتاً سالم عمل میکند، بهگونهای که زوجها با تمرکز بر زمان حال و رهایی از گذشته و آینده نامطمئن نقش مناسبی در زندگی مشترک ایفا نموده و ارتباط مؤثرتری را نیز با اعضای خانواده که از اصلیترین عناصر عملکرد خانواده است، برقرار مینمایند (صدوقی و همکاران، 1398). از سوی دیگر، هوشیار بودن علاوه بر ایجاد پیوندهای غنیتر ارتباطی با همسر، بویژه در زوجهایی که به واسطه خودافشاگری پایین یا پذیرش خودافشایی طرف مقابل دچار گسستگیهای در روابط صمیمانه خود هستند، با افزایش همدلی بیشتر، شرکای زندگی را به پاسخدهی و حمایتگری مناسبتر عاطفی سوق میدهد. چنین دستاوردی میتواند بهطور مستقیم و غیرمستقیم حمایت عاطفی از سایر اعضای خانواده را افزایش دهد و منجر به یک چرخه خوشخیم از بهزیستی روانی گردد (بهرامزاده و همکاران، 1401). چنین تغییرات مثبتی در نگرش و رفتار و اعمال زوجین علاوه بر ارتقای روابط صمیمانه و نزدیکی عاطفی، از طرفی عرصه را برای بیان روشنتر خواستهها، نیازها و احساسات نیز فراهم نموده و در نهایت افزایش خودافشاگری را میان زوجها موجب میگردد. علاوه بر افزایش خودافشاگری -که طبق پژوهشهای پیشین رابطهای مستقیم با افزایش سازگاری زناشویی و بهبود ابعاد مختلف عملکرد خانواده دارد- ذهنآگاهی همچنین بهواسطه افزایش پذیرش بدون قضاوت خود و دیگران، هوشیاری عاطفی، شفقتورزی، گوش دادن دقیقتر و انعطافپذیری بیشتری را در تعاملات زوجین (بوسیو و همکاران، 2021) موجب میگردد که تمامی این عوامل میتواند در بهبود کیفیت تعاملات بین فردی و کاهش نگرانیها و تعارضات موجود در رابطه و به دنبال آن عملکرد مطلوبتر خانواده مؤثر واقع شوند.
البته بایستی خاطرنشان کرد که تمرینات زوجی صورت گرفته در درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه همچون تمرین خیره شدن به چشم همسر، یوگای زوجی، مراقبه عشق و محبت و تمرین لمس آگاهانه که در مطالعه حاضر نیز مورداستفاده قرارگرفته نیز در بهبود و گسترش عواطف مثبت بین زوجین بیتأثیر نبوده است؛ درواقع چنین تغییری فرد را وادار نموده تا روابط عاشقانه خود را بهروشهای بیشماری مثبتتر ببیند، چراکه شخص ذهنآگاه تمایل کمتری به تجربه عواطف منفی -که پیشبینیکننده تعارض و انحلال رابطه و در پی آن تخریب عملکرد خانواده است- از خود نشان میدهد (شی و همکاران، 2021).
از سوی دیگر، تمرکز اصلی درمان هیجانمحور بر هیجانها و عواطف بوده و درمانگر در این رویکرد به زوجها کمک میکند تا به شناسایی هیجانات و احساساتی که موجب تشدید تعارضات میشود بپردازند و آنها را بازسازی نمایند (جانسون، 2004). تغییر در این درمان یعنی خلق تجربه جدید هیجانی برای همسران؛ در این رویکرد فرض بر این است که هیجانها نهتنها عامل بنیادین در ایجاد تعارضات زناشویی هستند، بلکه عنصری قدرتمند و غالباً ضروری برای ایجاد تغییر در روابط آشفته نیز میباشند (الیوت و گرینبرگ، 2019). طی این مداخله، زوجها توانایی بروز هیجاناتی را مییابند که در صورت سرکوب و انباشته شدن، خصومت و تعارضات زناشویی را شکل میدهد. بویژه در زوجهایی که کاستیهای اساسی در افشاگری احسات و هیجانات خود داردند، هنگامیکه این هیجانها شناسایی و ابراز شوند، احتمال عصبانیت و پرخاشگری و تعارض کاهش مییابد. اگر روابط محبتآمیز و عاطفی بین زن و شوهر فزونی یافته و زوجین در روابط خود تعارضات کمتری را تجربه نمایند، چنین احساس مثبتی به کل فضای خانواده سرایت مینماید و این یکی از مهمترین دلایل توجیهکننده تأثیر درمان هیجانمحور بر عملکرد خانواده است (شاهمرادی و همکاران، 2019).
بهبود اساسی جنبههای مختلف عملکرد خانواده، مانند عواطف مثبت، ارتباطات خانوادگی و حمایت خانوادگی و حتی افشای صریح نیازها و تمایلات نیز ریشه در احساس امنیت در یک محیط دلبستگی ایمن دارد. وجود انعطافناپذیری در برخی از زوجها به دلیل دلبستگی ناایمن آنهاست. بهبود روابط دلبستگی همسران میتواند بهطور مثبت تعاملات روزانه آنها را تغییر داده و درگیریها، جنگ قدرت و تعارضات را کاهش دهد (گرینبرگ و گلدمن، 2019) و از سویی نیز با بهبود درجات خودافشاگری زوجها و حتی پذیرش واقعبینانهتر خودافشاسازیهای شریک زندگی، بطور غیر مستقیم ارتباطات و فضای کلی عملکرد مثبت خانواده را نیز ارتقا بخشد. درواقع، با استفاده از فنون مورداستفاده در مداخله هیجانمحور زوجها علاوهبراینکه به شناسایی و افشای مناسب هیجانات خود توانا میگردند همچنین این عواطف را لمس نموده، نقش آنها را در ایجاد چرخههای مثبت یا معیوب ارتباطی کشف کرده و هیجانهای خود را از نو قاببندی مینمایند؛ این اکتشاف و بازسازی هیجانی-شناختی، منجر به پاسخگویی هیجانی و ابراز ناامنیهای هیجانی زوجین شده و درنهایت رشتههای ناایمن دلبستگی شکلگرفته پیشین تضعیفشده و هریک از زوجها فضای امن عاطفی را تجربه میکنند که میتواند زمینه بهبودی در عناصر مختلف عملکرد خانواده همچون تعاملات میان زوجین، نگرانیهای خانوادگی و کاهش عواطف مثبت را فراهم سازد (جانسون، 2004).
همچنین رویکرد هیجانمحور با بهرهگیری از فنون دیگر رویکردهای زوجدرمانی همچون مراجعمحوری (اتحاد درمانی، همدلی، خودافشاگری و پذیرش مثبت بدن قید و شرط)، راهحل محور (برجسته نمودن توانمندیها و قابلیتهای فردی و تقویت نقاط قوت ارتباطی) و رویکردهای سیستمی و نظریه دلبستگی (الیوت و گرینبرگ، 2019)، به تقویت کیفیت ارتباط بین زوجها و عملکرد کلی خانواده کمک میکند.
در مورد یافته دوم پژوهش مبنی بر نبود تفاوت معنیدار بین دو مداخله ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور بر عملکرد خانواده در مطالعه حاضر بایستی گفت که هر دو رویکرد در تلاشاند تا با تأثیرگذاری بر الگوهای فکری هشیار زوجها، اعمال و افکار آنان را در موقعیتها و شرایط زندگی بهبود بخشند. درواقع، با بهرهگیری از این شیوههای درمانی، میتوان سیستم پردازش اطلاعات زوجها را متأثر ساخته و از تأثیر عوامل مخرب مانند تضادها و کلیشههای زندگی در بین همسران جلوگیری نمود (بهرامزاده و همکاران، 1401). علاوه بر این، در هر دو درمان زوجها میآموزند که هیجانهای خود را کنترل و با نظمجویی هیجان و هوشیاری لحظهبهلحظه نسبت به ذهن خودآگاهی پیدا کنند و با ادراک دیگران، همدلی بیشتر و بهبود ارتباط با شریک زندگی خود، از زندگی لذت بیشتری برند. میتوان گفت قابلکنترل بودن منابع هیجانی، موجب میگردد فرد سلامت روانی بهتری را تجربه نموده و بتواند مشکلات را با آرامش بهتری حل نماید که لازمه دستیابی به عملکرد بهتر در خانواده میباشد (امینی و همکاران، 1401).
همچنین در پژوهش حاضر فعالیتهای زوجی اعمال شد. در رویکرد هیجانمحور زوجها تشویق شدند تا لحظات لذتبخش زوجی همچون نوشیدن چای یا قهوه دونفری در ساعتی یکسان از شبانهروز، گفتگوی صمیمانه و همراه با اتصال جسمانی قبل از خواب شبانه و غذا پختن بهصورت مشترک در روزهای تعطیل را برای خود و همسرشان برنامهریزی نمایند؛ چنین فعالیتهای مشابه و مشترکی در فنون درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه نیز مورداستفاده قرار میگیرد و شاید بتوان عدم تفاوت در اثربخشی دو مداخله را به همپوشانی این فعالیتها در تقویت تعاملات خانوادگی مرتبط دانست.
ازجمله محدودیتهای پژوهش حاضر عدم انجام مداخلات این مطالعه بر دیگر اعضای خانواده همچون فرزندان اشاره نمود. از آنجاکه عملکرد خانواده مفهومی است که از خلال روابط بین کلیه اعضای یک خانواده شکل میگیرد عدم درنظرگرفتن فرزندان در این پژوهش میتواند به نوعی محدودیت تلقی شود. همچنین از آنجا که پژوهش حاضر محدود به زوجین با خودافشاگری پایین مراجعه کننده به چند مرکز مشاوره شهر کرمانشاه بود، بنابراین باید در تعمیم نتیجه آن به سایر زوجها در دیگر شهرهای کشورمان احتیاط نمود. بهعلاوه در این پژوهش اعمال اثر برخی متغیرهای مداخلهگر اعم از داشتن فرزند، ویژگیهای فرهنگی و سابقه طلاق میسر نشد.
درمجموع با توجه به یافتههای حاصل از پژوهش حاضر میتوان گفت علیرغم عدم تفاوت در میزان اثرگذاری دو درمان ذهنآگاهی مبتنی بر تقویت رابطه و هیجانمحور بر عملکرد خانواده در زوجین با خودافشاگری پایین، هر دو مداخله درمانی به سهم خود کوشیدهاند تا از تعارضات زناشویی آزمودنیها کاسته و نهایتاً موجب بهبود عملکرد خانواده گردند؛ لذا با توجه به یافتههای مطالعه، از جنبه پژوهشی میتوان پیشنهاد نمود تا در مطالعات آتی و با توجه به اهمیت متغیرهای عملکرد خانواده و خودافشاگری پایین در میان زوجها، پژوهشهای بعدی بر روی سایر گروهها و دیگر جوامع انجام شود تا قابلیت تعمیمپذیری پژوهش افزایش یابد. همچنین صورتبندی مداخلات بر تمامی اعضای خانواده میتواند تاثیر چنین فنونی را بر عملکرد کلی خانواده بهطور واضعتر منعکس نماید. بهعلاوه پیشنهاد میشود بررسی اثربخشی متغیرهای مستقل این مطالعه با اعمال متغیرهای تعدیلگر و کنترل متغیرهای مداخلهکنندهای همچون ویژگیهای فرهنگی و سابقه طلاق نیز صورت گیرد.
از نظر کاربردی نیز با توجه به اثربخشی هر دو مداخله در این پژوهش پیشنهاد میشود کارایی این درمانها در موقعیتهای بالینی مختلف ازجمله برای زوجهای آسیبدیده از خیانت، ازدواج دوم و ... موردبررسی قرار گیرد تا با اطمینان بیشتر این درمان در موقعیتهای بالینی مختلف به کار گرفتهشود. همچنین با توجه به یافتههای پژوهش حاضر، پیشنهاد میشود که خانواده درمانگران و زوجدرمانگران به کیفیت زندگی زوجین با افشاگری پایین بهعنوان یکی از مهمترین جنبههای موفقیت درمان این خانوادهها توجه خاص داشته باشند و برنامههای ویژهای برای درمان و پیشگیری آسیبها در این بخش تدارک ببینند. در نهایت با توجه به اثربخشی هر دو رویکرد پیشنهاد میشود تا در مطالعات آتی از روشهای تلفیقی مبتنی بر ذهنآگاهی و هیجانمحور جهت اثرگذاری بر متغیر مورداستفاده در این پژوهش بهره گرفته شود.
تشکر و قدردانی
بدین وسیله از تمامی زوجین شرکت کننده در پژوهش و همچنین از مراکز بهزیستی شهر کرمانشاه تشکر و قدردانی میشود.
تضاد منافع
در این پژوهش هیچگونه تضاد منافعی وجود ندارد. این مقاله برگرفته از رساله دکتری نویسنده اول در رشته روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج (با کد اخلاق IR.IAU.SDJ.REC.1401.092) میباشد.
منابع
اسکندری، آرزو؛ و آریاپوران، سعید. (1398). اثربخشی آموزش مبتنی بر مداخلات شناختی-رفتاری بر خودافشاگری زناشویی زوجین. مطالعات روانشناختی، 15(2)، 127-143.
https://doi.org/10.22051/psy.2019.20653.1657
اعزازی، شهلا. (1401). کتاب جامعه شناسی خانواده: با تاکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر. تهران: نشر روشنگران و مطالعات زنان.
امینی، افسانه؛ قربانشیرودی، شهره؛ و خلعتبری، جواد. (1401). مقایسه اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوجدرمانی هیجانمدار و زوجدرمانی مبتنی بر طرحواره درمانی بر رضایت جنسی و عملکرد خانواده. تحقیقات نظام سلامت، ۱۸(۴)،۳۰۶-۲۹۷
http://hsr.mui.ac.ir/article-1-1416-fa.html
آرمان پناه، آزاده؛ سجادیان، ایلناز؛ و نادی، محمدعلی. (1400). اثربخشی بستهی تلفیقی غنی سازی روابط زناشویی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر رضایت زناشویی و باورهای ارتباطی زنان دارای همسر معتاد. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد. 64(4)، 110-130.
https://doi.org/10.22038/mjms.2021.19984
اورک، جهانبخش؛ و کوتی، هدی. (1399). تاثیر آموزش مهارت خودافشایی بر کاهش افسردگی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه اول. نشریه پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش، 26(1)، 165-175 https://jonapte.ir/fa/showart-f0c0ade5300961794aba6dc6a36c28ca
بهرام زاده، ماکوان؛ سپهوندی، محمد علی؛ و رضایی، فاطمه. (1401). مقایسه اثربخشی زوجدرمانی با رویکرد طرحواره و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر صمیمت زناشویی زوجین در معرض طلاق. تحقیقات علوم رفتاری،۲۰(۲)،۳۵۴-۳۴۳.
http://rbs.mui.ac.ir/article-1-1363-fa.html
بیراک، فاطمه؛ دوکانه ای فرد، فریده؛ و جهانگیر، پانته آ. (1401). اثربخشی آموزش راهبردهای مدیریت هیجان مبتنی بر رویکرد زوج درمانی هیجان مدار بر عملکرد خانواده و رضایت زناشویی. خانواده درمانی کاربردی، 3(2)، 206-229 .https://doi.org/10.22034/aftj.2022.289362.1102
دلاور، علی. (1399). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. چاپ اول. تهران: رشد.
دماری، بهزاد؛ مسعودی فرید، حبیب الله؛ حاجبی، احمد؛ درخشان نیا، فریبا؛ و احسانی چیمه، الهام. (1401). روند شاخصها، عوامل مؤثر و مداخلات طلاق در ایران. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. ۲۸ (۱)، ۷۶-۸۹ http://dx.doi.org/10.32598/ijpcp.28.1.3455.1
راسخ جهرمی، اطهر؛ کلانی، نوید؛ مقرب، فریده؛ و حیدری، رضوان. (1399). بررسی رضایت زناشویی و عوامل مرتبط با آن در زنان مراجعهکننده به کلینیک زنان شهرستان جهرم در سال ۱۳۹۹. مجله دانشگاه علوم پزشکی قم. ۱۵(۸). ۵۴۰-۵۴۹ http://dx.doi.org/10.32598/qums.15.8.2069.2
زارع زردینی، فاطمه؛ هاشمی، زهرا؛ و عبداللهی، عباس. (1401). نقش میانجیگری نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطۀ عملکرد خانواده با شادکامی در دانشجویان کارشناسی ساکن خوابگاه دانشگاه الزهرا. فصلنامه پژوهشهای کاربردی روانشناختی، 13(1)، 43-63.
https://doi.org/10.22059/japr.2022.313228.643693
صدوقی، لیلا؛ صلاحیان، افشین؛ و نصرالهی، بیتا. (1398). تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر عملکرد خانواده و الگوهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق. مشاوره کاربردی، 9(1)، 111-130.
https://doi.org/10.22055/jac.2019.29629.1677
قاسم زاده، نرگس؛ خدادادی سنگده، جواد؛ و رضایی آهوانویی، محسن. (1399). اثربخشی درمان هیجانمدار بر عملکرد خانواده و صمیمیت جنسی. مطالعات جنسیت و خانواده، 8(2)، 43-62.
https://dorl.net/dor/20.1001.1.25381938.1399.8.2.2.9
ماله میر، بهزاد؛ میکائیلی، نیلوفر؛ و نریمانی، محمد. (1400). مقایسه عملکرد خانواده و همجوشی فکر- عمل در مبتلایان به اختلال وسواسی جبری، دوقطبی و افراد عادی. مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، 64(4)، 32-45. https://doi.org/10.22038/mjms.2021.19859
مظاهری، مصطفی؛ بهرامی، فاطمه؛ گودرزی، کورش؛ و صادقی، مسعود. (1398). مطالعه کیفی علل طلاق توافقی به روش تحلیل مضمون؛ یک مطالعه پدیدار شناختی. فصلنامه پژوهش های نوین روانشناختی، 14(56)، 47-76.
https://journals.tabrizu.ac.ir/article_10318_9a8b3a8004f56971218952cab8ee0d6e.pdf
مفید، وحیده، فاتحی زاده، مریم، احمدی، احمد، و اعتمادی، عذرا. (1395). تاثیر مشاوره راه حل مدار بر رضایت جنسی و عملکرد خانواده زنان شهر اصفهان. دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، 17(3 (پیاپی 65))، 73-80. https://sid.ir/paper/163908/fa
حسینی قیداری، ابوالفضل؛ گودرزی، محمود؛ احمدیان، حمزه و یاراحمدی یحیی. (1401). گرایش به طلاق زنان براساس باورهای غیرمنطقی ارتباطی و تمایزیافتگی فردی با نقش واسطه ای عملکرد جنسی و سرخوردگی زناشویی. سلامت اجتماعی 9(3)، 67-79. . https://doi.org/10.22037/ch.v9i3.31199
نبیئی، آناهیتا؛ حسینی، سعیده السادات؛ کاکابرایی، کیوان؛ و امیری، حسن. (1400). الگوی معادلات ساختاری در رابطه بین گرایش به طلاق با مهارت های ارتباطی و سلامت خانواده اصلی با نقش واسطه ای صمیمیت زناشویی. فصلنامه علمی روشها و مدلهای روانشناختی, 12(43)، 131-143.
http://islamiclifej.com/article-1-386-fa.html
Bean, R. C., Ledermann, T., Higginbotham, B. J & Galliher, R. V. (2020). Association between relationship maintenance behaviors and marital stability in remarriages. Journal of Divorce & Remarriage, 61(1), 62-82. https://doi.org/10.1080/10502556.2019.1619385
Bossio, J. A., Higano, C. S., & Brotto, L. A. (2021). Preliminary development of a mindfulness-based group therapy to expand couples’ sexual intimacy after prostate cancer: a mixed methods approach. Sexual Medicine, 9(2), 100310-100310. https://doi.org/10.1016/j.esxm.2020.100310
Bradbury, T. N., & Bodenmann, G. (2021). Interventions for couples. Annual Review of Clinical Psychology, 16, 99-123. https://doi.org/10.1146/annurev-clinpsy-071519-020546
Carpenter, A., & Greene, K. (2015). Social penetration theory. The international encyclopedia of interpersonal communication, 1-4. https://doi.org/10.1002/9781118540190.wbeic0160
Carson, J. W., Carson, K. M., Gil, K. M., & Baucom, D. H. (2004). Mindfulness-based relationship enhancement. Behavior therapy, 35(3), 471-494. https://doi.org/10.1016/S0005-7894(04)80028-5
Connolly-Zubot, A., Timulak, L., Hession, N., & Coleman, N. (2020). Emotion-focused therapy for anxiety and depression in women with breast cancer. Journal of Contemporary Psychotherapy, 50(2), 113-122. https://doi.org/10.1007/s10879-019-09439-2
Dai, L., & Wang, L. (2015). Review of family functioning. Open Journal of Social Sciences, 3(12), 134. http://dx.doi.org/10.4236/jss.2015.312014
Derlaga, V. J., & Berg, J. H. (Eds.). (1987). Self-disclosure: Theory, research, and therapy. Springer Science & Business Media.
Doherty, W. J., Kalantar, S. M., & Tarsafi, M. (2021). Divorce ambivalence and reasons for divorce in Iran. Family process, 60(1), 159-168. https://doi.org/10.1111/famp.12539
Dutton, H., Deane, K. L., & Bullen, P. (2022). Exploring the benefits and risks of mentor self-disclosure: relationship quality and ethics in youth mentoring. Kōtuitui: New Zealand Journal of Social Sciences Online, 17(1), 116-133. https://doi.org/10.1080/1177083X.2021.1951308
Elliott, R., & Greenberg, L. (2021). Emotion-focused counselling in action. Sage.
El‐Sheikh, M., & Kelly, R. J. (2017). Family functioning and children's sleep. Child development perspectives, 11(4), 264-269. http://dx.doi.org/10.1111/cdep.12243
Galante, J., Friedrich, C., Dawson, A. F., Modrego-Alarcón, M., Gebbing, P., Delgado-Suárez, I., Gupta, R., Dean, L., Dalgleish, T., White, I. R., & Jones, P. B. (2021). Mindfulness-based programmes for mental health promotion in adults in nonclinical settings: A systematic review and meta-analysis of randomised controlled trials. PLoS medicine, 18(1), e1003481. https://doi.org/10.1371/journal.pmed.1003481
Glisenti, K., Strodl, E., King, R., & Greenberg, L. (2021). The feasibility of emotion-focused therapy for binge-eating disorder: A pilot randomised wait-list control trial. Journal of Eating Disorders, 9, 1-15. https://doi.org/10.1186/s40337-020-00358-5
Greenberg, L. S., & Goldman, R. N. (2019). Clinical handbook of emotion-focused therapy (pp. xiv-534). American Psychological Association.
Greene, K., Derlega, V. J., & Mathews, A. (2006). Self-disclosure in personal relationships. The Cambridge handbook of personal relationships, 409, 427. https://psycnet.apa.org/doi/10.1017/CBO9780511606632.023
Haji-Seyed-Sadeghi, M., Zarani, F., Mazaheri-Nejad-Fard, G., & Heidari, M. (2020). Effectiveness of training mindfulness on psychological well-being, coping strategy and family function among women suffering from breast cancer. International Journal of Behavioral Sciences, 13(4), 153-158. https://doi.org/10.30491/ijbs.2020.104123
Johnson, S. M. (2004). The practice of emotionally focused marital therapy: Creating connection (2n d ed.). Philadelphia, PA: Brunner-Mazel.
Kabat-Zinn, J. (1990). Full catastrophe living: Using the wisdom of your mind and body to face stress, pain, and illness. New York: Delacorte.
Mikolajczak, M., Raes, M. E., Avalosse, H., & Roskam, I. (2022). Exhausted parents: Sociodemographic, child-related, parent-related, parenting and family-functioning correlates of parental burnout. In Key Topics in Parenting and Behavior (pp. 57-69). Cham: Springer Nature Switzerland. https://doi.org/10.1007/s10826-017-0892-4
Pak Gül, C., Pak Güre, M. D., & Duyan, V. (2022). The examination of family functioning in immunodeficiency patients in the context of McMaster family therapy in Turkey. Asia Pacific Journal of Social Work and Development, 1-15. https://doi.org/10.1080/02185385.2022.2155232
Pavarini, S. C. I., Bregola, A. G., Luchesi, B. M., Oliveira, D., Orlandi, F. D. S., Moura, F. G. D., ... & Ottaviani, A. C. (2020). Social and health-related predictors of family function in older spousal caregivers: a cross-sectional study. Dementia & Neuropsychologia, 14, 372-378. https://doi.org/10.1590/1980-57642020dn14-040007
Shahmoradi, S., Afshar, H. K., Goudarzy, M., & Lavasani, M. G. A. (2019). Effectiveness of emotion-focused therapy in reduction of marital violence and improvement of family functioning: A quasi-experimental study. Iranian Red Crescent Medical Journal, 21(11). http://dx.doi.org/10.5812/ircmj.97183
Shao, R., He, P., Ling, B., Tan, L., Xu, L., Hou, Y., ... & Yang, Y. (2020). Prevalence of depression and anxiety and correlations between depression, anxiety, family functioning, social support and coping styles among Chinese medical students. BMC psychology, 8(1), 1-19. https://doi.org/10.1186/s40359-020-00402-8
Shi, Y., & Whisman, M. A. (2023). Marital satisfaction as a potential moderator of the association between stress and depression. Journal of Affective Disorders, 327, 155-158. https://doi.org/10.1016/j.jad.2023.01.093
Sprecher, S., Wenzel, A., & Harvey, J. (2018). Self-disclosure and starting a close relationship. In Handbook of relationship initiation (pp. 164-185). Psychology Press.
Tavitian, M. L., Lubiner, J., Green, L., Grebstein, L. C., & Velicer, W. F. (1987). Dimensions of family functioning. Journal of Social Behavior and Personality, 2(2), 191.
Tercelli, I., & Ferreira, N. (2020). A systematic review of mindfulness based interventions for children and young people with ADHD and their parents. Global Psychiatry, 2(1), 79-95. http://dx.doi.org/10.2478/gp-2019-0007
Towner, E., Grint, J., Levy, T., Blakemore, S. J., & Tomova, L. (2022). Revealing the self in a digital world: a systematic review of adolescent online and offline self-disclosure. Current Opinion in Psychology, 101309. https://doi.org/10.1016/j.copsyc.2022.101309
Waring, E. M., Holden, R. R., & Wesley, S. (1998). Development of the marital self‐disclosure questionnaire (MSDQ). Journal of Clinical Psychology, 54(6), 817-824. https://doi.org/10.1002/(sici)1097-4679(199810)54:6%3C817::aid-jclp9%3E3.0.co;2-d
Xie, Q. W., Dai, X., Lyu, R., & Lu, S. (2021). Effects of mindfulness-based parallel-group interventions on family functioning and child and parent mental health: a systematic review and meta-analysis. Mindfulness, 12(12), 2843-2864. https://doi.org/10.1007/s12671-021-01728-z
Zhou, Y., Che, C. C., Chong, M. C., Zhao, H., & Lu, Y. (2023). Effects of marital self-disclosure on marital relationship and psychological outcome for cancer patients: a systematic review. Supportive Care in Cancer, 31(6), 361. https://doi.org/10.1007/s00520-023-07826-z
[1]. دانشجوی دکتری روانشناسی، واحد سنندج، دانشگاه آزاد اسلامی، سنندج، ایران
[2]. نویسنده مسئول: دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
j.karami@razi.ac.ir
[3]. دانشیار، گروه روانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه ملایر، ملایر، ایران
[4]. Bean, R. C
[5]. Shi, Y., & Whisman, M. A.
[6]. Doherty, W. J.
[7]. Sprecher, S., Wenzel, A., & Harvey, J.
[8]. Self-disclosure
[9]. Derlaga, V. J., & Berg, J. H.
[10]. Towner, E.
[11]. Carpenter, A., & Greene, K.
[12]. Dutton, H., Deane, K. L., & Bullen, P.
[13]. Dai, L., & Wang, L.
[14]. Pavarini, S. C. I.
[15]. Pak Gül, C.
[16]. Mikolajczak, M.
[17]. Shao, R.
[18]. Bradbury, T. N., & Bodenmann, G.
[19]. Greenberg, L. S., & Goldman, R. N.
[20]. Carson, J. W.
[21]. Kabat-Zinn, J.
[22]. Bossio, J. A.
[23]. Galante, J.
[24]. Tercelli, I., & Ferreira, N.
[25]. Johnson, S. M.
[26]. Elliott, R., & Greenberg, L.
[27]. Connolly-Zubot, A.
[28]. Glisenti, K.
[29]. Waring, E. M.
[30]. Marital Self-Disclosure Questionnaire
[31]. Family Functioning Scale (FFS)
[32]. Tavitian, M. L.