Document Type : Original Article
Authors
1 Bojnourd University.Faculty of Humanities
2 Department of Counseling, Humanities Faculty, University of Bojnord, Bojnord, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
گوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته: یک مطالعه کیفی
زینب عبدیوسفخانی[1] | علیاکبر سلیمانیان[2] | زینب گلپیچ[3]
چکیده
هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی الگوهای تعاملی زوجها در بستر تمایزنایافتگی است. وجود تفاوت در تعاملات زوجی بهواسطه ویژگیهای درون فردی و بین فردی زوجها است. این پژوهش با استفاده از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی تفسیری انجام گرفت. مشارکتکنندگان شامل 18 فرد متأهل (11 زن و 7 مرد) بودند که نمرات تمایزیافتگی آنها یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین و اضطراب آنان یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود. انتخاب مشارکتکنندگان با استفاده از نمونهگیری هدفمند و روش ملاک محور انجام شد و جمعآوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته در فاصله زمانی بین مرداد ماه سال 1399 تا خرداد سال 1400 صورت گرفت. همچنین، بهمنظور پوشش دادن ملاکهای ورود از مقیاس تمایزیافتگی اسکورن و فریدلندر و پرسشنامه سلامت عمومی استفاده گردید. مصاحبهها طبق رویکرد هفت مرحلهای دیکلمن مورد کدگذاری و تحلیل قرار گرفت. تجزیه و تحلیل مصاحبهها، منجر به شناسایی تعداد 118 کد اولیه شد که بر اساس شباهت معنایی، در 14 مفهوم قرار گرفت. سپس مفاهیم مرتبط با هم در 5 مقوله اصلی دستهبندی شدند که عبارتاند از: 1- الگوهای تعاملی منفعلساز 2- الگوهای تعاملی خصمانه 3- الگوهای تعاملی کنترلگرانه 4- الگوهای تعاملی مبتنی بر سلب مسئولیت 5- الگوهای مبتنی بر عدم درک دیدگاه مقابل. این پژوهش بر نقش تمایزیافتگی در الگوهای تعامل زناشویی تأکید میکند. بهعلاوه نتایج نشاندهنده وجود الگوهای مخرب تعامل زناشویی در افراد نامتمایز است.
کلیدواژهها: تمایزیافتگی، الگوهای تعامل زناشویی، پدیدارشناسی
[1]. دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره، گروه مشاوره، دانشگاه بجنورد، بجنورد، ایران.
مقدمه
تمایزیافتگی از جمله مفاهیم کلیدی در نظریه بین نسلی بوئن[1] است و تحت عنوان آمیختگی_تمایزیافتگی نیز شناخته میشود. این مفهوم به میزان توانایی فرد جهت برقراری تعادل بین کارکردهای عقلانی-هیجانی و صمیمیت-خودمختاری در رابطه اشاره دارد(چوی و ماردوک[2]، 2017).افراد تمایزیافته دارای هویت مشخص و استقلال در افکار و باورها هستند و در مواجهه با استرسورهای موجود در زندگی، کنترل هیجانی مناسب و عملکرد منطقی دارند و به همین دلیل پاسخهای تکانشی بروز نمیدهند(سایفجی- کرنک [3]و همکاران، 2013).
هر اندازه میزان تمایزیافتگی فرد کمتر باشد به احتمال بیشتری درهمآمیختگی هیجانی با دیگران را تجربه خواهند کرد(جانکوسکی و هوپر[4]، 2012؛بارتل- هارینگ و لال[5]،2010). افراد تمایزنایافته هویت و ارزشهای تعریفشدهای ندارند و بهدلیل عدم تفکیک فرایندهای فکری و احساسی در احساسات خود غرق میشوند. این افراد هنگام بروز مشکلات همگام با موج عاطفی خانواده حرکت میکنند و قادر به سنجش متفکرانه موقعیت نیستند در نتیجه برای رفتارهای خود مبنای منطقی ندارند و تحت تأثیر هیجانات دریافتی از سوی دیگران رفتارهای اتوماتیکوار نشان میدهند(چوی و ماردوک[6]، 2017؛ فریتس[7]، 2018). نتایج پژوهشها نیز حاکی از آن است که افراد تمایزنایافته در مواجهه با چالشها کنترل مطلوبی بر رفتار خود ندارند و اغلب بهطور غیر ارادی و بر پایه عواطف واکنش نشان میدهند(هولمن و باسبی[8]، 2011؛کریکاک[9] و همکاران، 2012) ودر حقیقت این افراد تحت تأثیر احساساتی هستند که از آن درک درستی ندارند.
معمولاً در شرایط عادی، نوعی استدلال منطقی بر رفتار همه افراد حاکم است(اسکورن[10] و همکاران، 2010). اما در شرایط اضطرابزا تمایزنایافتگی خود را بیشتر نشان میدهد؛ به بیان دیگر عکسالعمل فرد در برابر عوامل استرسزا نشانگر سطح تمایزیافتگی وی است(کیم و کیم[11]، 2016). پایین بودن قدرت سازگاری افراد تمایزنایافته در مواجهه با استرس، باعث ایجاد اضطراب مزمن یا نگرانی فراگیر در رابطه با موقعیتهای تنشزا میشود که اختلال در عملکرد و رفتارهای غیرارادی و ناکارآمد را به دنبال دارد(بارتل- هارینگ و لال،2010؛ تیتلمن[12]، 2014).
همه افراد در طول زندگی انواع استرسورها را تجربه میکنند اما سبک پاسخدهی افراد به آنها متفاوت است. برخی پاسخها از نوع هیجانمدار (شامل روشهایی برای کنترل هیجانها)، برخی مسئلهمدار (شامل انواع فعالیتهای مستقیم جهت حل مشکل) و تعدادی اجتنابمدار (شامل روشهایی برای انکار یا کوچک شمردن موقعیت تنشزا) هستند(سایفجی- کرنک و همکاران، 2013؛ اسزابو[13]و همکاران، 2016).علاوه بر تجربه فردی در شرایط استرسزا، ماهیت ازدواج و زندگی زناشویی ایجاب میکند که زوج بهطور مداوم استرسورهای گوناگون را تجربه کنند. این استرسورها میتواند ناشی از مراحل تحولی خانواده (مانند به دنیا آمدن فرزند و عهدهدار شدن نقش والدی)(کلات و برون[14]، 2016)،استرسورهای عمودی (شامل ادراکات درونی زوج است که از خانواده اصلیهای اصلی کسب کرده و به رابطه زوجی وارد میکنند) و افقی (حوادث ناگهانی مانند مرگ یکی از اعضای خانواده)(گلدنبرگ و گلدنبرگ[15]، 1396)باشد. اما همانطور که سبک پاسخدهی افراد به شرایط اضطراب زا و استرسورها متفاوت است، شیوهی پاسخدهی زوجها هم متفاوت است و علاوه بر آن، ماهیت رابطه زوجی، نوع پاسخدهی زوج را به استرسورها از حالت فردی خارج و در قالب الگوهای تعاملی خاصی صورتبندی میکند(لی و روبرتز[16]، 2018).
الگوهای تعاملی زوجی شامل روشهای برقراری رابطه و چگونگی برخورد زن و شوهر با تعارضات گوناگون است و استفاده از الگوهای تعاملی مؤثر باعث افزایش درک متقابل و ارضای نیازهای روانی زوج میشود(هانسون و السون[17]، 2018). الگوهای تعاملی زوجی به چهار دسته کلی تقسیم شده است: 1- الگوهای پرشور و نشاط: زوجین دارای روابط گرم و صمیمانه هستند و تعارضات را با گفتوگو حل میکنند2- الگوهای انطباقی: برخورد زوجین در راستای پیشگیری از تعارضات شدید، توأم با صبر و مدارا است3-الگوهای سنتی: سطح تعاملات زوجین محدود است و بهدلیل وجود نقشهای تعریف شده، تنشها کم است4- الگوهای متعارض: تعاملات زوجین خصمانه و همراه با نارضایتی است و روابط آنان بهدلیل رفتارهای متناقض و بیثباتی، توأم با تنش است(گاتمن و گاتمن[18] ، 2021).
بهطور خلاصه، شکاف پژوهشی در مطالعه حاضر مربوط به عدم شناسایی الگوهای تعامل زناشویی در افراد تمایزنایافته است. منطبق با نظر دیدگاههای سیستمی در زوجدرمانی و خانوادهدرمانی، ویژگیهای فردی میتواند الگوهای تعامل زناشویی را متأثر سازد. تمایزنایافتگی بهعنوان یک ویژگی طرحشده در این نظریهها، به مجموعهای از ویژگیها اطلاق میشود که بهواسطه آن افراد آمادگی واکنشهای هیجانی متناسب با موقعیت را ندارند؛ و در موقعیتهای بین فردی نظیر تعاملات زناشویی واکنشهای خودآیندی را نشان میدهند که حاکی از عدم درک صحیح از موقعیت است. بهعلاوه وجود هسته ضعیف خود و عزت نفس پایین و سطوح بالای اضطراب در این افراد میتواند تعاملات زناشویی را بهصورت مضاعف پیچیده نماید. این مختصات میتواند الگوهای تعامل زناشویی خاصی را ایجاد نماید که بهصورت بالقوه همراه با تنش و تعارض هستند. هرچند که پژوهشهای مختلف به وجود انواع الگوهای تعاملی زوجی در رابطه با متغیرهای متنوع نظیر الگوهای خواب و بیداری(گان[19]و همکاران، 2021)، خانوادههای چندهمسری(سینای و پیلیج[20]، 2021)، زوجهای دارای شرایط ویژه نظیر زوجهای دارای فرزندان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم(هارتلی[21] و همکاران، 2018)، افراد مبتلا به دردهای مزمن (بارنس[22] و همکاران، 2018) و الگوهای تعامل زناشویی در زوجهای عادی (گاتمن و گاتمن، 2021)اشاره کردهاند و از طرفی مطالعات بسیاری به ویژگیهای افراد تمایز نایافته و پیامدهای این تمایزنایافتگی در خانواده و انتقال الگوهای بین نسلی (کیم و ژانگ، 2015؛ لاهاو[23] و همکاران، 2019)، همچنین ارتباط تمایزیافتگی با متغیرهایی مانند بیرمقی زناشویی( محمودپور و همکاران، 2020)، ناگویی خلقی(آکسته و آگنج،1400)و ناگویی هیجانی(عبدی و نیکخواه،1400) اشاره داشتهاند اما به چگونگی الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایز نایافته نپرداختهاند. ضرورت بررسی این مسئله، به اهمیت مفهوم فرافکنی و انتقال الگوهای هیجانی بین نسلی در نظریه بوئن مربوط است. فرافکنی اشاره به فرایندی دارد که والدین از آن برای انتقال تمایزنایافتگی به مستعدترین فرزند استفاده میکنند؛ که اغلب از طریق مثلثسازی و کشاندن فرزند به درون روابط والدین صورت میگیرد. طبق فرایند انتقال چندنسلی، افراد تمایزنایافته الگوهای هیجانی موجود در بافت خانواده اولیه را بهصورت خودکار میپذیرند و به نسل بعدی منتقل میکنند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396). بوئن معتقد است تکرار این انتقال بعد از چندین نسل، حتی میتواند به بروز نشانههای بیمارگون مانند اسکیزوفرنی در نسلهای بعدی منجر شود. از طرفی بوئن اشاره میکند که مسیر رهایی از تمایزنایافتگی، رسیدن بهنوعی بینش نسبت به الگوهای هیجانی منتقل شده، است(کر[24]، 2011). شناسایی الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایز نایافته و کمک در جهت کسب بینش نسبت به این الگوهای هیجانی، میتواند چرخه فرافکنی و انتقال بین نسلی این الگوها را متوقف و زوج را به سمت اتخاذ الگوهای تعاملی سالم سوق دهد. مطابق با شکاف پژوهشی بیان شده و اهمیت بررسی موضوع، پژوهش حاضر در صدد کشف الگوهای تعامل زناشویی در افراد تمایز نایافته است.
روش شناسی
پژوهش حاضر با استفاده از روش کیفی و طرح پدیدارشناسی انجام شد. هدف و غایت پژوهش پدیدارشناسی، توصیف و شناسایی پدیدهها به همان صورتی است که در موقعیتی مشخص از سوی افراد ادراک میشود(بانیستر[25]و همکاران، 2011). در پژوهش حاضر منطق استفاده از این روش ، مربوط به ماهیت مسئله مبنی بر اکتشاف الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته، است. جهت دستیابی به این هدف و پاسخ به مسئله پژوهش، لازم بود به بررسی تجربه زیسته افراد تمایز نایافته در مورد شیوههایی که بهطور ثابت و مکرر با همسر خود تعامل میکنند، پرداخته شود. به عبارتی فرد تمایزنایافته بهعنوان شخصی که تجربه زندگی با یک حالت روانشناختی خاص را دارا است میتواند تجارب زیسته متفاوتی با سایرین داشته باشد. بنابراین پدیده مورد مطالعه، کنش و واکنشهای زوجی این فرد با مختصات خاص در تعامل با همسرش است. و روش کیفی با استفاده از طرح پدیدارشناسی تفسیری این امکان را فراهم میساخت.
مشارکتکنندگان در این پژوهش شامل 18 فرد متأهل (11 زن و 7 مرد) بودندکه در فاصله زمانی بین مرداد ماه سال 1399 تا خرداد سال 1400 مصاحبه شدند. ملاکهای ورود پژوهش شامل این موارد است: 1-عدم مصرف داروهای روانپزشکی ( مشارکتکننده و همسر) 2- عدم داشتن اعتیاد و سو مصرف مواد (مشارکتکننده و همسر) 3- عدم اقدام برای طلاق 4- نمره یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین در مقیاس تمایزیافتگی و یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین در مقیاس اضطراب (در توضیح آنکه چرا ملاک یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در " اضطراب" بررسی شده است، باید به متون مربوط به تمایزنایافتگی در نظریه بوئن اشاره کرد که یکی از ویژگیهای اصلی افراد تمایزنایافته را مضطرب بودن آنها میداند. لذا برای تشخیص افراد تمایز نایافته علاوه بر تمایزنایافتگی، اضطراب را نیز مورد بررسی قرار گرفت). برای انتخاب مشارکتکنندگان، از نمونهگیری هدفمند و روش ملاک محور استفاده شد. انتخاب مشارکتکنندگان تا حد اشباع نظری ادامه پیدا کرد و در نهایت 18 مشارکتکننده (11 زن، 7 مرد) مورد بررسی قرار گرفتند. به این معنا که بعد از مصاحبه شانزدهم، دو مصاحبه جهت اطمینان از رسیدن به اشباع انجام گرفت.
در پژوهش حاضر برای جمعآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. فرم مصاحبه نیمه ساختاریافته بر مبنای نظر متخصصان و ادبیات پژوهش تنظیم و پس از آن در یک مطالعه مقدماتی، روایی محتوایی آن بر اساس ضریب CVI[26] بررسی شد و با استخراج سؤالات متناسب با اهداف پژوهش فرم نهایی مصاحبه تدوین گردید. ضریب CVI محاسبهشده بر اساس نظر پنج متخصص حوزه مشاوره خانواده، برابر با 1 (توافق کامل) محاسبه گردید. سؤال اصلی عبارت بود از: موقعیت یا موقعیتهای اخیری که شما و همسرتان را تحت فشار قرار داده و برایتان استرس ایجاد کرده چه بوده است؟ واکنش شما به این موقعیت و عکسالعمل همسرتان نسبت به واکنش شما چه بود؟ یا واکنش همسرتان به این موقعیت و عکسالعمل شما نسبت به واکنش همسرتان چه بود؟ علاوه بر سؤال اصلی، پنج موقعیت فرضی به شرح زیر مطرح شد که مشارکتکنندگان با تصور خود در آن موقعیت به سؤالات پاسخ میدادند: 1- موقعیتی را فرض کنید که در آن فرزندتان مسئلهای را ایجاد میکند (مانند انجام ندادن تکالیف، بینظمی، دعوا یا قشقرق). شما (یا همسرتان) به این موقعیت چطور واکنش نشان میدهید؟ همسرتان (یا شما) نسبت به واکنش شما چگونه عکسالعمل نشان میدهد؟. 2- موقعیتی را به یاد بیاورید که شما از طرف همسرتان در یک عمل انجامشده قرار گرفتهاید (مانند دعوت مهمان بدون هماهنگی با شما یا پذیرفتن دعوت دیگران بدون هماهنگی با شما). شما به این رفتار همسرتان چطور واکنش نشان دادهاید؟ و عکسالعمل او چگونه بوده است؟. 3- موقعیتی را فرض کنید که همسرتان با خانواده شما (یا شما با خانواده همسرتان) درگیر مشکل شده است. او (یا شما) در این موقعیت چطور رفتار کرده است و واکنش شما (یا همسرتان) به رفتار همسرتان (شما) چگونه بوده است؟. 4- موقعیتی را فرض کنید که یک ویژگی یا خصوصیت منفی همسرتان که چندین بار در خصوص آن به او تذکر دادهاید (مثلاً بینظمی، وسواس زیاد، اهمالکاری یا حساس بودن) دوباره تکرار میشود. واکنش شما به این موقعیت چگونه است؟ عکسالعمل همسرتان به واکنش شما چیست؟. 5- خودتان را در موقعیتی تصور کنید که میل به صمیمیت فیزیکی (مثل همآغوشی) یا رابطه جنسی با همسرتان دارید ولی او به هر دلیل شما را پس میزند، واکنش شما به این موقعیت چگونه است؟ عکسالعمل همسرتان به واکنش شما چیست؟
همچنین، در این پژوهش بهمنظور پوشش دادن ملاکهای ورود از مقیاس تمایزیافتگی اسکورن و فریدلندر[27] (DSI) و پرسشنامه سلامت عمومی[28] (GHQ) استفاده شد که در ادامه ویژگیهای روانسنجی هریک بیان میگردد.
پرسشنامه تمایزیافتگی اسکورن و فریدلندر: این مقیاس اولین بار توسط اسکورن و فریدلندر در سال 1998 در 43 ماده طراحی و اجرا شد و تمرکز اصلی آن روی روابط مهم زندگی و ارتباط جاری افراد با خانواده اصلی است و از چهار خرده مقیاس 1- واکنشپذیری عاطفی 2-جایگاه من 3- گریز یا گسلش عاطفی و 4- همآمیختگی با دیگران تشکیل شده است. نمرهگذاری مقیاس، در طیف لیکرت از 1 (ابداً در مورد من درست نیست) تا 6 (کاملاً در مورد من صحیح است) انجام میگیرد که حداقل و حداکثر نمره به ترتیب 43 و 258 است. نمرهگذاری برخی از مادهها نیز بهصورت معکوس انجام میشود. اسکورن و اسمیت (2003) توسعهدهندگان اصلی این مقیاس ضرایب همسانی درونی در کل پرسشنامه را برابر 92/0 و برای واکنش عاطفی 89/ 0، گسلش عاطفی 84/ 0، موقعیت من 81/0 و آمیختگی با دیگران 81/0 گزارش نمودهاند. روایی سازه فرم ایرانی این مقیاس بیانگر ساختار عاملی مناسب این مقیاس است بهعلاوه ضریب آلفای کرونباخ فرم ایرانی این مقیاس برابر با 76/0 محاسبه گردیده است (رسولی و همکاران ، 2016).
پرسشنامه سلامت عمومی: این پرسشنامه از شناختهشدهترین ابزارهای غربالگری اختلالات روانی و ارائهشده توسط گلدبرگ در سال 1976 است که بهصورت فرمهای 12، 28، 30 و 60 در دسترس است. در این مجموعه فرم 28 سؤالی آن ارائه گردیده است که سؤالات آن در بر گیرندة چهار خرده مقیاس است که هر یک از آنها خود شامل 7 سؤال میباشند. سؤالات 7-1 مربوط به مقیاس علائم آسوده اختلال عملکرد اجتماعی، و سؤالات 28-22 نیز مربوط به مقیاس افسردگی میباشند. این ابزار یک پرسشنامه خود گزارشی مناسب برای اهداف تشخیصی و پژوهشی است (گلدبرگ و هیلییر[29]، 1979). پایداری ساختار عاملی و سطح مطلوب ویژگیهای روانسنجی این پرسشنامه در فرهنگ و جوامع مختلف از جمله جامعه ایرانی مورد تائید قرار گرفته است و به همین جهت استفاده گستردهای در کارهای بالینی و مطالعات پژوهشی دارد( اردکانی و همکاران، 2016). ضرایب آلفای کرونباخ خرده مقیاسهای این پرسشنامه بین 71/0 تا 84/0 محاسبه گردیده است که این ضریب برای خرده مقیاس اضطراب برابر با 83/0 محاسبه گردیده است. روایی ترکیبی نسخه ایرانی نیز بین 85/0 تا 91/0 محاسبه گردید که این مقدار برای خرده مقیاس اضطراب برابر با 89/0 گزارش شده است (اردکانی و همکاران، 2016).
تحلیل دادهها طبق رویکرد هفت مرحلهای دیکلمن[30] انجام شد. این رویکرد مراحل زیر را شامل میشود: الف) خواندن متن مصاحبهها جهت رسیدن به درک کلی از آن ها ب) نوشتن خلاصههای تفسیری و کدگذاری مضمونهای بهدستآمده ج) تحلیل کردن گروهی تمامی خلاصهها به جهت مشخص ساختن مضمونهای اصلی د) مراجعه به مشارکتکنندگان یا متن اصلی مصاحبه برای مشخص ساختن عدم موافقت با تفاسیر صورت گرفته یا ناسازگاریها و سپس نگارش تحلیلی ترکیبی برای هر کدام از مصاحبهها ه) مقابله و مقایسه کردن متن مصاحبهها برای شناسایی و وصف معانی و فعالیتهای مشترک و) مشخص نمودن الگوهایی که بتواند مضمونهای مختلف را به هم پیوند بزند ز) بهدست آوردن پیشنهادها و نظرات گروه پژوهش و دیگر افراد آشنا با محتوا و نحوه مطالعه در مورد پیشنویس نهایی و نوشتن گزارش نهایی(دیکلمن و همکاران، 1989 ).
منطبق با مفهومسازی بوئن در خصوص تمایزیافتگی، همه افراد سطوحی از عدم تمایز را نشان میدهند و هیچ فردی در پیوستار تمایزیافتگی، تمایز یافته کامل تلقی نمیگردد در عین حال سطوح تمایزیافتگی میتواند از خفیف تا شدید گزارش شود. بر همین مبنا همه افراد سطحی از این ویژگی را دارا هستند. مبتنی بر همین مفهومسازی، جهت انتخاب مشارکتکنندگان، لینک الکترونیکی مقیاسهای تمایزیافتگی خود و پرسشنامه سلامت عمومی به همراه توضیحاتی در مورد اهداف پژوهش از طریق شبکههای اجتماعی مانند واتساپ و تلگرام و در گروههای عمومی نظیر صفحات مرتبط با گروههای کاری یا خانوادگی، ارسال گردید. در توضیحات ارائهشده از افراد متأهل دعوت شد به سؤالات پاسخ دهند. این لینک بهگونهای تنظیم شده بود که اگر فردی ویژگیهای جمعیت شناختی لازم در این پژوهش را داشت- نظیر متأهل بودن، عدم مصرف داروهای روانپزشکی، عدم داشتن اعتیاد و عدم اقدام برای طلاق – سایر سؤالات شامل گویههای پرسشنامه سلامت عمومی و مقیاس تمایزیافتگی برای آن فرد نمایش داده میشد. بهعلاوه در ابتدای پرسشنامه از افراد درخواست میشد که در صورت تمایل شماره تماس خود را برای شرکت احتمالی در مصاحبهها ارسال نمایند. همزمان با دریافت پاسخها و نمرهگذاری آنها، افرادی که نمرات آنها در مقیاس تمایزیافتگی یک انحراف استاندارد پایینتر از میانگین (پایینتر از 145) و نمره خرده مقیاس اضطراب آنها در پرسشنامه سلامت عمومی یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود (بالاتر از 14) بهعنوان افرادی که ملاکهای ورود به پژوهش را احراز کردهاند در لیست قرار داده میشدند تا در صورت لزوم با آنها مصاحبه شود. انتخاب مشارکتکنندگان و تحلیل مصاحبهها، یکی پس از دیگری انجام میگرفت و تحلیل هر مصاحبه کار گردآوری دادهها در مصاحبه بعدی را هدایت میکرد. مصاحبهها مبتنی بر مفاهیم در حال تکوین و بهمنظور پرورش و اشباع مقولههای بهدستآمده انجام میشد. نمونهگیری تا حد اشباع نظری یعنی تا جایی که در جریان مصاحبه هیچ داده جدید یا مرتبط به یک مقوله بهدست نیامد، ادامه پیدا کرد که در نهایت 18 مشارکتکننده مورد بررسی قرار گرفتند. مصاحبهها بهصورت حضوری و تلفنی انجام گردید. در ابتدای هر مصاحبه، هدف از انجام مصاحبه ذکر و برای ضبط محتوای مصاحبه اجازه گرفته میشد. در مورد محرمانه بودن اطلاعات و صدای ضبطشده نیز به مشارکتکنندگان اطمینان داده شد. مدت زمان اجرای هر مصاحبه بین 30 تا 50 دقیقه بود و انجام همه مصاحبهها یک دوره 11 ماهه به طول انجامید.
در پژوهشهای کیفی، مفهوم قابلیت اعتماد بهجای دو مفهوم اعتبار و روایی استفاده میشود. در این پژوهش برای دستیابی به شاخص قابلیت اعتماد، از سه روش مرتبط با رویکرد کلنگر استفاده شد که عبارتاند از: الف) بسندگی در نمونهگیری، به این صورت که در کدگذاری مصاحبه شانزدهم یافته جدیدی اکتشاف نشد و برای اطمینان از رسیدن به اشباع دو مصاحبه دیگر انجام گردید. در مجموع با انجام 18 مصاحبه و عدم وجود کد جدید در سه مصاحبه آخر نمونهگیری بسنده در نظر گرفته شد. ب) همخوانی دادههای جمعآوریشده با تجزیه و تحلیل اطلاعات: برای اطمینان از کدگذاریها، دو متخصص در حوزه مشاوره خانواده کدگذاریها را بررسی و با متن اصلی مصاحبه تطبیق میدادند و در صورت عدم همخوانی اصلاحاتی در عنوان کدها صورت میگرفت و این فرایند تا رفع ابهام بهصورت کامل انجام میگرفت. ج) برخورداری از مبانی نظری، که دیدگاه بین نسلی بوئن به عنوان پشتوانه نظری این پژوهش در نظر گرفته شد. همچنین بهمنظور بررسی قابلیت اعتبار[31] علاوه بر بازبینی تحلیلها توسط دو متخصص در حوزه مشاوره خانواده، تمامی تحلیلها توسط سه پژوهشگر انجام گرفت. بهعلاوه با مرور مستمر مصاحبهها و استخراج حداکثری کدها، انتقالپذیری[32] نیز مورد بررسی قرار گرفت. همچنین بهمنظور پوشش دادن تاییدپذیری[33] در صورت عدم توافق پژوهشگران در مورد کد عنوان شده، پس از بررسی مجدد متن مصاحبه تا رسیدن به توافق کامل بحث و بررسی پیرامون آن انجام میشد. و اطمینانپذیری[34] نیز با ارائه گزارش کلیه مستندات شامل فرم مصاحبه، ضبط شنیداری، یادداشتها و روند تحلیل، بررسی گردید.
جهت رعایت ملاحظات اخلاقی به همه مشارکتکنندگان اطمینان داده شد که اطلاعات ارائهشده توسط آنها، بهصورت محرمانه و بدون ذکر نام و مشخصات هویتی خواهد بود. ضبط و پیادهسازی محتواهای مصاحبهها، قبل از شروع مصاحبه با مشارکتکنندگان مطرح میگردید و در صورت موافقت این افراد مصاحبهها ضبط میشد.
یافته ها
در پژوهش حاضر، مشارکتکنندگان شامل 11 زن و 7 مرد با میانگین سنی 40 سال و مدرک تحصیلی سیکل تا فوق لیسانس بودند که مدت ازدواج آنان از 7 تا 32 سال متغیر بود. میانگین و انحراف استاندارد تمایزیافتگی مشارکتکنندگان برابر 83/9±94/121 و اضطراب آنها برابر با 24/1±61/16 است حداقل و حداکثر نمرات در مورد متغیر تمایزیافتگی برابر با 105 و 138 و در مورد متغیر اضطراب برابر با 15 و 20 است. اطلاعات جمعیتشناختی مشارکتکنندگان در جدول 1 آمده است.
جدول 1. توصیف ویژگیهای جمعیتشناختی شرکتکنندگان در پژوهش
شغل همسر |
تحصیلات همسر |
سن همسر |
شغل |
تحصیلات |
مدت ازدواج |
تعداد فرزند |
سن |
جنسیت |
مشارکتکننده |
کارمند |
فوق لیسانس |
49 |
خانهدار |
لیسانس |
17 |
2 |
48 |
زن |
1 |
کارگر |
دیپلم |
45 |
خانهدار |
سیکل |
24 |
3 |
45 |
زن |
2 |
آزاد |
فوق دیپلم |
36 |
کارمند |
لیسانس |
9 |
1 |
39 |
مرد
|
3 |
آزاد |
دیپلم |
55 |
آزاد |
دیپلم |
32 |
3 |
49 |
زن |
4 |
کارمند |
لیسانس |
38 |
کارمند |
فوق لیسانس |
13 |
1 |
34 |
زن |
5 |
خانهدار |
لیسانس |
32 |
کارمند |
فوق لیسانس |
9 |
2 |
39 |
مرد |
6 |
خانهدار |
لیسانس |
32 |
آزاد |
لیسانس |
10 |
1 |
39 |
مرد |
7 |
خانهدار |
فوق دیپلم
|
29 |
کارمند |
لیسانس |
12 |
2 |
38 |
مرد |
8 |
خانهدار |
دیپلم |
43 |
کارمند |
لیسانس |
26 |
2 |
48 |
مرد |
9 |
آزاد |
لیسانس |
40 |
کارمند |
لیسانس |
17 |
3 |
34 |
زن |
10 |
کارمند |
فوق لیسانس |
37 |
خانهدار |
لیسانس |
10 |
1 |
33 |
زن |
11 |
خانهدار |
لیسانس |
30 |
آزاد |
فوق دیپلم |
7 |
1 |
34 |
مرد |
12 |
آزاد |
فوق دیپلم |
40 |
کارمند |
لیسانس |
14 |
1 |
37 |
زن |
13 |
بیکار |
دیپلم |
40 |
کارگر |
فوق دیپلم |
16 |
1 |
36 |
زن |
14 |
کارمند |
لیسانس |
46 |
خانهدار |
لیسانس |
26 |
2 |
43 |
زن |
15 |
خانهدار |
لیسانس |
33 |
آزاد |
لیسانس |
15 |
2 |
37 |
مرد |
16 |
کارمند |
فوقلیسانس |
36 |
کارمند |
فوقلیسانس |
11 |
1 |
30 |
زن |
17 |
آزاد |
دیپلم |
48 |
خانهدار |
سیکل |
25 |
4 |
41 |
زن |
18 |
تجزیه و تحلیل مصاحبهها با روش دیکلمن، منجر به شناسایی 118 کد اولیه، 14مفهوم و 5 مقوله شد که خلاصهای از آن در جدول 2 بیان شده است.
جدول 2. کدهای اولیه، مفاهیم و مقولههای مرتبط با الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته
مقولهها |
مفاهیم |
کدهای اولیه |
الگوهای تعاملی منفعل ساز |
الگوهای مبتنی بر اجبار
|
پافشاری _ واگذاری (1، 3) وادارسازی _ انجام با اکراه (2، 16) تهدیدکننده _ تسلیم شونده (1، 4، 8، 14) تحمیل گر_مطیع (2، 6، 7، 8) سرکوب گر_منفعل (5، 6) محدودکننده _ مجبور (9) سرزنشگر_ منفعل (9، 14) خودرأی _ فاقد ابتکار عمل (4، 11، 14) |
الگوهای مبتنی بر منطق تراشی |
متقاعدگر _ پذیرش با اکراه (6) توجیهکننده _ منفعل (9) |
|
الگوهای مبتنی بر بیاعتنایی |
بیتفاوت_ منفعل (4، 5) نادیده گرفتن _ انفعال (2) کنارهگیر_ بیتفاوت (1، 8، 18) |
|
الگوهای تعاملی خصمانه
|
الگوهای تلافی جویانه |
طعنهزن_تلافیجو (1) معترض _ تلافیکننده |
الگوهای تحقیرکننده |
تحقیرکننده_تحقیرکننده متقابل (2، 17) مقصریاب_تدافعی (1، 3) طعنهزن_سرکوبگر (4) برچسبزن_ منتقد _ طعنهزن (3، 7) |
|
الگوهای پرخاشگرانه
|
بهانهجو_پرخاشگر (3، 10) شاکی_ مهاجم (1، 13) متخاصم_تهدیدکننده (1، 3) تکانشگر_لجوج (6) تندخو _ طعنه زن (10) معترض _ سرکوب گر (11، 17) |
|
الگوهای تعاملی |
الگوهای مبتنی بر عدم شفافیت |
غیرشفاف_کنترلگر (3) بدبین_غیرشفاف (3) |
الگوهای مبتنی بر اعمال تغییر
|
تغییردهنده _ مقاومتکننده (2) تحمیل گر_مقاوم (4،5، 16، 18) مجاب ساز _ متمرد (7) نصیحت کننده_انکارکننده (2، 4، 5، 8) منتقد_دلیلتراش (6، 15) |
|
الگوهای ارتباطی قدرتطلبانه |
باجگیر _ باجدهنده (11) منفعتطلب_طغیانگر (5) پرمدعا_مدافع (6) باجگیر_خودرأی (3) کنترلگر _ عصیان گر (7، 18) جنجالآفرین_ تنشزدا (8 ، 10) کنترلگر _ درمانده (11، 17) |
|
الگوهای ارتباطی مبتنی بر بیش واکنشی |
بداندیش_کنارهگیر (6، 13) معترض _ گریزان (1، 10) بیملاحظه _ اجتنابی (12، 14، 15) حساس_مجاب ساز (6) تلافیجو _ جبرانکننده (8) |
|
الگوهای تعاملی مبتنی بر سلب مسئولیت |
الگوهای عدم توازن در مسئولیت |
مسئولیتپذیر_متوقع (1، 17) مسئولیتپذیر _ مسئولیت گریز (11، 13، 18) مسئولیت گریز _ گلایهمند (4، 12، 16) مسئولیتپذیر_ بیتفاوت (14) |
الگوهای مبتنی بر انتفاع از مسئولیت |
بیمسئولیت- مسئولیتپذیر کنترلکننده (14، 15) بیمسئولیت- مسئولیتپذیر وابستهساز (14، 18) مسئولیت گریز- مسئولیتپذیر قهرمان نما (14، 15) مدیون – مسئولیتپذیر طلبکار (15، 17) مدیون – مسئولیتپذیر حمایتطلب (15) |
|
الگوهای مبتنی بر عدم درک دیدگاه مقابل |
الگوهای طردکننده |
حمایتطلب_طردکننده (2) توجه طلب_ بیتفاوت |
الگوهای ناکام ساز |
محتاج _ ناکام ساز (7، 11) متوقع _ ناکام ساز (12، 17) |
در ادامه مقولههای بهدستآمده از تحلیل کدها توصیف شده است. همچنین نمونههایی از اظهارات مشارکتکنندگان در هر مورد بیان میگردد:
الگوهای تعاملی منفعلساز
این مقوله شامل سه مفهوم «الگوهای مبتنی بر اجبار»، «الگوهای مبتنی بر منطقتراشی» و «الگوهای مبتنی بر بیاعتنایی» است. مشارکتکنندگان با توجه به تجارب خود در مواجهه با استرسورهای زندگی مشترک، به الگوهای تعاملی نظیر آنچه در ادامه میآید اشاره داشتند: پافشاری- واگذاری، تحمیلکننده- مطیع، تصمیمگیرنده- تندهنده، محدودکننده- مجبور، متقاعدگر- پذیرش با اکراه، توجیهکننده- منفعل، درمانده- بیتوجه و کنارهگیر- بیتفاوت. مشارکتکننده شماره 8 از تحمیلگری همسرش در موقعیتهای مختلف و مطیع بودن خود میگوید: " تا دلتون بخواد در موقعیت انجامشده قرار گرفتم. تصمیمات زندگی ما رو خواهر زن و مادر زنم میگیرن و بعد خانمم بهم اعلام میکنه باید چیکار کنم. مثلاً برای مسافرت رفتن من یادم نمیاد کسی باهام مشورت کرده باشه که مقصد کجا باشه یا مهمونی رفتن اینطوریه که مثل یه بچهی دو ساله منم با خودشون میبرن. خلاصهاش اینکه یه رانندهام براشون که فقط کارت میکشم. واکنش من اون اوایل بحث کردن بود بعد یه مدت دیدم به هیچ جایی نمیرسم و امیدی به تغییر نیست. الان وقتی تو این موقعیت قرار میگیرم دیگه بحث نمیکنم. هر جا خانمم بگه میریم و هرکاری بگه انجام میدم که فقط رو مخم نباشه اونم خوشحال و راضی". مشارکتکننده شماره 6 موقعیتی را بیان میکند که سعی دارد همسرش را در رابطه با موضوعی متقاعد کند و همسرش خواستهی وی را با کراهت میپذیرد: " چند وقتی هست گیر داده که بره آرایشگاه دوستش کار کنه واسه کارای کاشت ناخن. من دوست ندارم زنم تو همچین محیطایی باشه. بنظرم محیط سالمی نیست واسه خانما و دوست دارم تمام حواسش به بچه ها و خونه باشه. سر اینم دعوا زیاد داریم و حرفش میشه میگم دوست ندارم بری سرکار و بهتره به خونه زندگیمون برسی. اونم قبول کرده و فقط یکی دو روز قهر میکنه و سر سنگینه باهام". مشارکتکننده شماره 8 از درماندگی خود در موقعیتی بخصوص و بیتوجهی همسرش میگوید: " خیلی به گوشی اعتیاد داره. دو دقیقه نمی تونه بدون گوشی طاقت بیاره و همیشه دستشه. دوست دارم وقتی پیش همیم اونو بذاره کنار. بارها بهش گفتم این موضوع رو. موقعی که خیلی دستشه واقعا عصبی میشم اما چیزی نمیگم چون دعوامون میشه. کاری ازم برنمیاد و تحمل میکنم. سعی میکنم برم بیرون تاوَن لحظه یا تلویزیون میبینم. اون یه جوری محو گوشیه که اصلا متوجه نمیشه من ناراحت شدم".
الگوهای تعاملی خصمانه
مقوله دوم مشتمل بر سه مفهوم «الگوهای تلافیجویانه»، «الگوهای تحقیرکننده» و «الگوهای پرخاشگرانه» است. مشارکتکنندگان با توجه به تجارب خود در مواجهه با استرسورهای زندگی مشترک، به الگوهای تعاملی نظیر آنچه در ادامه میآید اشاره داشتند: طعنهزن- تلافیجو، تلافیجو - منزجر، تحقیرکننده – تحقیرکننده متقابل، بهانهجو - محکومکننده، طعنهزن – سرکوبگر، متخاصم – خشمگین، تکانشگر- لجوج و متخاصم- خشمگین. مشارکتکننده شماره 1 از طعنه زدن همسرش و تلافی کردن خود میگوید: " وقتی با خانوادهام مشکلی داره مدام طعنه میزنه و متلک می ندازه. اوایل زندگیم علی بی نهایت به خواهرم حساس بود مثلا فکر میکرد حرف اول و آخرو تو زندگیم خواهرم میزنه با اینکه خواهرم از من کوچیکتره این احساس رو داشت که تمام تصمیمات من تحت تأثیر خواهرمه مثلاً وقتی میگم این موکت رو عوض کنیم میگه خواهرت تشخیص داده باید عوض شه ؟ بهش میگم اگه تو حس میکنی خواهرم تو زندگیم دخالت میکنه چرا مادر خودت مستقیماً تو تمام مسائل زندگیمون دخالت میکنه؟. خواهر من دخالت میکنه یا مادر تو؟ منم متقابلاً مادرشو زیر سوال می برم". مشارکتکننده شماره 2 موقعیتی را تشریح میکند که با تحقیر کردن، رفتار همسرش را به چالش میکشد و همسرش نیز متقابلاً به تحقیر کردن او میپردازد: " یه مورد دیگه ام که خیلی بهش تذکر میدم اینه که تو جمع حرف نمیزنه انگار لاله بعد هر مهمونی سر این بحث داریم بهش میگم چرا عین مجسمه یه گوشه میشینی و یه کلمه حرف نمیزنی اینجوری آبروی منو میبری اونم میگه حالا تو و خانوادهات انگار کی هستین که من نگران حرف زدن یا نزدنم باشم". مشارکتکننده شماره 6 رفتار تکانشی خود را در برابر تکرار خصوصیات منفی همسرش بیان میکند و از عکسالعمل لجوجانه همسرش میگوید: " اگه در مورد رفتاری تذکر داده باشم و دوباره تکرارش کنه قطعاً عصبانی میشم و ممکنه رفتار تندی داشته باشم. خانمم هم ناراحت میشه ولی فکر نکنم رفتارشو تغییر بده و باز عصبی ترم میکنه".
الگوهای تعاملی کنترلگرانه
این مقوله، چهار مفهوم « الگوهای مبتنی بر عدم شفافیت»، «الگوهای مبتنی بر اعمال تغییر»، «الگوهای ارتباطی قدرتطلبانه» و «الگوهای ارتباطی مبتنی بر بیش واکنشی» را در بر میگیرد. مشارکتکنندگان به الگوهای تعاملی مانند آنچه در ادامه میآید اشاره داشتند: غیرشفاف- کنترلگر، تحمیلگر- مقاومتکننده، نصیحتکننده- مقاوم، منتقد- انعطافناپذیر، کنترلگر- درمانده، جنجالآفرین- ملاحظهکار، بیملاحظه- اجتنابی. مشارکتکننده شماره 11 از کنترلگری و قدرتطلبی همسرش میگوید: " شوهرم دوست نداره آرایش کنم مثلاً بیرون میریم یکم رژ میزنم مجبورم میکنه پاکش کنم. دخترعموم واسه تولدم یه ست لوازم آرایش خریده بود خیلی دوسش داشتم. سر یه موضوع جزئی بحثمون شد روز بعدش دیدم جعبه اش رو میزم نیستو کلی دنبالش گشتم آخرش شوهرم خیلی ریلکس گفت من انداختمش چون بهت اعتماد ندارم شاید من سرکارم آرایش کنی بری بیرون. خیلی دلم شکست و کلی گریه کردم. حس تنفر داشتم دوست داشتم همونجا بمیره دیگه نبینمش". مشارکتکننده شماره 3 از رفتار غیرشفاف خود در موقعیتی بخصوص و کنترلگری همسرش میگوید: " باجناقم یه مشکلی براش پیش اومده بود و ترجیح داد با کمک من حلش کنه. یه راز بود بینمون و کسی خبر نداشت. خانمم بی اجازه گوشیمو برداشته بود و پیامای من و باجناقمو خونده بود. از این اخلاقش که بی اجازه گوشیمو برمیداره یا میره سر وسایلم متنفرم. خلاصه فهمید یه ماجرایی هست و گفت به منم بگو؛ گفتم محمد نمیخواد کسی جز من بدونه و خیلی عصبانی شدم گوشیمو بی اجازه برداشته و یکم با لحن تند صحبت کردم بعدش گفت حتما داری یه غلطی میکنی با محمد که ما نباید بدونیم. هنوزم می پرسه جریان چی بود و رو اعصابمه". مشارکتکننده شماره 5 موقعیتی را تشریح میکند که در صدد تغییر رفتار همسرش است و با انعطافناپذیری وی مواجه میشود: " عجول بودنش خیلی اذیتم میکنه وقتی میگه ساعت دوازده آماده باش از یازده و نیم میگه زود باش دیر شد و شدید استرسیم میکنه. همیشه باهاش صحبت میکنم میگم این کارت حس بدی بهم میده و هر جا میخوابم بریم حالمو خراب میکنی. شوهرمم میگه دست خودم نیست تو یکم زود کارارو انجام بده که اینجوری نشه". مشارکتکننده شماره 6 از بیش از حد واکنش نشان دادن و کنترلگری همسرش میگوید: "مادرم به خانمم گفت بود کاش یه پسر هم بیاری برامون .. خانمم هم همونجا گفته بود من دیگه بچه نمیخوام .. اومدیم خونه بهش گفتم حالا نیازی نبود تو روی مادرم این حرفو بگی .. فکر مادرم قدیمیه قبول دارم .. ولی تو باید احترام بزرگترتو نگهداری .. خانمم گفت منظور مادرت اینه که دخترامون بی ارزشن براش .. تو سادهای نمیفهمی .. منم هیچی نگفتم .. چون عادی شده برام که خودشو عقل کل بدونه و منو احمق فرض کنه .. بعد این موضوع هم دیگه نیومد دیدن مادرم .. رابطه اشون خراب شد و منم کاری نمی تونم بکنم" .
الگوهای تعاملی مبتنی بر سلب مسئولیت
مقوله چهارم شامل دو مفهوم «الگوهای عدم توازن در مسئولیت» و «الگوهای مبتنی بر انتفاع از مسئولیت» است. مشارکتکنندگان با توجه به تجارب خود در مواجهه با استرسورهای زندگی مشترک، به الگوهای تعاملی نظیر آنچه در ادامه میآید اشاره داشتند: مسئولیتپذیر- متوقع، مسئولیتگریز-تدافعی، مسئولیتپذیر- مسئولیتگریز، مسئولیتگریز-گلایهمند، بیمسئولیت- مسئولیتپذیر کنترلکننده، مسئولیتگریز- مسئولیتپذیر قهرماننما، مدیون– مسئولیتپذیر طلبکار، مدیون– مسئولیتپذیر حمایتطلب. مشارکتکننده شماره 11 از مسئولیتپذیری خود و مسئولیتگریزی همسرش میگوید: " دخترم کلاس اوله الان هر مشکلی داشته باشه من تنهام گاهی وقتا واقعا نیاز به کمک و همراهی دارم ولی شوهرم هیچ کاری نمیکنه از موقعی که بچه دار شدیم همینجوریه و تغییری نکرده. شبا من بیدار می موندم اگه نمیخوابید و گریه میکرد. مریض میشد من و مادرم میبردیمش دکتر و مراقبش بودیم. شوهرم به بهونهی کارش از سختیای بچهداری فرار میکنم. من چیزی نمیگم چون کاری از دستم برنمیاد و نتونستم تغییرش بدم". مشارکتکننده شماره 14 از بیمسئولیتی همسرش و مسئولیتپذیری کنترلکننده خود میگوید: "اون وقتی پول دستش میاد نمیفهمه که ما اجاره خونه داریم یا تو یخچال هیچی نیست مثلا یه روز کارواش کار میکنه و سی تومن بهش میدن؛ برمیگرده فقط سه چهارتا نون دستشه و ما بقی خرج سیگار و قلیون میشه. الان که خودم کار میکنم دیگه این مشکلات رو نداریم مثلاً روزی سه نخ سیگار واسش میخرم".
الگوهای مبتنی بر عدم درک دیدگاه مقابل
این مقوله مشتمل بر دو مفهوم «الگوهای طردکننده» و «الگوهای ناکامساز» است. مشارکتکنندگان با توجه به تجارب خود در مواجهه با استرسورهای زندگی مشترک، به الگوهای تعاملی نظیر آنچه در ادامه میآید اشاره داشتند: حمایتطلب- طردکننده، شاکی- بیتفاوت، طعنهزن- بیتوجه، تاییدطلب- بیتوجه، تلافیجو- بیتفاوت، محتاج- ناکامساز، متوقع- ناکامساز، تاییدطلب-مقاوم. مشارکتکننده شماره 9 از طعنهزدن خود و بیتوجهی همسرش میگوید: "پسرم سال دیگه کنکور داره و هیچ تلاشی نمیکنه. این وضعیت برای هر دومون سخته و من حرص می خورم اما صحبتی نمیکنم. خانمم مدام در حال مقایسه کردن و سرکوفت زدنه. بهش میگم: این رفتارت چیزی رو درست نمیکنه و عاقبت بچهی ما هم میشه عین برادرت که به هیچ جا نرسید بهخاطر همین مقایسه شدنا و تحقیرا. خانمم در برابر حرفم عکسالعملی نداره و رفتارش عوض نمیشه. حرفام براش اهمیتی نداره". مشارکتکننده شماره 11 موقعیتی را تشریح میکند که به صمیمیت فیزیکی با همسرش نیاز دارد و ناکامی را تجربه میکند: "خیلی پیش اومده برام. تمایلم به رابطه بیشتر از شوهرمه و نیاز بیشتری دارم. اون لحظه که منو پس میزنه این فکر تو ذهنم میاد که کاش تو یه فرهنگ دیگه بودم و راحت میرفتم تو رابطهای که نه نشنوم و اینجوری تحقیر نشم. شوهرم متوجه میشه ناراحت شدم و میگه بخاطر سنگین بودن کارم حوصله و انرژی ندارم ناراحت نشو ولی خب این بهوونه است حتی اگه خسته باشه و رابطه نخواد می تونه هزارتا کار دیگه انجام بده و توجه کنه بهم".
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر کشف الگوهای تعامل زناشویی در افراد تمایز نایافته است. فرایند تجزیه و تحلیل مصاحبهها منجر به شناسایی پنج مقوله بهعنوان الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته شد که در ادامه به تبیین فرایند شکلگیری هر یک از این الگوها پرداخته میشود.
یکی از الگوهای تعامل زناشویی شناساییشده در افراد تمایزنایافته «الگوهای تعاملی منفعلساز» است که شامل سه مفهوم الگوهای مبتنی بر اجبار، الگوهای مبتنی بر منطقتراشی و الگوهای مبتنی بر بیاعتنایی است. یافتهها با نتایج پژوهش استینسون[35] و همکاران،2017؛ تیم و کیلی،2011؛ رضاییان و همکاران، 1396 و بلیاد و همکاران، 1396 همسو است. سکوت یا انفعال در دیدگاه گاتمن عاملی خاموش است که کنش و واکنش زوج را تحت تاثیر قرار میدهد؛ بدینصورت که در هنگام بروز تعارض، یکی از طرفین منفعل بودن را انتخاب میکند و یا در واکنش به رفتار همسر، استقلال نظر خود را از دست میدهد و به اجبار منفعل میشود(استینسون و همکاران، 2017). افراد تمایزنایافته موضع شخصی واضح یا هویت تعریفشدهای ندارند؛ بنابراین طبق ارزشها و عقاید دیگران زندگی میکنند(گلدنبرگو گلدنبرگ، 1396). تحقیقات نشان میدهد که این افراد توانایی مدیریت تعارض در رابطه زناشویی را ندارند (رضاییان و همکاران،1396)، در برابر استرس ناکارآمد میشوند و واکنشهای هیجانی ناخودآگاه نشان میدهند(بلیاد و همکاران، 1396). در نتیجه ممکن است بهصورت منفعلانه نظر طرف مقابل را بپذیرند و خود را فدای خشنودی دیگران یا رسیدن به هماهنگی کنند(تیم و کیلی[36]، 2011). در مقابل، افراد تمایزیافته دارای قدرت حل مسئلهاند؛ هنگام مواجهه با تعارضات زناشویی، عقاید و باورهایشان را بیان میکنند ( اینها نظر من هستند ... این من هستم... من این کار را میکنم ولی آن کار را نمیکنم) و با تکیه بر خودی مسنجم تصمیم میگیرند(کالتا[37]، 2014).
مهمترین ویژگی افراد تمایزنایافته، عدم توانایی آنان در جداسازی فرآیندهای احساسی از فرایندهای فکری است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396). این ویژگی با دو نوع پاسخ همراه است که در مقوله الگوهای منفعلساز مشهود است: 1- امتزاج: فرد در واکنش به استرسهای زندگی مشترک ، احساسات خود را مبنا قرار میدهد، توانایی ابراز افکار و دیدگاههای خود را ندارد و جهت بهدست آوردن تائید همسر، دیدگاهها و تصمیمات وی را میپذیرد. 2- گسلش عاطفی: فرد هنگام مواجهه با استرس، کنارهگیری یا بیتفاوتی را انتخاب میکند. بدینصورت که با فاصلهگیری عاطفی و عدم درگیری جهت حل تعارض، خود را از استرس موجود مصون نگه میدارد و در نهایت تصمیمات همسرش را میپذیرد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396؛ موالی، 1389؛ چوی و مورداک، 2017). بر اساس تحقیقات انجامشده، افراد تمایزنایافته تفکر انعطافناپذیری دارند و مایلاند تمام کارها را طبق ساختار ذهنی خود انجام دهند؛ بنابراین هرگونه تغییر و نظر متفاوت ممکن است باعث آشفتگی آنان شود (مورای[38] و همکاران، 2016؛ پارک و بیون، 2017؛ برادرز[39]، 2014). در پژوهش حاضر نیز، برخی از افراد تمایزنایافته هنگام مواجهه با استرسورهای زندگی زناشویی، نظرات و راهحلهای ذهنی خود را به طرف مقابل تحمیل میکنند. به بیان دیگر در کنش و واکنشهای رابطه زناشویی، فرصت کنش را از همسر خود سلب کرده و وی را به سمت واکنش سوق میدهند.
در خصوص مفهوم الگوهای مبتنی بر بیاعتنایی موستی و همکاران[40] (2021) بیان میکنند که الگوهای مبتنی بر غفلت و بیاعتنایی در روابط اولیه منجر به این میشود که افراد در روابط بعدیشان در ایجاد مرزهای واضح بین خود و دیگری با مشکل مواجه باشند. بهعلاوه در مورد مفهوم الگوهای مبتنی بر اجبار نیز اسداللهی و قهاری (2018) بیان میکنند رفتارهای مبتنی بر الزام و اجبار با پایین آمدن سطح تمایز خود نمود بیشتری پیدا میکنند. همچنین مفهومسازی بوئن از تمایزیافتگی بیان میکند که تمسک به راهبردهای افراطی شامل برخوردهای شدیداً هیجانی و یا شدیداً منطقی، میتواند تجلی عدم تمایز خویش باشد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396) که این مورد تبیینی برای الگوهای مبتنی بر منطق تراشی است.
دومین مقوله مرتبط با الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته «الگوهای تعاملی خصمانه» است. یافتهها با نتایج مطالعه بروباچر و لی،2014؛ علیبابایی و همکاران، 1398 همسو است. ازدواج بهعنوان مهمترین رابطه صمیمانه در بزرگسالی، بستر اصلی بروز انواع هیجانات است؛ به همین دلیل تنظیم هیجانات، یکی از قویترین پیشبینی کنندههای ثبات و کیفیت رابطه زناشویی است(گلدمن[41]، 2019). خشم بهعنوان یکی از هیجانات منفی، در واکنش به رفتار تهدیدکننده بروز مییابد و کارکرد آن محافظت از فرد در برابر نگرانی یا خطر است(بروباچرو لی، 2014).عدم بروز خشم به شکل هیجان سازگار اولیه، باعث به وجود آمدن پاسخهای ناسالم هیجانی مانند خصومت میگردد(بروباچر، 2018) و خصومت خشم پایدار و حلنشدهای است که تمایل به حمایت یا همکاری را از بین میبرد و به شکل بدرفتاری کلامی، دشمنی، تحقیر، تلافی و.... نمود مییابد (علیبابایی و همکاران، 1398؛وود[42]و همکاران،2011).در سوی دیگر از ویژگیهای بارز افراد تمایزنایافته ضعف آنان در تنظیم هیجانی است(گولر و کاراکا[43]، 2021). این افراد در اغلب موارد نسبت به منشأ هیجانات خودآگاهی ندارند؛ زیرا در مواجهه با استرس، بهدلیل امتزاج هیجانی درگیر پاسخهای تکانشی مبتنی بر احساس میشوند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396).آگاهانه نبودن این فرآیند با عدم بررسی پاسخهای هیجانی و احتمال بروز هیجانات ناسالم همراه است (بلیاد و همکاران، 1396). واکنش افراد تمایزنایافته در مواجهه با استرسورهای رابطه زناشویی ممکن است بهصورت هیجانات منفی مانند خشم نمود پیدا کند. عدم بررسی و تنظیم این هیجان (گولر و کارکا، 2021)، خودمحوری (رشف و اسرائیلاشویلی[44]،2021) و همچنین وجود سو برداشت(چانگ و شین، 2017) و ارزیابیهای منفی از رویدادها و دیدگاههای طرف مقابل ( سلطانینژاد، 1397)، خصومت و الگوهای تعاملی خصمانه را به بار میآورد. همسو با تبیینهای نظری بیان شده نتایج این پژوهش نیز نشان میدهد که بروز الگوهای تعاملی خصمانه در روابط زناشویی افراد تمایزنایافته مانند: الگوهای تلافیجویانه، الگوهای تحقیرکننده و الگوهای پرخاشگرانه، معلول تنظیم هیجانی ضعیف، خودمحوری و ارزیابیهای منفی این افراد است.
در خصوص الگوهای مبتنی بر تلافیجویی، نتایج پژوهش اسکورن و همکاران (2009) نشان داد که سطوح بیشتر تمایزیافتگی خود میتواند خصومت و الگوهای مبتنی بر تلافیجویی را پیشبینی نماید که این تلافیجویی میتواند ناشی از اثرات واکنشپذیری هیجانی شدید در افراد نامتمایز باشد. در مورد الگوهای تحقیرکننده آنچنانکه بکر[45] و همکاران (2011) بحث میکنند، درگیریهای هیجانی و اغراق در واکنشهای عاطفی میتواند زمینهساز تحقیر در تعاملات زناشویی افراد نامتمایز باشد؛ و بالاخره در تبیین الگوهای پرخاشگرانه نیز اینگونه بیان میگردد که افراد دارای سطوح پایین تمایزیافتگی اغلب تمایل به آمیختگی- گسستگی بیش از حد در روابط بین فردی دارند و در سوی دیگر برای اجتناب از آمیختگی با توسل به پرخاشگری قصد دارند فاصله عاطفی خویش را به ظاهر حفظ نماید. در واقع بروز رفتارهای پرخاشگرانه به آنها در حفظ فاصله عاطفی کمک مینماید (بارتل و روزن[46]، 1994؛ برینبائوم[47]، 2005)
یکی دیگر از الگوهای تعامل زناشویی افراد تمایزنایافته «الگوهای تعاملی کنترلگرانه» است. یافتهها با نتایج پژوهش کالتا، 2014؛ کلر، 2019 همسو است. به عقیده جی هیلی یکی از روشهای حل تعارض، کنترل کردن همسر در رابطه است(پاروکو و فیتریاه[48]، 2017). کنترلگری در رابطه زناشویی با رفتارهایی مانند بحث کردن، تحمیل و اجبار، ایراد گرفتن، شکاک بودن، تهمت زدن و محدود کردن روابط خویشاوندی و دوستانه بروز مییابد(ناوارو- گومز[49]و همکاران، 2017).هیلی وجود کنترل در رابطه را امری اجتنابناپذیر میداند که فرد را در موضع قدرت قرار میدهد. افراد تمایزنایافته در مواجهه با استرسورها ، توانایی مدیریت استرس را ندارند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 136) ویکی از واکنشهای احتمالی آنان در شرایط چالشبرانگیز زندگی مشترک، بروز رفتارهای کنترلگرانه است(کالتا، 2014). این افراد با محدود کردن طرف مقابل، خود را از تغییر مصون نگه میدارند و به این صورت با قرار گرفتن در موضع قدرت به مقابله با استرسهای موجود میپردازند (پارک و بیون[50]، 2017). کنترل کردن رفتار همسر توسط افراد تمایزنایافته معلول ارزیابی منفی آنان در رابطه با ارزشمندی خود است (ریگاس[51]، 2019). بنابراین رفتارهای کنترلگرانه که با دریافت توجه از جانب اطرافیان همراه است؛ به جبران حس عدم ارزشمندی فرد تمایزنایافته در رابطه زناشویی کمک میکند(کلر، 2019). همسو با همین تبیینهای نظری، نتایج این پژوهش نیز نشان میدهد که عدم توانایی مدیریت استرس، انعطافناپذیری شناختی، قدرتطلبی و عزت نفس پایین افراد تمایزنایافته، باعث بروز الگوهای تعاملی کنترلگرانه در روابط زناشویی آنان مانند : الگوهای مبتنی بر عدم شفافیت، الگوهای مبتنی بر اعمال تغییر،الگوهای ارتباطی قدرتطلبانه و الگوهای ارتباطی مبتنی بر بیش واکنشی میشود.در تبیین الگوهای ارائهشده در این مقوله میتوان اشاره نمود که آمیختگی هیجانی بیش از حد بهعنوان یکی از ویژگیهای مرکزی افراد نامتمایز موجب میشود که آنها برای رهایی از این وضعیت و برای حفظ فاصله عاطفی شروع به اعمال کنترل بر دیگران در قالب حفظ اقتدار شخصی و ایجاد دین برای سایرین، وارد کردن آنها به موقعیتهای پرتنش و سپس دخالت و دستکاری روانشناختی آنها، روی بیاورند(هالول[52]، 1996)
«الگوهای تعاملی مبتنی بر سلب مسئولیت » از دیگر الگوهای تعامل زناشویی در افراد تمایزنایافته است. یافتهها با نتایج پژوهش فریتاس، 2018؛ لیچیک، 2019؛ والتر و پیلر، 2013 همسو است. برخی از افراد تمایزنایافته در رابطه زناشویی مسئولیتپذیرتر هستند(فریتاس،2018) این افراد بهدلیل داشتن عزت نفس پایین، در تصمیمگیریهای زوجی نقش پررنگتری دارند و در حالی که با بیمسئولیتی همسر مواجه هستند؛ گرانباری نقش را به بهای جبران حس عدم ارزشمندی خود میپذیرند( لیپچیک[53]، 2019). قدرتمندی حاصل از مسئولیتپذیری بالا، کنترل رابطه را بهدست این افراد میسپارد؛ بدینصورت که با پذیرفتن وظایف متعدد، نقش یک قهرمان را در رابطه ایفا میکنند و با وابسته کردن طرف مقابل، تمام امور را مطابق با میل خود پیش میبرند(والتر و پیلر، 2013). برخی از افراد تمایزنایافته نیز در رابطه زناشویی بیمسئولیت یا مسئولیتگریزند این افراد در زندگی مشترک قدرت تصمیمگیری و انجام امور مختلف را بهدست همسرشان میسپارند(پارک و بیون، 2017)زیرا توانایی مدیریت اضطراب حاصل از آن را ندارند و به همین خاطر کنارهگیری و انفعال را انتخاب میکنند(تیم و کیلی، 2011). همچنین این افراد بهدلیل داشتن هویت تعریفنشده و وجود فردی مسئولیتپذیر در خانواده اولیه اعتماد به نفس لازم جهت پذیرش مسئولیت را ندارند و در رابطه زناشویی نیز ترجیح میدهند تصمیمگیریها و انجام امور بر عهده طرف مقابل باشد(پارک و بیون، 2017). همسو با تبیینهای نظری بیان شده، نتایج این پژوهش نشان میدهد که موارد ذکرشده با ایجاد الگوهای تعاملی مسئولیتمحور در رابطه زناشویی افراد تمایزنایافته مانند: الگوهای عدم توازن در مسئولیت و الگوهای مبتنی بر انتفاع از مسئولیت مرتبط است. در تبیین مفاهیم این مقوله باید به این نکته اشاره نمود که افراد تمایزنایافته بهدلیل عدم درک صحیح از خویشتن و عقاید خود قادر نیستند مسئولیت تصمیمهای خود را به عهده بگیرند. این عدم پذیرش مسئولیت در مواقعی که این افراد با تنش و اضطراب مواجه میشوند جلوه برجستهتری دارد(شکیبایی و همکاران ،2007).
یکی دیگر از الگوهای تعامل زناشویی در افراد تمایزنایافته « الگوهای مبتنی بر عدم درک دیدگاه مقابل» است. یافتهها با نتایج پژوهش داورنیا و همکاران، 1394؛ رودریگرز، 2016 همسو است. رابطه زناشویی بهعنوان عمیقترین و طولانیترین نوع ارتباط صمیمانه، نقش بسزایی در سلامت جسمانی و روانی زوجین دارد؛ چرا که میتواند به نیازهای احساسی و ارتباطی فرد پاسخ دهد (جمعهپور و محمدیپور، 1397). جانسون بر این عقیده است که پاسخگویی به این نیازها در زندگی مشترک از طریق مراقبت، حمایت و توجه متقابل میسر است. وی با بررسی نحوهی ابراز هیجان زوجین به این نتیجه رسید که کمبود درک متقابل و مشکلات ارتباطی آنان عمدتاً ناشی از عدم ابراز هیجانات اصلی و روی آوردن به ابراز هیجانات کمتر تهدیدکننده است (داورنیا و همکاران، 1394). افراد تمایزنایافته در مواجهه با استرسورهای زندگی مشترک، غالباً پاسخهای تکانشی مبتنی بر احساس بروز میدهند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396). ناآگاهانه بودن فرآیند ابراز هیجان، باعث شکلگیری هیجانات ناسالم در آنان میشود و توانایی تحلیل منطقی موقعیت و ابراز همدلی با طرف مقابل را کاهش میدهد( رودریگرز، 2016). این افراد توانایی محدودی جهت درک تفاوتها و نیازها در رابطه دارند و به همین علت نمیتوانند دیگران را همانطور که هستند بپذیرند؛ بنابراین عملکرد ضعیفی در ابراز همدلی و درک دنیای دیگران دارند(پرایست[54]، 2019). همچنین، خودمحور (رشف و اسرائیلاشویلی، 2021) و خودشیفته بودن آنان نیز ضعف در همدلی را به همراه دارد (یعقوبجانی، غیاثوند و تاجری، 1398)؛ بدینصورت که فرد با تمرکز بر دنیای شخصی خود نمیتواند موقعیتهای دشوار را از نگاه همسرش ببیند، در نتیجه قادر به درک نگرانیها و هیجانات او نیست (نادری، مولوی و نوری، 1394).علاوه بر این موارد،تفسیر افراد تمایز نایافته از موقعیتهای استرسزا در زندگی مشترک با سوءبرداشت همراه است که باعث درک نادرست احساسات و دیدگاههای طرف مقابل میشود(چانگ و شین[55]، 2017). همسو با همین تبیینهای نظری نتیجه این پژوهش نشان میدهد که موارد ذکرشده با ایجاد الگوهای تعاملی مبتنی بر عدم درک دیدگاه مقابل در رابطه زناشویی افراد تمایزنایافته مانند الگوهای طردکننده و الگوهای ناکام ساز مرتبط است. در تبیین مفاهیم این مقوله اشاره به این مطلب لازم است که رسیدن به درک درست نسبت به دیدگاه دیگران مستلزم حفظ یک رابطه هیجانی تنظیمشده با آنان است. این در حالی است که افراد تمایزنایافته همواره در پیوستاری از آمیختگی و گسستگی به سر میبرند(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 1396) که این مورد میتواند اتخاذ دیدگاه مناسب از دیگری را برای آنان مشکل سازد. بهعلاوه همین عدم درک صحیح از دیگران منجر به ایجاد احساس تنهایی و انزوا در افراد تمایزنایافته میگردد که میتواند با طرد کردن افراد نزدیک بهصورت مضاعف برجسته شود(موستی و همکاران، 2021).
یافتههای این پژوهش نشان داد افراد تمایزنایافته دارای ویژگیهای هستند که به موجب آن سبکهای تعامل زوجی خاصی را دامن میزنند. ویژگی مرکزی افراد تمایزنایافته که عبارت است از عدم تفکیک صحیح فرایندهای هیجانی از فرایندهای منطقی، موجب میشود که این افراد به الگوهایی متوسل شوند که نه تنها به بهبود روابط زناشویی آنها منجر نمیشود بلکه میتواند به سایر زیرمنظومهها مانند زیرمنظومه فرزندان منتقل شود. از طرف دیگر سطوح بالای اضطراب- بهدلیل عدم تفکیک فرایندهای هیجانی و منطقی- از مشخصات این افراد است و همین سطح بالای اضطراب میتواند بهعنوان یک عامل مضاعف روابط متعارض زناشویی را تشدید نماید. از آنجا که تمایزنایافتگی شامل ویژگیهایی است که درجاتی از آن در همه زوجها قابل مشاهده است، یافتههای این پژوهش میتواند راهگشای مداخلات آموزشی و درمانی برای زوجها محسوب گردد. محدودیت این پژوهش مربوط به عدم کنترل متغیرهای جمعیتشناختی مانند سطح تحصیلات، سطح اقتصادی- اجتماعی، مدت ازدواج، تعداد فرزندان است که میتواند یافتههای پژوهش را تحت تأثیر قرار دهد و پیشنهاد میشود بررسی الگوهای تعامل والد-فرزندی در افراد تمایزنایافته کانون تمرکز پژوهشهای آینده باشد.
سپاسگزاری
این مقاله مستخرج از پایاننامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره خانواده در دانشگاه بجنورد است که کد اخلاق را با شناسه IR.UB.REC.1400.007 از کمیته اخلاق در پژوهش دانشگاه بجنورد دریافت کرده است. بدینوسیله پژوهشگران مراتب قدردانی خود را از تمامی شرکتکنندگانی که صادقانه، صمیمانه در اجرای این پژوهش همکاری داشتند، اعلام میدارند.
[1]. Bowen, M
[2]. Choi, S & Murdock, N
[3]. Seiffge-Krenke, L
[4]. Jankowski, P & Hooper, L
[5]. Bartle-Haring, S & Lal, A
[6]. Choi, S & Murdock,N
[7]. Freitas, A
[8]. Holman, T & Busby, D
[9]. Krycak, R
[10]. Skowron, E
[11]. Kim, K & Kim, S
[12]. Titelman, P
[13]. Szabo, A
[14]. Clout, D & Brown, R
[15]. Goldenberg, I & Goldenberg, H
[16]. Lee, E & Roberts, L
[17]. Hanson, T & Olson, P
[18]. Gottman, J & Gottman, J
[19]. Gunn, H
[20]. Sinai, M & Peleg, O
[21]. Hartley, S
[22]. Burns, J
[23]. Lahav, Y
[24]. Kerr, C
[25]. Banister, P
[26]. Content Validity Index
[27]. scales of Skowron and Friedlander differentiation
[28]. General Health Questionnaire
[29]. Goldberg, D & Hillier, V
[30]. Diekelmann, N
[31]. Credibility
[32]. Transferability
[33]. Confirmability
[34]. Dependability
[35]. Stinson, M
[36]. Timm, T & Keiley, M
[37]. Kaleta, K
[38]. Murray, A
[39]. Brothers, B
[40]. Musetti, A
[41]. Goldman, R
[42]. Wood, N
[43]. Güler, C & Karaca, T
[44]. Reshef, P & Israelashvili, M
[45]. Becker, J
[46]. Bartle, S & Rosen, K
[47]. Birnbaum, L
[48]. Purwoko B, Fitriyah, F
[49]. Navarro-Gómez, S
[50]. Park, H & Byun, S
[51]. Regas, S
[52]. Hollowell, J
[53]. Lipchik, E
[54]. Priest, J
[55]. Chang, J & Shin, S