Examining and criticizing the opinions of opponents of population increase from the verses and hadiths indicating generation limitation.

Document Type : Original Article

Authors

1 PhD student in Theology and Islamic Studies/Quran and Hadith Sciences, South Tehran branch of Islamic Azad University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor, Department of Fiqh and Fundamentals of Islamic Law, Faculty of Theology, University of Tehran, Tehran, Iran.

3 Associate Professor, Department of Quranic and Hadith Sciences, Faculty of Theology, Shahid University, Tehran, Iran

Abstract

Population is one of the strategic elements of countries and is one of the most important sources of national power and the source of increasing political influence among international communities. Those believe in the theory of generational limitation have been affected by the atmosphere of the community and in a period when the population in Iran grew a lot and governments were seeking to adopt population control policies, they used religious thoughts for confirming these policies.
This research was performed by using library sources and descriptive-analytical method to examine and criticize the perceptions of the opponents of population increase from the verses and narrations of generation limitation. The findings demonstrated that the opponents of population increase believe that Quran contains verses, although not directly related to population control, lead to family planning, we can say. Investigations showed that the verses have been interpreted incorrectly and incompletely, and they deserve criticism. Opponents of population increase have also referred to narrations to prove the limitation of generation. The examination of the documents and the content of the narrations showed that the documents of some narrations are weak while some are correct. Assuming the completeness and authenticity of all the documents, they are incorrect interpretations of the narrations.

Keywords


بررسی و نقدبرداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از آیات و روایات دال بر تحدید نسل

 

فاطمه محمدی بابازیدی [1]| سید مجتبی میردامادی [2]  | رسول محمدجعفری [3]

 

چکیده

شاپا چاپی: 4955 -2645

الکترونیکی: 5269 -2645

جمعیت، یکی از مولفه‌های راهبردی هر کشوری به شمار می‌آید و یکی از مهم‌ترین منابع قدرت‌ ملی و منشا افزایش نفوذ‌ سیاسی در بین جوامع بین‌المللی است. قائلان نظریه تحدید نسل متأثر از فضای جامعه قرار گرفته و در دوره‌ای که جمعیت در ایران رشد فراوانی یافت و دولت‌های مستقر در پی اتخاذ سیاست‌های کنترل جمعیت برآمدند، آنان از آموزه‌های دینی برای تأیید این سیاست‌ها بهره گرفتند. پژوهش حاضر با بهره‌گیری از منابع کتابخانه‌ای و با روش توصیفی-تحلیلی در پی بررسی و نقد برداشت‌های مخالفان افزایش ‌جمعیت از آیات و روایات تحدید‌ نسل برآمده است. یافته‌های پژوهش حکایت از آن داشت که مخالفان افزایش جمعیت معتقدند در قرآن آیاتی وجود دارد که اگر چه ارتباط مستقیم با کنترل جمعیت ندارد، اما به طور قهری به نوعی به تنظیم خانواده منجر می‌شود. با بررسی‌های انجام شده روشن گردید که برداشت‌های صورت گرفته از آیات، نادرست و ناتمام هستند و به آن‌ها نقد وارد است. مخالفان افزایش جمعیت همچنین به روایاتی برای اثبات تحدید نسل استشهاد کرده‌اند، بررسی اسناد و محتوای روایات نشان داد که اسناد برخی روایات ضعیف و اسناد برخی روایات صحیح هستند، بر فرض تمامیت و صحت همه اسناد، برداشت‌هایی عرضه شده از روایات نادرست هستند

 

کلید واژه‌ها: فرزندآوری، تحدید نسل، مخالفان افزایش جمعیت، آیات، روایات.

 

استناد: بررسی و نقدبرداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از آیات و روایات دال بر تحدید نسل؛ فرهنگی- تربیتی زنان و خانواده، 67(2)، 34–11.  DOR:  


مقدمه و بیان مسئله

موضوع جمعیت، یکی از مهم‌ترین مباحث توسعه اقتصادی و راهبرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مرتبط با آن است. کارشناسان اقتصادی، معتقدند با به کارگیری مناسب منابع توسعه و ترکیب سرمایه و زیرساخت‌ها، جمعیت، می‌تواند عاملی برای رشد کشورها باشد. فرزندآوری، مهمترین هدف و کارکرد خانواده است(شبیری زنجانی،1382: 23/ 88- 73) و اهمیت این کارکرد، به اندازه‌ای است که برخی مردم‌شناسان، ماهیت خانواده را منحصر در همین امر دانسته‌اند(حکمت‌نیا، 1390: 3/ 78). با استناد به سرشماری‌های انجام شده در ایران از‌ سال 1385 به بعد، به دلایل گوناگونی میزان باروری و به تبع آن رشد جمعیت کشور، دستخوش تغییرات منفی نسبت به گذشته شده است، و سیاستی که با نام «تنظیم خانواده» در جامعه ایرانی اجرا شد، موجب کاهش نرخ جمعیت گردید(درگاه ملی آمار، 1400). این سیاست مورد انتقاد بسیاری از بزرگان و کارشناسان نظام اسلامی قرارگرفت. باتوجه به نقش جمعیت در توسعه هر کشور و با عنایت به اختلاف نظری که در مسئله جمعیت، میان نظریه‌‌پردازان اسلامی وجود دارد و برداشت‌های متفاوتی که از آیات و روایات، نسبت به مسئله کنترل جمعیت وجود دارد و با توجه به اینکه در نظام حقوقی مبتنی بر قوانین و احکام اسلامی، برای به دست آوردن حکم هر موضوع، اعم از علمی، اقتصادی و اجتماعی و غیره، باید در قدم اول به منابع اصلی استنباط احکام‌ الهی در قرآن و روایات رجوع کرد(محقق داماد، 1389: 62). ضروری است آیات و روایات مرتبط با جمعیت، به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

مخالفان افزایش جمعیت، به دلیل فقر در دنیا و وجود خطرات متعدد فزونی جمعیت برای خانواده‌ها، به کنترل جمعیت و کاهش فرزند باور دارند. گویی مخالفان افزایش جمعیت، به شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه بیش از موافقان، توجه نشان داده‌اند. این در حالی است که با عنایت به سند سیاست‌های کلی خانواده که در تاریخ 30/2/1393 از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ گردیده و سند راهبردی و ملی مربوط به جلوگیری از کاهش نرخ باروری در جهت پیشگیری از سست شدن بنیان خانواده محسوب می‌شود، می‌توان بر این مطلب رهنمون شد که رشد جمعیت و افزایش نرخ باروری در اقتصاد و قدرت ملی با توجه به اهداف کلان انقلاب اسلامی، امری ضروری است(حسینی طهرانی، 1415: 119). این مسئله از زوایای مختلف و در ابعاد گوناگون، قرآنی، حدیثی، پزشکی، اقتصادی، فقهی و جمعیت‌شناسی، امکان پذیر است اما در این نوشتار، ابتدا اسناد روایات مخالف تحدید فرزندآوری بررسی گردیده است، سپس به بررسی محتوای روایات پرداخته شده است که در این رابطه مهم‌ترین معیارهای بررسی و نقد محتوایی عبارتند از قرآن، سنت قطعی، عقل، ضروریات دین و تاریخ علمی (مسعودی، 1396: 23).

در باب فرزندآوری و نقد دیدگاه مخالفان تحدید موالید، مقالات محدودی نگاشته شده است؛ ترکاشوند(1399)، در پژوهش خود به بررسی تطبیقی ادله برون دینی و درون دینی در مورد افزایش جمعیت با تشریح آیات و روایات پرداخته است و مبانی نظری مخالفان جمعیت را مورد نقد قرار داده است و مقالات دیگر نیز در مقام پاسخ‌گویی به مخالفان بر‌نیامده‌اند بلکه در گوشه‌ایی از مقاله پس از اثبات ضرورت فرزندآوری به صورت محدود به این مهم اشاره کرده‌اند. لذا ضرورت دارد آیات و روایات مورد استناد مخالفان افزایش جمعیت بررسی و ارزیابی گردد، از این روی، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال برآمده است که بررسی و نقد برداشت‌های مخالفان افزایش ‌جمعیت از آیات و روایات دال بر تحدید‌ نسل چگونه است؟

سوالات این پژوهش عبارت است از:

  • روایات مخالف فرزندآوری مارا به چه مفهومی رهنمون می‌سازد؟
  • روایات مخالف فرزندآوری چه مقدار اعتبار دارد؟
  • از تحلیل مبانی برخواسته از آیات و روایات مخالف فرزندآوری چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟

روش پژوهش

دستیابی به هدف‌های علم به شناخت علمی میسر نخواهد بود مگر زمانی که با روش شناسی درست صورت پذیرد، به عبارت دیگر تحقیق از حیث موضوع تحقیق، اعتبار نمی‌گیرد، بلکه از حیث روش است که اعتبار می‌گیرد(خاکی، 1388: 155). تحقیق، مجموعه فعالیت‌های منظمی است که هدف آن کشف حقیقت یا رسیدن از علم اندک به علم بیشتر است(دلاور، 1374: 26). رسالت اصلی تحقیق و به کارگیری روش‌ها برای انجام آن، نظریه سازی است. تحقیقات علمی بر اساس دو مبنا یعنی هدف و ماهیت و روش، تقسیم بندی می‌شوند. براساس هدف، تحقیقات علمی به سه گروه بنیادی، کاربردی و عملی تقسیم می‌شوند(حافظ نیا، 1387: 51). تحقیق حاضر براساس هدف بنیادی است. تحقیقات بنیادی به کشف قوانین و اصول علمی می‌پردازد و درصدد توسعه مجموعه دانسته‌های موجود درباره اصول و قوانین علمی است(بازرگان و دیگران، 1376: 79).

تحقیقات علمی براساس ماهیت و روش(تاریخی، توصیفی، همبستگی، تجربی، علیّ) تقسیم می‌شوند. تحقیق توصیفی، شامل روش‌هایی است که برای توصیف نظام‌مند موقعیت یا مبحث مورد علاقه به صورت دقیق استفاده می‌شود(محمودی، 1387: 60). در پژوهش توصیفی به معنای اخص آن الزاما در پی کشف و توضیح روابط، همبستگی‌ها و احتمالا آزمودن فرضیه‌ها و پیش‌بینی رویدادها نیست، بلکه توجه بیشتر در جهت توصیف کردن و گزارش نویسی از موقعیت‌ها و وقایع براساس اطلاعاتی است که صرفا جنبه توصیفی دارند(نادری 1389: 40). تحقیقات توصیفی به دو نوع تحقیق توصیفی محض و تحقیق توصیفی- تحلیلی تقسیم می‌شوند که در تحقیق توصیفی تحلیلی، محقق علاوه بر تصویرسازی آنچه هست به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسئله می‌پردازد(بازرگان و دیگران، 1376: 62).

پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی از نوع تحلیل مفهومی و تحلیل اسناد صورت گرفته است. با استفاده از روش مذکور، آیات قرآن کریم و روایات معصومان(ع) که مرتبط تحدید نسل هستند استخراج شده‌اند؛ برای تبیین آیات قرآن از تفاسیری چون: تفسیر المیزان و تفسیر نمونه بهره‌برداری گردیده و برای احصاء و تبیین روایات معصومان(ع) از کتاب‌های حدیثی مانند: کافی و بحارالانوار استفاده شده است. آن‌گاه با توجه به سؤال تحقیق، آیات تحلیل گردیده‌اند، اسناد روایات بررسی شده و محتوای آن‌ها تحلیل گردیده و برداشت‌های موافقان تحدید نسل از آیات و روایات نقد شده است. براساس آنچه که بیان شد، مراحل انجام پژوهش حاضر، به شرح ذیل بوده است: 1ـ مطالعه چارچوب نظری تحقیق، 2ـ جمع‌آوری و دسته‌بندی آیات و روایات مرتبط با تحدید نسل و دیدگاه‌های موافقان تحدید نسل ، 3ـ تحلیل آیات و روایات و دیدگاه‌های موافقان تحدید نسل، 4ـ پاسخ به پرسش‌‌های تحقیق، 5ـ بحث و نتیجه‌گیری.

یافته‌های پژوهش

1- بررسی و نقد برداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از آیات دال بر تحدید نسل

مخالفان افزایش جمعیت معتقدند در قرآن آیاتی وجود دارد که اگر چه ارتباط مستقیم با کنترل جمعیت ندارند، به طور قهری به نوعی به تنظیم خانواده منجر می‌شود که آیات در ذیل دسته بندی شده‌اند:

1-1- فتنه بودن فرزندان

مخالفان افزایش جمعیت بر این باورند که براساس آیه 28 سوره انفال، فرزندان فتنه هستند: «وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیم»(الانفال: 28): «و بدانید اموال و فرزندان شما، وسیله آزمایش است؛ و پاداش عظیمی نزد خداست»، با توجه به فتنه‌انگیز بودن فرزند، مزیت کاهش جمعیت از این آیه قابل برداشت است.

نقد برداشت‌ها: فتنه در قرآن 5 معنا دارد:1- شکنجه دادن(البروج: 10)، 2-عذاب ‌الهی(الانفال: 25)،3- مصیبت(الحج: 11)،4- فسادکبیر(الانفال: 73)،5-آزمایش و امتحان(التغابن: 15). راغب اصفهانی در المفردات در تبیین معنای لغوی فتنه نوشته است: وقتی طلا را در آتش ‌می‌نهند تا خوبی و بدی و عیار آن مشخص گردد، به این کار، فتنه گفته می‌شود(راغب اصفهانی،1404 ق:1/ 371). درباره فتنه نامیدن مال و فرزند در آیه دو احتمال مطرح است: 1- فتنه به معنای آزمون است؛ یعنی این‌ها محور امتحان هستند، 2- فتنه به معنای ترفند. ظاهراً فتنه در این گونه موارد به معنای آزمون است. اضافه اموال و اولاد به ضمیر«کم» در« اَموالُکُم و اَولادُکُم» به این معناست که وابستگی و دلبستگی انسان به این‌ها خاستگاه فتنه و مذموم است، و نفس مال و فرزند، فتنه نیستند. در ادبیات فارسی، تمثیلی است که اگر مال بیرون دل باشد، در حکم آبی است که پشتوانه کشتی است و آن را جابجا می‌کند و چنانچه مال به درون دل راه پیدا کند، مانند آبی است که وارد کشتی می‌شود و سبب نابودی است(جوادی آملی، 1393: 32/ 334).

بنابراین اموال و فرزندان مایه آزمایش شما هستند و این آزمایش، می‌تواند منشأ خیر و برکت باشد و می‌تواند منشأ سقوط انسان باشد. در نتیجه آدمی به وسیله فرزند، امتحان می‌شود و وقتی که امر، دایر است میان اجابت خواسته فرزند و همسر و اجابت خواسته خداوند، تزاحم پیش می‌آید پس آیه شریفه در مقام بیان مذمت تکاثر اولاد نیست بلکه خداوند، مردم را تا جایی که فرزند، سبب انحراف والدین و غفلت از یاد خدا می‌شود نهی فرموده است بنابراین در مقام بیان توجه انسان در هر مرحله‌ای از زندگی به مسیر تکامل و رشد و قرب خداوند است و از توجه به جاذبه‌ی کورکننده‌ای که در فرزند نهفته است برحذر داشته است. حال اگر فرزند در مسیر بندگی و طاعات خداوند باشد می‌تواند وارث و یاری رسان انسان در امور دنیوی و اخروی باشد، از این روی است که زکریا(ع) در سنّ پیری از خداوند می‌خواهد بدون وارث نباشد و فرزندی عنایت فرماید که وارث او و خاندان یعقوب‏(ع) قرار گیرد و خداوند نیز دعای او را به اجابت می‌رساند و یحیی(ع) را که فرزند تقوا پیشه، نیکوکار و مهربان با والدین است متولد می‌کند(مریم: 15-2).

1-2- اصل پرهیز از اسراف

 برداشت‌های مخالفان: مخالفان افزایش جمعیت براساس مفاد آیه «وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» (اعراف:31) که مشتمل است بر این‌که انسان در استفاده از توانایی‌ها و نعمت‌های طبیعی، نباید از حد اعتدال عبور کند، وظیفه دارد بر اصل پرهیز از اسراف اتکا کرده و دلیل‌های قرآنی موافقان افزایش جمعیت را مردود می‌شمارد. زیرا مازاد بر نیاز و ظرفیت‌های شخصى و اجتماعى در هر موردی زیان آفرین است و از سوى آفریننده هستى نیز نکوهش شده است(رهبری، 1381 :57).

نقد برداشت‌ها: این برداشت نادرست است؛ زیرا اولا، این آیه در خصوص بهره‌گیری از نعمت‌هایی است که در اختیار انسان‌ها است و باید در آن رعایت اعتدال کنند، این آیه هیچ ارتباطی با مسئله فرزندآوری ندارد. برخورداری از فرزند، موهبتی است که از جانب خداوند به بنده عنایت می‌شود، در شیوه مواجهه با فرزند است که باید رعایت اعتدال نمود و نه در اصل فرزندآوری، ثانیا، چنان‌که اهل تحقیق گفته‌اند: در مسئله فرزندآوری چون سیره متشرعه داریم حتی سیره عقلا هم نمی‌تواند مبنا باشد و عرف عقلا را زمانی می‌پذیریم که روایت و سیره متشرعه نداشته باشیم اما سیره عقلا، حتی بر فرض جریان داشتن میان عقلای عالم باز هم احتمال دارد که شارع آن را قبول نداشته باشد و رد کند(صدر، بی‌تا: 9/238) و در صورتی معتبر است که دلیل شرعی مخالف آن را نداشته باشیم. یکی از منابع دین ‌اسلام، سیره عملی اهل بیت(ع) است که سیره این بزرگواران بر تکثیر جمعیت و مطلوب بودن تکثیر موالید بوده است.

1-3- اصل قاعده یسر و تخفیف

مخالفان افزایش جمعیت براساس آیه 185سوره بقره: «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر»: «خداوند راحتی شما را می‌خواهد نه زحمت شما را» معتقدند که خداوند راحتی بندگان را می‌خواهد و قطعا تنظیم خانواده و کمی فرزندان، موجب راحتی بوده و اصل یُسر (آسانی) در این برنامه اجرا می‌شود (علایی نوین، آل رسول، 1393: 151). امروزه با توجه به ویژگی‌هاى اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى حاکم بر جهان و دشواری‌هاى ویژه زندگانى تربیتى، بهداشتى و محیط زیستى و... بسیارى فرزند، افزون بر پدر و مادر و محیط خانواده بر کل جامعه، دولت و ملت آسیب می‌زند و دشواری‌هاى بسیارى را پدید مى‌آورد که جز به وابستگى و به بن‌بست کشاندن برنامه‌ها و سیاست‌گذارى ملى و منطقه‌اى، نتیجه‌اى براى کشور به بار نخواهدآورد. این بزرگ‌ترین عسر و حرجى است که نظام ما را تهدید مى‌کند(رهبری،1381: 59). «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر».(البقره: 185)« خداوند راحتی شما را می‌خواهد نه زحمت شما را».

نقد برداشت‌ها: تعریف فقها از عسر و حرج عبارتست از عسر و حرجی که باعث مشقت شدید باشد که مردم عادتا نمی‌توانند آن را تحمل کنند(صدر، 1403 :700 ؛ شبیری زنجانی، 156:1428). یعنی صرف سخت بودن آن باعث دست کشیدن از یک امر نمی‌شود چنان که فقها(طوسی، 1411 :17؛ خمینی 1376 : 3 /130) به این امر، طبق قاعده« المیسور لا یسقط بالمعسور» تصریح کرده‌اند که عسر و حرج نمی‌تواند مجوز ترک کامل تولید مثل باشد چرا که حفظ مملکت اسلامی و ملت ممکن نمی‌شود مگر به واسطه حفظ نسل بشر از اضمحلال و تکثیر آن(جعفریان،1428ق:1 /199).

بنابراین سختی یک عمل، منافاتی با استحباب آن ندارد مانند خیلی از اعمال که در شرع مقدس، مورد تاکید واقع شده و در عین حال، انجام آن مشقت دارد به عنوان نمونه، قرآن درباره سختی‌ نماز می‌فرماید: «لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ»( البقره: 44). کبیره به معنای بزرگ است و اگر در آیه به سنگین ترجمه شده از باب ملازمه بین بزرگی و سنگینی است. سپس این کلمه به هرچه بر نفس، سخت و گران است، گفته می‌شود(طبرسی،1390 :1/159). پس خواندن نماز علاوه بر مشقتتش، فواید زیاد دنیویُ(عنکبوت: ۴۵) و اخروی(ابن بابویه،1404 :1/211 ) دارد. آیا می‌توان گفت که نماز امری مذموم است؟ درنتیجه آیه در مقام بیان سختی نماز است نه مذمت نماز. بنابراین هیچ تعارضی بین سختی امر فرزندآوری و استحباب و ممدوح بودن آن وجود ندارد. در همین رابطه می‌توان به این روایت معتبر با بیان اینکه« بهترین اعمال آنهایی است که خلاف هوای نفست باشد»(سید رضی ،1387: 792) هر عمل دشواری موجب مذمت نیست بلکه در مواردی هم، موجبات فضیلت آن عمل خواهد بود. در طبیعت این دنیا سختی و دشواری‌هایی نهفته شده است برای رشد و کمال انسان ضرورت دارد، وجود فرزندان در کانون خانواده از بهترین ابزارهای وصول به اهداف خلقت و تعالی انسان است.

1-4- اصل مصلحت و حکمت در پدیده‌ها

به باور مخالفان افزایش جمعیت، جامعه انسانی اگر بخواهد سالم زندگی کند باید به اصل قرآنی رعایت اندازه و مقدار در هر چیز ملترم باشد: «إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر: 49): «البته ما هر چیز را به اندازه آفریدیم‏»، و این اصل را در تمام نهادهای اجتماعی حاکم سازد: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»: (طلاق: 3): «وخدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است» آیات مذکور، جملگى حاکى از وجود حد و مرز و حساب و کتابى در آفریده‌هاى خداوندى است و آیات بسیارى براساس خواست الهى و نظام‌مندى جهان هستى از آن حدود و اندازه فراتر نمی‌روند و درنمی‌گذرند(رهبری، 1381: 56).

نقد برداشت‌ها: تفسیر و تطبیق صورت گرفته از آیات کاملا نادرست و بلکه نوعی تفسیر به رأی محسوب می‌گردد، توضیح آن‌که قدر در هر دو آیه به خداوند استناد داده شده است و تقدیر خداوند را نباید همسنگ تقدیر و اندازه بشری دانست، علامه طباطبایی در تبیین آیه 49 سوره قمر نوشته است: بین کارهاى ما و کارهاى خداوند فرق است، افعال ما تابع قواعدى کلى و ضوابطى عمومى است، که از وجود خارجى انتزاع مى‏شود و اما افعال خداى تعالى این‌طور نیست، پس از آنکه خدا عالمى آفرید و نظامى در آن جارى ساخت ما از آن نظام، قوانینى کلى اتخاذ مى‏کنیم، پس قوانین ما بعد از فعل خدا و محکوم به حکم خدا است، نه اینکه آن ضوابط و قوانین حاکم بر فعل خدا، و جلوتر از آن باشد، یکى از قدرها که در انسان معین شده این است که خداوند او را نوعى کثیر الافراد خلق کرده، طورى خلق کرده که با ازدواج و تناسل، افرادش زیاد شود و نیز مجبور باشد در زندگى، اجتماعى زندگى کند و از دنیاى ناپایدارش براى آخرت پایدارش زاد و توشه جمع کند(طباطبایی، 1374: ‏19/ 140-142).

1-5- مذموم بودن تکاثر

مخالفان افزایش جمعیت معتقدند قرآن نه تنها دعوتی به افزایش شمار فرزندان ندارد و ستایشی نیز از آن نکرده ‌است، بلکه تفاخر مذموم به فرزندان دیده می‌شود که سخن جاهلانه گروه‌های غیر توحیدی است(رهبری، 1381:  50). در سوره تکاثر آمده است: «أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ الْمَقَابِر»َ (تکاثر: 1و2): «افزون طلبی، شما را به خود مشغول داشته است تا آن‌جا که به دیدار قبرها رفتید». مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بر یکدیگر تفاخر مى‏کردند و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بر آنها مباهات مى‏نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى‏رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى‏شمردند(مکارم شیرازی ،1371: 27 /275).

این برداشت نیز نادرست است، زیرا اولا، این آیه درباره مشرکان است و نمی‌توان به جامعه اسلامی تعمیم داد، ثانیا، به طور کلی، تکاثری مذموم است که هدف از فرزندآوری، فخرفروشی بر دیگران باشد و غفلت از یاد خدا را در پی داشته باشد، در غیر این صورت تکثیر فرزندان موحد، مطلوب شارع مقدس و امری پسندیده است، چنان‌که پیامبر(ص) به فزونی امتش مباهات کرده است(کلینی،1389ق:5/ 329) این مباهات به فزونی امتشان در حقیقت، مباهات به فزونی معتقدان به توحید و قائلان به «لَاإِلَهَ‌إِلَّااللَّهُ» بوده است(ابن‌بابویه، 1404 ق:3/ 382).

1-6- متقی بودن فرزندان، ناظر به قلت فرزندآوری

به باور مخالفان، افزایش جمعیت در بعضی آیات منوط بر صالح و متقی شدن فرزندان است؛ در آیه 189 سوره اعراف سخن از درخواست فرزندی صالح است: « هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهْا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیها فَلَمَّا تَغَشَّهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئنِ‏ ءَاتَیْتَنَا صَالِحًا لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ»(الاعراف: 189): «او خدایی است که شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرارداد تا در کنار او بیاساید. سپس هنگامی که با او آمیزش کرد، حملی سبک برداشت که با وجود آن، به کارهای خود ادامه می‌داد و چون سنگین شد، هر دو از خداوند خواستند اگر فرزند شایسته‏اى به ما دهى، از شاکران خواهیم بود».». همچنین زکریا(ع) از خداوند فرزندی پاکیزه را درخواست می‌کند: «هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَب‏ هَبْ لىِ مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سمَیعُ الدُّعَاء»ِ(آل عمران: 38): «ذر آنجا بود که زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت پروردگارا از طرف خود فرزند پاکیزه‌ای به من عطا فرما که تو دعا را می‌شنوی». بنابراین مطلق طلب فرزند، فضیلت نیست و تنها در صورتی باید در پی افزایش جمعیت بود که نسلی، تقوا پیشه و پاکیزه به عمل آیند و چون با تکثیر نسل امکان تربیت فرزندان صالح کاهش می‌یابد، باید در پی افزایش کیفیت فرزند بود.

نقد برداشت‌ها: این برداشت و نتیجه حاصل از آن نادرست است؛ زیرا اولا، تأکید بر متقی بودن فرزندان در قرآن، ناظر بر اهمیت نظارت و تربیت صحیح و توحیدی فرزندان است و نقش اهتمام والدین به تربیت‌ و رعایت ظرایف و نکات اخلاقی و اجتماعی را نشان می‌دهد و ارتباطی با تحدید نسل ندارد(‏شریف قریشی،1362: 1/15)، ثانیا، در هر نعمتی قابلیت شرّ و خیر وجود دارد؛ رزق، سلامتی، قدرت، همسر، فرزند و غیره، می‌تواند سعادت دنیا و آخرت انسان را تأمین کند و می‌تواند شقاوت دنیا و آخرت را موجب گردد؛ نمرود و فرعون با نعمت حکمرانی سرکشی کردند و یوسف(ع) و سلیمان(ع) با این نعمت، بندگی خدا کرده و بندگان به عبودیت رهنمون گردیدند. قارون با ثروتش به هلاکت رسید و خدیجه(س) موجب اعتلای اسلام گردید. فرزند نیز چنین است، خداوند به ابراهیم(ع) به رغم وجود اسماعیل(ع)، اسحاق(ع) را در سنین پیری می‌بخشاید تا تمام پیامبران پس از ابراهیم(ع) به این دو فرزند منتهی گردند، ثالثا، در قرآن، دعای بندگان خداوند رحمان چنین آمده است: «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ»(فرقان: 74): «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان، مایه روشنى چشم ما قرار ده»، در این دعای قرآنی: «ذُرِّیَّاتِنا»(فرزندانمان) به صورت جمع آمده است و به روشنی دلالت دارد که در دعا باید طلب فرزندانی کرد که مایه چشم روشنی هستند و به یکی دو فرزند بسنده نکرد.

1-7- شیر دادن مادران

مخالفان افزایش جمعیت از آیه 223سوره بقره، به طور ضمنی سه نکته اساسی در جهت برنامه‌ریزی برای کنترل جمعیت استفاده کرده‌اند، متن آیه چنین است: 1-آیه فرموده مادران دو سال، فرزندان خود را شیردهند این در حالی است که شانس بارداری مادرانی که فرزند خود را شیر می‌دهند در مقایسه با مادرانی که خوراک جایگزین به جای شیر مادر استفاده می‌کنند کمتر است، زیرا در مادران شیرده طول مدت قاعدگی و متوقف شدن تخمک گذاری طولانی است و این امر مانع بارداری است. تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که نزد مادران شیرده تقریبا معادل چهل درصد از میزان بارداری کاسته شده است(کلانتری،1378: 140). 2- این که آیه فرموده: مادر، در نگهداری فرزند نباید به زیان افتد، اشاره به قاعده« لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» دارد و به این نکته توجه دارد که پدر بایستی توانایی کافی برای زندگی فرزندان خود را، دارا باشد و این امر فقط با داشتن فرزندان کم میسر خواهد بود(کتابی، 1370: 26).3-آیه اشاره به اصل «منع تکلیف مالایطاق» دارد و تعداد فرزندان باید به حدی باشد که خارج از توان ‌مالی پدر و مادر نباشد و باید بین درآمد خانواده و آسایش آنان یک رابطه عقلایی و منطقی وجود داشته باشد(کتابی، 1370: 26).

برداشت‌های صورت گرفته از آیه نادرست هستند، به ترتیب پاسخ هر یک از اشکالات بیان می‌گردد:

1- عدم امکان بارداری در دوران شیردهی هیچ ارتباطی با کاهش جمعیت ندارد، زیرا در مدتی که مادر به فرزند خود شیر می‌دهد، از سویی تغذیه نوزاد را عهده‌دار است و از سویی دیگر در این مدت بدن برای بارداری بعدی آماده می‌گردد. علاوه بر آن، مراد از افزایش جمعیت، اجبار مادر به بارداری هر ساله یا دو سال یکبار نیست تا با آیه محل بحث، منافات داشته باشد.

2- اگر بین ضرر اهم و مهم تزاحم باشد در مقام رفع تزاحم، ترجیح با تقدم اهم بر مهم است(جمعی از محققان، 1389: 613)، ضرر سالمند شدن جمعیت ایران،آثار سوء سیاسی-اقتصادی و اجتماعی کاهش‌ جمعیت می‌باشد لذا بر مبنای قاعده‌ی لاضرر، همگان باید به فرزندآوری تشویق شوند و سیاست‌های محدود کردن جمعیت، متوقف شود به علاوه این که در سطح کلان، تحدید نسل و عوارض سوء آن تضعیف نظام را به دنبال خواهد داشت که به عنوان ضرری اهم باشد(جمعی از مولفان، بی تا:21/54). این‌جا ضرر، ضرر نوعی است و ضرر نوعی، اشد بر ضرر شخصی است قرآن‌کریم با نگاه واقع بینانه ضمن اذعان به سختی حمل و زایمان از بالا رفتن درجه زن و نائل شدن به مقام مادری سخن به میان آورده است، آن جا که می‌فرماید: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً » (الاحقاف: 15) و «وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ»(لقمان، 14).

3- وسع را به معنای امر مالایطاق گرفته است. وسع در آیه این است که در واقع حکم، حکم حرجی نیست و والده به واسطه فرزندش ضرری در رزق نبیند و مولود هم ضرری نبیند این معنایش عدالت در رزق و کسوت است نه تحدید موالید و این که در آیه می‌گوید دایه بگیرید یعنی قرینه‌ای آورده دال بر این که مرد می‌تواند کمک بگیرد تا حرج از بین برود حال اگر منظور آیه، تحدید موالید باشد مسئله‌‌‌ دایه آوردن برای کمک به زن را نمی‌آورد«اثبات شیئ نفی ما عداء نمی‌کند» و این بدان معناست که پذیرش وجود تکلف در فرزندآوری به معنای نفی فرزندآوری و عدم مطلوبیت فرزندآوری نیست.

به دو پاسخ اخیر باید اضافه کرد که در جمله «لاتُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه» این نکات درخور توجه است: 1- «لاتُضارّ» مضاعف است، پس می تواند معلوم یا مجهول باشد، 2- «لاتُضارّ» از باب «مفاعله» به معنای «لاتُضرّ» است؛ یعنی مادر شیرده به جهت فرزندش ضرر زده نشود، یا نباید مادر شیرده به فرزند خود ضرر بزند؛ یا به بهانه فرزند به شوهر خود زیان برساند، 3- حرف «باء» در «بِوَلَدِها» و «بِوَلَدِه» برای «الصاق» یا «سببیّت» است. با توجه به این نکات، بنابر معلوم بودن فعل «لاتُضارّ» و معنای «الصاق» داشتن «باء»، متعلّق ضرر، کودک است و معنایش این است: مادر شیرده و نیز پدر کودک نباید به کودک خود آسیب برسانند، چنان که بعضی از والدین به دلیل اختلاف با یکدیگر و از روی عصبانیّت، پیش از طلاق یا پس از آن، مرتکب اعمالی می شوند که به کودک ضرر می رساند؛ ولی بنابر معنای «سببیّت»، متعلّق ضرر هر یک از والدین است و معنای «لاتُضارَّ والِدَةٌ بِوَلَدِها ولامَولودٌ لَهُ بِوَلَدِه» این است: مادر شیرده کودک نباید به سبب او به پدر کودک ضرر بزند و پدر کودک نباید به سبب فرزندش به مادر شیرده آسیب وارد کند، چنان که بعضی مادران به بهانه داشتن کودک، از کامجویی شوهر جلوگیری می‌کنند؛ یا برخی از مادران شیرده طلاق گرفته با اقدامات مخصوص به وسیله کودک به پدر او ضرر می‌زنند؛ یا برخی از پدران با سلب حق ارضاع مادران، با در اختیار قرارندادن کودک، به مادران آنها آسیب می‌رسانند. براساس مجهول بودن فعل «لاتُضارّ»، معنای «سببیّت» برای حرف «باء» متعیّن است و معنایش این است: هیچ یک از والدین نباید به سبب کودک ضرر ببیند(جوادی آملی، 1393: 32/ 382-381).

1-8- عفت نفس

برداشت مخالفان: در آیه 33 سوره نور خداوند به کسانی که امکان ازدواج ندارند، به پاکدامنی فرمان داده است: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»: «و کسانى که امکانی برای ازدواج نمی‌یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز گرداند»، مخالفان افزایش جمعیت معتقدند:  نتیجه قهری دستور به عفت نفس در صورت عدم استطاعت مالی برای ازدواج به نوعی برنامه‌ریزی برای کنترل‌ جمعیت و تنظیم‌ خانواده نیز می‌باشد(علایی نوین و آل رسول، 1393:  146).

تفسیر ارائه شده از آیه کاملا نادرست است؛ توضیح آن‌که دستور به پاکدامنی پس از آیه ترغیب به ازدواج آمده است: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» (نور: 32): « مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نیاز مى‏سازد؛ خداوند گشایش‏دهنده و آگاه است‏». از آغاز سوره نور تا دو آیه 32 و 33 روش‌های مختلفى براى پیشگیرى از آلودگی‌هاى جنسى مطرح شده است، که هر یک از آن‌ها تأثیر به سزایى در پیشگیرى یا مبارزه با این آلودگی‌ها دارد. در آیه 32 به یکى دیگر از مهمترین راه‌های مبارزه با فحشا یعنی ازدواج ساده و آسان اشاره شده است؛ زیرا براى بر چیدن بساط گناه، باید از طریق اشباع صحیح و مشروع غرائز وارد شد، لذا ابتدا مى‏فرماید: مردان و زنان بى همسر را همسر دهید، و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را: «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ‏»(مکارم شیرازی، 1371: 27/ 457-456) ولى از آنجا که گاه با تمام تلاشی که خود انسان و دیگران مى‏کنند وسیله ازدواج فراهم نمى‏گردد و انسان مجبور است مدتى را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانى در این مرحله قرار دارند گمان کنند که آلودگى جنسى براى آنها مجاز است و ضرورت چنین ایجاب مى‏کند، لذا بلا فاصله در آیه بعد دستور پارسایى را هر چند مشکل باشد به آنها داده مى‏گوید: و آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بى‌نیاز سازد: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏»(همان، 459-458)، بنابراین برداشت ارائه شده کاملا نادرست است و فضای آیه ارتباطی با مسئله کنترل جمعیت ندارد و تنها به شرایطی اشاره دارد که فرد به ازدواج قادر نیست، به محض کنار رفتن موانع توصیه شرع به ازدواج و به تبع، فرزندآوری است.

جدول 1. خلاصه بررسی و نقد برداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از آیات دال بر تحدید نسل

آیات

مضمون پایه

مضمون سازمان‌دهنده

نقد برداشت مخالفان افزایش جمعیت از آیات

«وَ اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَ أَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیم»

(الانفال: 28)

فتنه بودن فرزندان

فتنه بودن فرزندان

فرزند، نعمت الهی است و خداوند انسان را ار توجه به جاذبه کور کننده که در فرزند نهفته است بر حذر می‌دارد و تا جایی که فرزند سبب انحراف و غفلت از یاد خدا می شود، نهی فرموده است و آیه شریفه تناقضی با کثرت اولاد ندارد.

وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا»

(اعراف:31)

1- بهره‌گیری از نعمت‌‌ها در حد اعتدال

2- استفاده از ظرفیت‌‌های شخصی و اجتماعی در حد نیاز

3- اتکا بر پرهیز از اسراف

اصل پرهیز از اسراف

برخورداری از فرزند، موهبتی الهی است و در شیوه مواجهه با فرزندان است که باید اعتدال رعایت شود و نه در اصل فرزندآوری .

«یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر»

(البقره:۱۸۵)

 

1- کمی فرزند موجب راحتی است.

2- کثرت اولاد بزرگ‌ترین عسر و حرجی است که نظام اسلامی را تهدید می‌نماید.

3- کثرت فرزندان به دولت و ملت آسیب می‌زند.

اصل قاعده یسر و تخفیف

1-سختی یک عمل، منافاتی با استحباب آن ندارد و در مواردی موجب فضیلت آن عمل نیز خواهد بود.

2- عسر و حرج نمی‌تواند مجوز پیشگیری از تولید مثل باشد.

3- حفظ مملکت اسلامی و ملت، ممکن نمی‌شود، مگر به واسطه حفظ نسل بشر از اضمحلال

«إِنَّا کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (قمر: 49) و«قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»:

(طلاق: 3)

1- رعایت اندازه و مقدار در هر چیزی

2- اجرای آن در تمام نهادهای اجتماعی

اصل مصلحت و حکمت در پدیده‌ها

1- تقدیر خداوند، هم سنگ تقدیر و اندازه بشرنیست.

2- خداوند انسان را کثیرالافراد خلق نموده تا با ازدواج و تناسل افرادش زیاد شوند.

«أَلْهَئکُمُ التَّکاَثُرُ حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ الْمَقَابِر»َ

 (تکاثر: 1و2)

 

1- افزایش فرزندان، سخن گروه‌های غیرتوحیدی

2- افزایش فرزندان، تفاخر مذموم

مذموم بودن تفاخر

1-آیه در رابطه به فزونی مشرکان است و نمی‌توان به جامعه اسلامی تعمیم داد.

2-تکاثری که هدفش فخر فروشی باشد مذموم می‌باشد وگرنه فرزند موحد، علت مباهات پیامبر است.

هُوَ الَّذِى خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنهْا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیها فَلَمَّا تَغَشَّهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئنِ‏ ءَاتَیْتَنَا صَالِحًا لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» (الاعراف: 189)

با تکثیر نسل، امکان تربیت صحیح فرزندان کاهش می‌یابد.

متقی بودن فرزندان ناظر به قلت فرزندآوری

تاکید بر متقی بودن، ناظر بر اهمیت و تربیت صحیح و توحیدی است و نقش اهتمام والدین بر تربیت فرزندان، و گرنه در هر نعمتی، قابلیت خیر و شر وجود دارد.

«وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلَادَکُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَیْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ»

(البقره:۲۳۳)

1- شانس بارداری زنان شیرده به علت متوقف شدن تخمک گذاری 40% کمتر است.

2- اجرای قاعده لاضرر و لا ضرار در این مورد فقط با فرزند کمتر میسر می‌شود.

3- منع تکلیف ما لا یطاق

شیر دادن مادر، ناظر به قلت فرزندآوری

1- عدم امکان بارداری در دوران شیردهی هیچ ارتباطی با کاهش جمعیت ندارد و مراد از افزایش جمعیت، اجبار مادر به بارداری هر ساله یا دو سال یکبار نیست.

2- در هنگام تزاحم ضرر تهم و مهم، ترجیح با تقدم اهم است و بر مبنای سالمند شدن کشور و تضعیف نظام اسلامی، ضرر نوعی، اشد بر ضرر شخصی است.

3- وسع در آیه به معنی امر مالایطاق نیست و معنایش عدالت در رزق و کسوت است و نه تحدید موالید و پذیرش وجود تکلف به معنی نفی فرزندآوری نمی‌باشد.

«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نور : 33)

دستور به عفت نفس در صورت عدم استطاعت مالی در ازدواج یعنی برنامه‌ریزی برای کنترل جمعیت.

عفت نفس

فضای آیه ارتباطی به کنترل جمعیت ندارد و وقتی که فرد به ازدواج قادر نیست، به محض کنار رفتن موانع، توصیه به ازدواج و فرزند آوری است.

 

2- نقد برداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از روایات دال بر تحدید نسل

2-1- روایات تطابقی(مصرحه) مخالف تولید نسل

2-1-1- مصیبت بودن زیادی فرزند

از جمله روایاتی که موافقان تحدید نسل بدان استناد کرده‌اند این روایت است که فرمودند:

« ثَلاَثٌ مِنْ أَعْظَمِ اَلْبَلاَءِ کَثْرَةُ اَلْعَائِلَةِ وَ غَلَبَةُ اَلدَّیْنِ وَ دَوَامُ اَلْمرض»(الامدی،1410 ق: 1/331).« سه چیز از بزرگترین بلاهاست، زیادی نان خوران، قرض انبوه و بیماری طولانی».

ارزیابی سندی: حدیث، از لحاظ سندی مرسل و ضعیف است زیرا برای آن، سند ذکر نشده است (مامقانی1385 :1/254).

ارزیابی متنی: برداشت ارائه شده از روایت صحیح نیست؛ زیرا اولا، همان‌طور که گذشت «بلاء» چند معنا دارد و لزوما بار معنایی منفی ندارد، همچنان‌که خداوند مؤمنان را با بلاء نیکو می‌آزماید: «لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً»(أنفال : 17) به علاوه روایت درصدد ارزش‌گذاری نیست و نمی‌خواهد تعدد فرزندان را مورد خدشه و نکوهش قرار دهد. روایت در پی تبیین و توصیف واقعیت است؛ بدین معنا که تکثر فرزند به طور طبیعی باعث فزونی اشتغال خواهد شد و روشن است که هر مشغولیتی از جمله مورد اخیر مذموم نیست، همان‌طور که در ادامه حدیث، قرض فراوان و تدوام بیماری نیز آمده است، این موارد بویژه بیماری از کنترل انسان خارج است و گاه خداوند بنا بر حکمت و مصلحتی، فرد را به بیماری طولانی مبتلا می‌کند، ثانیا، نه تنها اسلام بلکه تمام ادیان آسمانی، خصوصا یهود(گروه تحقیقات علمی،1369: 79)، پیروان خود را به تکثیر جمعیت همراه با ایمان توصیه می‌کنند.(کتابی، 1364: 79) و کنترل‌ جمعیت بدون توجه به نیازها و بایدها و نبایدهای جامعه با فلسفه ازدواج تناقض دارد؛ این در حالی است که تکثیر اولاد در اسلام ذاتا مطلوب است(صادقی ،1383 :176 - 153) و به عنوان یکی از اصول مطرح است(نوری همدانی ،1382 :24- 51). از نظر اصولی، ظاهر روایات در میان شیعه و سنی این است که افزایش جمعیت مسلمین مطلوب است به مقتضای« تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ اَلْأُمَمَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ» و امثال آن، دلیل روشنی است که افزایش نفوس، مطلوب شارع است( مکارم شیرازی ،1425 :5 /61). همان طور که در ابتدای بحث در ذیل معناشناسی بلا هم به این امر اشاره شد که اصل، افزایش جمعیت مطلوب می‌باشد، هرچند محل آزمودن و آزمایش برای والدین باشد.

2-1-2- نداشتن خیر در فرزند زیاد

دلیل دیگری که موافقان تحدید نسل از روایات بدان استناد کرده‌اند، روایتی است که از
امام علی(ع) سئوال می‌شود خیر چیست؟ ایشان می‌فرماید: «لَیْسَ اَلْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَ لَکِنَّ اَلْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ عَمَلُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ»(سیدرضی، 1387: 754): «خیر آن نیست که مال و فرزندانت زیاد باشد بلکه خیر آن است که علمت افزون و بردباریت بسیار باشد».

ارزیابی سندی: سند روایت، مرفوع محسوب می‌شود زیرا واسطه میان معصوم و راوی حذف شده است(مامقانی، 1385: 1/ 255). حدیث مرفوع نیز ضعیف می‌باشد.

ارزیابی متنی: مراد این روایت، نفى دیدگاه غالب در مسئلۀ مال و فرزندان (نیروى انسانى) است که ارزش والا را در مال و فرزند خلاصه مى‌کنند و شخصیت را براى کسانى قائل هستند که اموال بیشترى در اختیار دارند و ثروت آنان زیاد و نفرات آنان نیز فراوان است. به تعبیر دیگر، تنها از جنبه‌هاى مادى و دنیوى به مال و فرزند نگاه مى‌کنند، اگر این مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضاى خالق صرف شود آن هم مصداق خیر است(مکارم شیرازی، 1375: 12/ 555)، همان‌طور که از امام علی(ع) در نهج‌البلاغه نقل شده است: ستایش خداوندی را سزاست که شبم را به صبح آورد بی‌آنکه مرده یا بیمار باشم... نه بی‌فرزند و خاندان(سیدرضی، 1387: 519)، این شکر، نشان دهنده اهمیت ‌نسل و ازدیاد آن است، همچنین نقل شده است: «(خداوند) صله رحم را برای فراوانی خویشاوندان... و ترک لواط را برای فزونی فرزندان واجب فرمود»( سیدرضی، 1387: 791). در روایت ذکر شده، صله رحم به این جهت مورد تشویق قرار گرفته است که موجب افزایش نسل می‌شود و فلسفه تحریم لواط را فزونی نسل، ذکر کرده است که دلالت قابل قبولی بر مطلوبیت شرعی ازدیاد نسل دارد.

2-1-3- کم عیالی جزئی از راحتی

دلیل دیگری که موافقان تحدید نسل از روایات بدان استناد کرده‌اند این روایت است که فرمود: وَ رَوَى صَفْوَانُ بْنُ یَحْیَى وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنِ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ ...« قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ» (ابن بابویه،1404ق: 4 /416) « کمی نان خورها یکی از دو آسانی است». این روایت در نهج البلاغه از امام علی(ع) نیز نقل شده است(سیدرضی، 1387: 760). از ظاهر این روایت برمی‌آید که یکی از روش‌های دستیابی به آسودگی و آسایش در زندگی، کمی تعداد اعضای خانواده اعم از همسر و فرزندان است.

ارزیابی سندی: در سند این روایت صفوان بن یحیی، ثقه(نجاشی، 1418ق: 197) و از اصحاب اجماع است(کشی، 1382 ش :556)، محمد بن ابی عمیر، امامی، ثقه وجلیل می‌باشد(نجاشی، 1418ق: 327)، و دارای شخصیتی برجسته و از بزرگان شیعه بوده که نزد موافق و مخالف، منزلت عظیمی داشته است(نجاشی، 1418ق: 326 ؛ علامه حلی، 1417ق: 238)، موسی بن بکر را اگرچه رجالیان پیشین به وثاقتش تصریح نکرده‌اند ولی به نظر می‌آید او مورد اعتماد دو نفر از مشایخ ثقات(ابن‌ابی‌عمیر و صفوان بن یحیی) بوده است(کلینی،1407: 7 /97)، از این رو ثقه و روایاتش مورد اعتماد است. زراره، عادل و مورد اعتماد شیعه بوده است(نجاشی،1418: 175؛ علامه حلی، 1417 :151). با توجه به اتصال سند حدیث تا معصوم(ع) و وثاقت روایان آن ، سند این روایت، صحیح است.

ارزیابی متنی: مفهوم برداشت شده از روایت نادرست است؛ مراد روایت یکی از دو احتمال ذیل است: 1) تسلى خاطرى است براى کسانى که فرزندان کمى دارند و از آن رنج مى‌برند. درست مثل این‌که هرگاه کسى مرکبى نداشته باشد به او مى‌گویند: نداشتن مرکب سبب آسودگى از هزینه‌هاى مختلف آن است(مکارم شیرازی، 1375: 13/ 155)، این روایت، درصدد ارزش‌گذاری نیست بلکه بیان‌گر واقعیت است؛ پیامد طبیعی عیال‌آوری گسترده شدن اشتغالات فکری و کاری انسان است و این منافاتی با فضیلت فرزندآوری ندارد؛ همان‌طور که طبیعت تقواپیشگی، تحمیل بر نفس و چشم‌پوشی از بسیاری لذت‌ها و خوشی‌ها است و این محدودیت‌ها مانع از پارسایی نیست و همان‌طور که دستیابی به مدارج علمی مستلزم تحمل رنج و دشواری‌های فراوان است.

مشابه سبک و مضمون روایت محل بحث در موضوعات دیگر نیز وارد شده است، برای نمونه درباره رنج سفر نقل گردیده است: «اَلسَّفَرُأَحَدُ اَلْعَذَابَیْنِ»(تمیمی‌آمدی، 1404ق: 1/ 87): «سفر یکی از دو عذاب است». این روایت در مقام یادآوری واقعیت موجود در اصل سفر است (ری شهری،1386 :5/ 309 ) بدون آن که در پی ارزش‌گذاری ‌باشد، زیرا در آیات قرآن(محمد:10؛ انعام: 11؛ غافر: 82) و روایات( ابن بابویه،1404: 2/265) به سیر در زمین سفارش شده ‌است، بنابراین آیا از نظر شارع، سفر امر مذمومی است؟ قطعا چنین نیست. روایت مورد استناد نیز چنین بار معنایی را دارد.

2-1-4- مطلوب دانستن فرزندان در حد کفاف

روایت دیگری که موافقان تحدید نسل بدان استناد کرده‌اند، این حدیث امام صادق(ع) است: «النَّوْفَلِیُّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَ الْکَفَافَ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْمَالَ وَ الْوَلَدَ» (کلینی، 1389ق: 2/ 140): «خداوندا! به محمد و آل محمد و دوستداران آنان، کفّ نفس و بهره‌مندی در حد نیاز و به دشمنان آنان فزونی مال و فرزندان، عنایت فرما». طبق این دعای نقل شده از پیامبر(ص) آن‌چه برای اهل بیت(ع) و محبان آنان خواسته شده است اکتفا به ضرورت‌ یا اعتدال در مال و فرزند و دیگر نیازمندی‌ها است و در مقابل دعای برای فزونی مال و فرزند برای دشمنان اهل بیت(ع) است، بنابراین می‌توان با استفاده این روایت، تحدید نسل را استنتاج کرد.

ارزیابی سندی: حسین ‏بن‏ یزید نوفلی، امامی و ثقه است(خویی، 1413ق: 3/ 114-113)، سکونی، عامی و ثقه است(علامه حلی، 1417 : 316). با توجه به این‌که روایت را علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سکونی نقل کرده است و با عنایت به وثاقت تمام راویان و عامی بودن سکونی، سند روایت موثق به حساب می‌آید.

ارزیابی متنی: علامه مجلسی در تبیین روایت نوشته است که در این‌گونه روایات فزونی فرزند و مال در صورتی مذموم است که انسان را از یاد خدا و آخرت بازدارد، در صورتی که چنین نباشد و هدف طاعت خداوند و فزونی عبادت‌کنندگان خداوند باشد، نعمت الهی است که به هرکس صلاح بداند(مجلسی، 1404ق: 8/ 330)، مؤید این تبیین، روایات فراوانی است که به فرزندآوری توصیه شده است و نمونه‌هایی از آن گذشت.

در آیات قرآن نیز کثرت فرزندان یکى از نعمت‌هاى مهم الهى شمرده شده است؛ در داستان نوح(ع) آمده است که ایشان به جمعیت کافران زمان خود مى‌گوید: «و گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، تا باران‌هاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ‌هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد»؛ « فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً * وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً * ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً (نوح: 11-14) (مکارم شیرازی، 1375: 13/ 155). به طور کلی باید گفت که در افزایش جمعیت، آن‌چه اسلام به آن نظر دارد، رشد جمعیت صالحان است. خدای سبحان در حادثه غرق شدن فرزند ناهمگون حضرت نوح، درباره پی‌جویی نکردن از فرزندش به او فرمود: او عمل [فرزند] ناشایسته است(هود: 46)(جوادی آملی، 1396: 241).

جدول2. خلاصه بررسی و نقد برداشت‌های مخالفان افزایش جمعیت از روایات دال بر تحدید نسل

روایات

برداشت مخالفان افزایش جمعیت از روایت

نقد برداشت مخالفان افزایش جمعیت از روایات

ارزیابی سندی

ارزیابی متنی

« ثَلاَثٌ مِنْ أَعْظَمِ اَلْبَلاَءِ کَثْرَةُ اَلْعَائِلَةِ وَ غَلَبَةُ اَلدَّیْنِ وَ دَوَامُ اَلْمرض»

(الامدی،1410 ق: 1/331)

مصیبت بودن زیادی فرزند

مرسل و ضعیف

روایت در پی تبیین واقعیت است و کثرت فرزند باعث فزونی اشتغال است و هر مشغولیتی مذموم نیست و تکثیر نسل در اسلام ذاتا مطلوب است .

«لَیْسَ اَلْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ مَالُکَ وَ وَلَدُکَ وَ لَکِنَّ اَلْخَیْرَ أَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ عَمَلُکَ وَ أَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ»

(سیدرضی، 1387: 754)

نبود خیر در فرزند زیاد

ضعیف و مرفوع

مراد روایت، دوری از نگرش مادی و دنیوی به فرزند است و اگر این مواهب در راه خدمت به خلق و جلب رضای خالق صرف شود، مصداق خیر است .

« قِلَّةُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ» (ابن بابویه،1404ق: 4 /416)

کمی عیال، جزئی از راحتی

مسند و صحیح

پیامد طبیعی عیال آوری، گسترده شدن اشتغالات فکری و کاری است و منافاتی با فضیلت فرزندآوری ندارد و روایت در صدد ارزش‌گذاری نیست.

«اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَ الْکَفَافَ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْمَالَ وَ الْوَلَدَ» (کلینی، 1389ق: 2/ 140)

مطلوب دانستن فرزندان در حد کفاف

مسند و موثق

فزونی فرزند، بالذات مطلوب است و در صورتی مذموم شناخته شده که انسان را از یاد خدا باز دارد و روایت در مقام اهتمام والدین به تربیت فرزندان است و نه قلت فرزندآوری .

بحث و نتیجه‌گیری

بر اساس آن‌چه گذشت روشن گردید که مخالفان افزایش جمعیت به آیات و روایاتی جهت اثبات تحدید نسل از منظر اسلام استدلال کرده‌اند. مخالفان افزایش جمعیت معتقدند در قرآن آیاتی وجود دارد که اگر چه ارتباط مستقیم با کنترل جمعیت ندارند، اما به طور قهری به نوعی به تنظیم خانواده منجر می‌شود، این آیات در محورهای ذیل بودند: 1- فتنه بودن فرزندان، 2- اصل پرهیز از اسراف، 3- اصل قاعده یُسر و تخفیف، 5- اصل مصلحت و حکمت در پدیده‌ها، 6- مذموم بودن تکاثر، 7- شیر دادن مادران، 8- عفت نفس. با بررسی‌های انجام شده روشن گردید که برداشت‌های صورت گرفته از آیات نادرست و ناتمام هستند و به آن‌ها نقد وارد است. مخالفان افزایش جمعیت همچنین به روایاتی برای اثبات تحدید نسل استشهاد کرده‌اند، این روایات در چهار محور مطرح شد: 1- مصیبت بودن زیادی فرزند، 2- نداشتن خیر در فرزند زیاد، 3- کم عیالی جزئی از راحتی، 4- مطلوب دانستن فرزندان در حد کفاف. بررسی اسناد و محتوای روایات نشان داد که اسناد برخی روایات ضعیف و اسناد برخی روایات صحیح هستند، بر فرض تمامیت و صحت همه اسناد، برداشت‌های عرضه شده از روایات، نادرست هستند. به نظر می‌رسد قائلان نظریه تحدید نسل، متأثر فضای جامعه قرار گرفته و دولت‌های مستقر در پی اتخاذ سیاست‌های کنترل جمعیت برآمدند و از آموزه‌های دینی برای تأیید این سیاست‌ها بهره گرفتند.

با توجه به نتایج به دست آمده، راهبردهای زیر پیشنهاد می‌شود: 

1-تسهیل ازدواج جوانان، کاهش سن ازدواج.

2- تبدیل مسئله به گفتمان عمومی و ترویج فواید فرزندآوری و پیامد‌های منفی کاهش نرخ باروری.

3- توسعه آموزش از سنین پایین با تمرکز بر آموزش در مدارس و تبیین برکات ازدیاد نسل در خانواده.

4- راهبرد ارهاب می‌طلبد که حکومت اسلامی از لحاظ کثرت و تعداد نفرات، قدرتی همه‌جانبه داشته باشد ولی با تکیه بر قدرت الهی.

5- قوانین و مقررات حمایتی و تشویقی برای دست‌یابی به نرخ باروری مناسب.

6- ترویج شعار فرزند بیشتر، آینده بهتر.

7- بازنگری و تجدید نظر در قوانین مرتبط با اشتغال زنان از جمله قانون کار.

8- داشتن تمهیدات ویژه و حمایت مالی برای زوجین نابارور.

 

[1]. دانشجوی دکتری الهیات و معارف اسلامی/ علوم قرآن و حدیث، واحد تهران جنوب دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.

[2]. نویسنده مسئول: استادیار، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، تهران، ایران.

Mirdamadi_77@ut.ac.ir

[3]. دانشیار، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه شاهد، تهران، ایران.

 

 

 

 

 

 

Smiley face

 قرآن کریم، ترجمه: ناصر مکارم شیرازی،(1380). تهران: دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی.
ابن بابویه، محمدبن علی، (1404ق)، من لایحضر الفقیه، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم. قم: موسسه نشر الاسلامی
ایازی، سیدمحمدعلی ، (1374)، اسلام و تنظیم خانواده ،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
بازرگان،عباس-سرمد،زهره، (1376)،روش‌های تحقیق در علوم رفتاری، تهران: انتشارات آگاه.
تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، (1410ق)، غرر الحکم و درر الکلم، قم: دارالکتب الاسلامی.
جعفریان، رسول، (1428)، رسائل حجابیه، جلد1، قم: دلیل ما.
جمعی از محققان، (1389)، فرهنگ نامه اصول الفقه، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
جمعی از مولفان، (بی‌تا)، مجله فقه اهل بیت (بالعربیه)، جلد 21 و 23، قم: موسسه دائره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت.
جوادی آملی، عبدالله، (1393)، تسنیم، قم: اسراء.
جوادی آملی، عبدالله، (1396)، تسنیم، قم: اسراء.
چراغی‌کوتیانی، اسماعیل، (1389)، خانواده، اسلام و فمنیسم، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
حافظ‌نیا،محمدرضا،(1387)،مقدمه‌ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران:بی‌نا
حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین، (1429ق)، رساله نکاحیه کاهش جمعیت ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین، مشهد: موسسه ترجمه( نشر دوره علوم و معارف اسلامی).
حکمت نیا، محمود، (1390)، حقوق زن و خانواده، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
خاکی،غلامرضا،(1388)،روش تحقیق با رویکرد پایان‌نامه نویسی، تهران: انتشارات بازتاب.
خمینی، سید روح الله، (1376ق)، کتاب الطهاره، قم: حکمت.
خویی، سید ابوالقاسم موسوی،‏(1413ق)، معجم رجال الحدیث ، قم‏: مرکز نشر آثار شیعه.
دلاور،علی،(1374)،مبانی نظری و علمی پژوهشی در علوم انسانی و اجتماعی، تهران،انتشارات رشد.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد،(1404 ق)، المفردات فی غریب القرآن، تهران: دفتر نشر کتاب.
 رهبری، حسن، (1381)، اسلام و ساماندهی جمعیت، قم: چاپ اول، موسسه بوستان کتاب.
سیدرضی، محمد بن حسین،(1387)، نهج البلاغه، ترجمه: محمد جعفر امامی، تهران: انتشارات امام علی بن ابیطالب (ع).
شبیری زنجانی، سید موسی ،(1428 ق)، المسائل الشرعیه ، قم: نشر الفقاهه .
شبیری زنجانی ، سیدموسی، (1382)، نکاح، قم: موسسه پژوهشی رای پرداز.
شریف قریشی، باقر،(1362)، نظام تربیت اسلام، تهران: فجر.
صادقی، مریم، (1388)، تنظیم خانواده، مجله ندای صادق، سال نهم، ش 36، صفحات 176 – 153.
 صدر، سید محمدباقر، (1403ق)، الفتاوی الواضحه وفقا المذهب اهل بیت (ع)، لبنان: دارالتعارف المطبوعات
صدر، سید محمد باقر،(بی‌تا)، بحوث فی علم الاصول، تقریرات محمود حسینی شاهرودی، چاپ سوم، قم: موسسه دایره المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل بیت.
طباطبایی، سیدمحمد حسین، (1374)، ترجمه تفسیر المیزان، مترجم محمدباقر موسوی همدانی، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی.
علامه حلی، حسن بن یوسف، (1417ق)، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، بی جا: الفقاهه .
علایی نوین، فروزان آل رسول، (1393)، باز پژوهی رویکرد های فقهی در مباحث کنترل جمعیت و تنظیم خانواده، فصل نامه  پژوهش های فقه و حقوق اسلامی، شماره 37، صفحات 151 – 135.
کتابی، احمد، (1364)، نظریات جمعیت شناسی، تهران: اقبال .
کتابی، احمد، (1370)، نظریات جامعه شناسی، چاپ سوم، تهران: اقبال .
کلینی، محمد بن یعقوب، (1389ق)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
کلانتری، صمد، صادقی، ستار، ده چشمه، (1385)، برآورد و مقایسه چند شاخص جمعیتی در ایران و برخی کشور های توسعه یافته و در حال توسعه،(55-56)133-149 .
گروه تحقیقات علمی،(1369)،فراماسونری و یهود، تهران: انتشارات علمی.
مامقانی، عبد الله،(1385)،مقباس الهدایه،قم: انتشارات دلیل ما.
مجلسی، محمدباقر، (1404ق)، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏، تهران‏: دارالکتب الإسلامیه.‏
محقق داماد، سید مصطفی، (1389)، فقه پزشکی، چاپ ششم، تهران: سرایش.
محمودی، رضا(1387)، مقدمات روش تحقیق، تهران: انتشارات بال.
مسعودی، عبدالهادی، (1396)، روش فهم حدیث، چاپ اول، تهران: انتشارات سازمان سمت و دانشکده علوم حدیث.
محمدی ری شهری،محمد،(1386)، میزان الحکمه، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث جلد 5.
 مصباح یزدی، محمدتقی، (1396)، طوفان فتنه و کشتی بصیرت، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
مکارم شیرازی، ناصر، (1425ق)، انوار الفقاهه کتاب النکاح، قم: مدرسه الامام علی ابن ابی طالب.
مکارم شیرازی ناصر، (1371). تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر، (1375). پیام امام امیر المؤمنین(ع)، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
نادری، عزت الله(1389)، روش های تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی، تهران: انتشارات ارسباران
نجاشی، احمد بن علی، (1418ق)، رجال نجاشی، قم: موسسه النشرالاسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
نوری همدانی، حسین، (1382)، کنترل جمعیت، نشریه فقه اهل بیت، 9 (33)،51-24.
درگاه ملی آمار، باروری در ایران، منتشر شده در 14/06/1400 ، آخرین بازیابی در تاریخ25/07/1400 به نشانی:
https://www.amar.org.ir/portals/0/news/1400/fertility.fathi.pdf