Document Type : Original Article
Authors
1 Master of Psychology, Department of Psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran.
2 Assistant Professor, Department of psychology, Qom Branch, Islamic Azad University, Qom, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
پیش بینی کارکرد خانواده و شیوههای تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده والدین از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی[1]
چکیده
روابط سالم و متقابل درون خانوادهها باعث میشود که فرزندان مهارتهای زندگی را بیاموزند و در شرایط بحرانی احساسات و هیجانات خود را به نحو مطلوب کنترل نمایند. هدف از انجام پژوهش حاضر، پیش بینی کارکرد خانواده و شیوههای تربیتی فرزندان بر اساس میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بود. این مطالعه از نوع توصیفی–همبستگی بود. جامعه آماری شامل زنان و مردان متأهل ساکن شهر قم در رده سنی 30-50 سال بود که حداقل یک فرزند داشتند که از بین آنها با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونهگیری در دسترس تعداد 386 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بامریند (1978)، پرسشنامه کارکرد خانواده FAD و پرسشنامه محقق ساخته میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بود. برای تحلیل دادهها از تحلیل رگرسیون استفاده شد. یافتهها نشان داد بین کارکرد خانواده و میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی رابطه معکوس و معناداری (048/0P=) وجود دارد. همچنین بین شیوه تربیتی سهل گیرانه فرزندان (041/0P=) و شیوههای تربیتی مستبدانه و مقتدرانه فرزندان (01/0P=) با میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی رابطه معناداری وجود دارد. یافتههای پژوهش اهمیت میزان استفاده والدین از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی و نقشی که در شیوههای فرزندپروری و تعاملات خانواده دارد را متذکر شده که رهگشای یاوران خانواده برای راهنمایی و اصلاح شیوههای تربیتی فرزندان و عملکرد خاناوده میباشد.
کلیدواژهها: خانواده و رسانههای جمعی، خانواده و شبکههای ارتباط مجازی، کارکرد خانواده، شیوههای تربیتی
Predicting family functioning and children's educational methods based on parents's use of mass media and virtual communication networks
Abstract
Healthy and reciprocal relationships within families enable children to learn life skills and to control their emotions in critical situations. The purpose of this study was to predict family functioning and children's educational methods based on the use of mass media and virtual communication networks. This study was a descriptive-correlational study. The statistical population included married men and women living in Qom in the age group of 30-50 years who had at least one child, from whom 386 people were selected as a sample using Cochran's formula and available sampling method. The instruments used were Bamrind (1978) parenting style questionnaire, FAD family functioning questionnaire and researcher-made questionnaire on the use of mass media and virtual communication networks. Regression analysis was used to analyze the data. The results showed that there is an inverse and significant relationship (P=0.048) between family functioning and the use of mass media and virtual communication networks. Also, there is a significant relationship between the negligent educational method of children (P=0.041) and the authoritarian and authoritative educational methods of children (P=0.01) with the use of mass media and virtual communication networks. Findings of the study indicate the importance of parents' use of mass media and virtual communication networks and the role it plays in parenting practices and family interactions, which pave the way for family helpers to guide and improve children's educational practices and family functioning. is.
Keywords: family and Mass Media, Family and virtual communication networks, Family Function, educational methods
کارکرد خانواده دارای ابعاد گوناگونی مانند تامینِ نیازها، ایفای نقش، ارتباط و دخالت عاطفی است که نقش مهمی در سلامت خانواده دارد (خسروی،1396). همچنین حل تضادها و تعارضها، تطابق با تغییرات ایجاد شده در طول زندگی اعضای خانواده، و حفاظت از نظام خانواده از دیگر کارکردهای خانواده محسوب میشود (اسچالر و همکاران[2]،2017). خانوادهای که کارکرد نامناسب و ضعیفی داشته باشد با نادیده گرفتن ارتباطات بین فردی نامناسب اعضای خانواده و بروز واکنشهای هیجانی نامناسب موجب ایجاد مشکلات خصوصاً در زمینه عاطفی والدین با یکدیگر و والدین با فرزندان میشود و در نتیجه آسیبهایی همچون طلاق، گسستهای عاطفی و خیانت زناشویی را برای اعضای آن خانواده رقم میزند (بیراتی، دایس، پیریا، لافر و نری[3]،2016). در مقابل خانوادههای با کارکرد مناسب، مرجع تربیت عاطفی و جنسی فرزندان خود قرار گرفته و با شناسایی به موقع مشکل و اقدام به حل آن، فضای ارتباطی مستقیم، روشن و تاثیرگذاری را بر فضای خانواده حاکم میکنند (پیرز، کو و ایرارازاول[4]، 2017).
کارکردهای خانواده از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد که یکی از مهمترین این عوامل، رشد و تنوع رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی است (دابس[5]،2018). ورورد وسایل ارتباطی جدید بهطور کلی و شبکههای ارتباط مجازی و خدمات آنها در قالب فضای مجازی به درون خانواده که اصطلاحا خانگی سازی فناوری نامیده میشود (لیوینگستون، هاددون، جورزیگ و اولافسون[6]،2011)، به طور خاص بر میزان، فراوانی و کیفیت تعاملات اعضا در درون خانواده و همینطور در برقراری تعامل با گروهها و اجتماعات بیرون از خانواده تاثیر گسترده و عمیق داشته است و بهطور فزاینده بر محبوبیت اینگونه رسانهها افزوده است (مادیانو و میلر[7]،2013). شبکههای ارتباط مجازی توانسته است گاهی جای خانواده را در تامین عواطف و احساسات بگیرد و حتی با کاهش روابط دوستانه و روابط خانوادگی منجر به آسیبهای روانی شوند (اسلامی و جهانگیری،1396).
از طرفی رسانهها در دوران کنونی که به عصر ارتباطات معروف است بخش جداییناپذیر از زندگی خانوادهها شدهاند، به نحوی که با سرشار کردن فضا از اطلاعات و اخبار، آنان را احاطه کرده و هر لحظه بر زندگیشان تاثیر میگذارند. بعلاوه والدین نیز در طول شبانه روز از محتواهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آموزشی و سرگرمی رسانهها استفاده میکنند و فرزندان خود را از ابتدای حیاتشان، با رسانهها بزرگ میکنند و موجب میشوند که فرزندانشان بخش عظیمی از فرهنگ، ارزشها و هنجارهای اجتماعی خود را از رسانهها دریافت کنند (طلوعی،1397). متقابلا رسانهها نیز در تربیت فرزندان و کارکرد خانوادهها نفوذ کرده (فراهانی و سعید،1391) و مرجعی برای احساس آنان نسبت به موقعیتهای مختلف، گرایشها، عقاید و ارزشهایشان بهوجود میآورند (دیفلئور و روکیچ[8]، 2015) و هیچ چیزی هم مانع و جلودار آن نیست و هرچه هم ابزارهای ارتباطی گسترش مییابند، قدرت رسانهها و میزان تأثیرگذاری آنها در تربیت نسل جدید بیشتر میشود (محمدپناه،1396). از اینرو، پیوند رسانهها با تجربیات اعضای خانواده، آنها را به عضو فعالی از زندگی روزمره تبدیل کرده که توان اثرگذاری بر بازسازی افکار، رفتار، ارتباطات و تعاملات اعضای خانواده با یکدیگر را دارد. اندیشمندان بسیاری هم معتقدند ماهیت و ویژگیهای خانواده توسط رسانهها تعیین میشود. آنان چنین توضیح میدهند که رسانههای مجازی بر بستر وب به تدریج فضای روانی و محیطی گفتگو را در ارتباطات بین فردی، خدشه دار میکنند و اعضای خانواده را به واگرایی سوق میدهند تا جاییکه هر عضو خانواده صرفاً در یک فضای فیزیکی مشترک با دیگر اعضای خانواده زندگی میکند اما تعامل بسیار اندکی با آنها برقرار میکند (تبریزی،1396).
رسانه در معنای وسیع، شامل تمام وسایل ارتباطی است که در سطحی گسترده به انتشار اطلاعات، اخبار، عقاید و نظرات میپردازند. این وسایل ارتباطی تنوع فراوانی دارند مانند تلویزیون، رادیو، شبکههای رایانهای، شبکههای ماهوارهای، اینترنت (بیدگلو و باقری، 1392). به دلیل کارکردهای متنوع خود باعث حاکم شدن فضای انفرادی بر خانواده میشود و ارتباطات بین فردی چهره به چهره در خانواده را کمرنگ میکند (کازنو[9]،1387).
آسیب ناشی از حضور رسانهها در ارتباط بین زن و شوهر و همچنین ارتباط والدین با فرزندان بسیار مشهود است. مطالعات نشان دادهاند که رسانهها با تغییر مخاطب در ارتباطات بین فردی زن و شوهر و یا والد و فرزند موجب ضعیف شدن پیوندهای عاطفی و هیجانی میان اعضای خانواده شده و از این طریق کارکرد خانواده و شیوههای فرزندپروری آنها را به مخاطره میاندازد. میتوان گفت زمانی که میزان استفاده از رسانه زیاد باشد والدین فرصت کمی برای تربیت فرزندان دارند و تقریبا نسبتا به آنان بیتفاوت عمل میکنند و به عبارتی از روشهای سهل گیرانه استفاده مینمایند و یا چنان استبداد در خانواده حاکم است که تنها والدین قدرت برتر در خانواده به حساب میآیند (فراهانی و سعید،1391).
امامی، هاشمیانفر، حقیقتیان (1395) در پژوهشی به بررسی تبیین رابطه گسترش رسانهها و خانوادهگرایی با استفاده از روش پیمایشی بر روی خانوادههای ساکن شهر اصفهان پرداختند و نشان دادند که با افزایش مصرف رسانه، تعاملات خانواده و روابط صمیمی بین اعضای خانواده کاهش مییابد و این امر میتواند کارکرد خانواده را در معرض تهدید قرار دهد. در تحقیقی که توسط روستایی، بدیهیزراعتی و پوراکبران (1395) انجام شد به این نتایج دست یافتند که استفاده از رسانههای نوپدید مانند ماهواره بر کاهش میل جنسی و همچنین رضایت زناشویی تاثیر بسیار زیادی دارد. لذا در خانوادههایی که از ماهواره، استفاده بیشتری دارند رابطه عاطفی، بسیار ضعیف میباشد. قلیج (1391) بیان میکند تأثیر رسانهها عمدتا در جهت شدت بخشیدن و تسریع در روند تغییر و دگرگونی ارزشهای زناشویی و روابط خانوادگی است. نکتهی نگران کننده این است که تغییر فرهنگی یا تغییر در سبک زندگی نه به خاطر انتظار تغییرات سطحی مانند یک تغییر ساده سیاسی التیام نمییابد؛ بلکه پدیدهای مانند تجمل پرستی در صورت برآورده نشدن میتواند خود را به شکل احساس محرومیت نسبی نشان دهد و یک جمعیت همیشه ناراضی یا جمعیتی شدیداً مصرف کننده تولید کند که سیری ناپذیر بوده و منافع جمعی را دچار مشکل کند. کاپرا، برین، پاملا، کریستین و لین[10] (2019) نیز در تحقیقی با هدف بررسی نقش رسانه در کارکرد خانواده در میان 1400 نفر از والدین کشور فنلاند به این نتیجه دست یافتند که کارکرد خانواده زمانی بهبود مییابد که میزان استفاده والدین و فرزندان از رسانه، کاهش بیابد.
رسانهها از دو طریق بر تربیت فرزندان تاثیر میگذارند، یکی تاثیر مستقیم که از ارتباط رسانه با خود فرزندان حاصل میشود و دیگری تاثیر غیرمستقیم که سبکهای تربیتی بر میزان استفاده از رسانهها خواهند داشت (میرداماد اصفهانی،1394). امروزه پرورش فرزند در فضای رسانههای جدید و شبکههای ارتباط مجازی به دلیل ویژگیهای زیادی همچون سرعت زیاد در تبادل اطلاعات و دسترس پذیری بالا سرشار از فرصتها و امکانات آموزشی، یادگیری و تعاملی میباشد، اما به دلیل ویژگیهای چالش برانگیز شیوههای تربیتی را به شدت در معرض آسیب قرار داده است (محمدزاده، نیرومند و محمدزاده نقاشان،1399).
بامریند[11] شیوههای تربیتی فرزندان را منظومهای از نگرش در مورد فرزند، نحوه برقراری ارتباط با فرزند، روش نگهداری فرزند و جو عاطفی حاکم بر فضای رفتاری والدین تعریف (بامریند، 1991) و آنها را بر اساس نوع والدین و خانواده به سه شیوه تربیتی سهلگیر، مستبدانه و مقتدرانه تقسیم کرده است. در شیوه تربیتی سهلگیر قوانین بسیار محدودی وجود دارد و افراد نسبت به اجرای همان قوانینِ اندک و آداب و رسوم اجتماعی تقید چندانی ندارند و هر کس هر کاری بخواهد انجام میدهد. فرزندانی که با این شیوه تربیت میشوند کودکانی لوس، پرتوقع و خودخواه هستند که در پی دریافت توجه و محبت مداوم از دیگران هستند (نوابینژاد،1394). در شیوه تربیتی مستبدانه، بر قدرت والدین بیش از اندازه تاکید میشود. والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، گرایش به محدود کردن استقلال کودکان و مجبور کردن آنها به پیروی از قوانین سختگیرانه توام با تهدید در صورت نقض قوانین دارند. این دسته از والدین گرایش بسیار کمی نسبت به پاسخگویی و پذیرش فرزندانشان از خود نشان میدهند. فرزندانی که با شیوه تربیتی مستبدانه بزرگ میشوند کودکانی هستند که در برابر انتقاد بزرگترها بیتفاوتاند، از ثبات عاطفی کمی برخوردارند و گرایش بیشتری به انحرافات اخلاقی نشان میدهند (به نقل از طباطبایی،1396).
اما منظور از شیوه تربیتی مقتدرانه این است که والدین، فرزندان را به استقلال و آزادی فکر تشویق میکنند در حالیکه نوعی محدودیت و کنترل از طرف والدین بر او اعمال میشود. در این نوع از شیوه تربیتی، ارتباط کلامی وسیعی در تبادل فرزند با والدین وجود دارد و محبت و صمیمیت بین والدین و فرزندان در سطح بالایی است (بیریا،1395). لذا خانواده به عنوان نخستین جایگاه اجتماعی کودک در شکل گیری عادتها و اندیشههای اجتماعی کودک نقش بسیار مهمی دارد و در نحوه برخورد کودک با گروههایی که در آینده با آنها سروکار خواهد داشت به طور مستقیم اثر میگذارد (بهاری و مهدوی،1396). در این میان، رسانهها نیز به توسعه قوانین و هنجارها در جامعه و خانواده میپردازند و با تحت تاثیر قرار دادن ارزشهای موجود و داوریهای هنجاری، ارزشها و هنجارهای جدیدی میسازند که با سرعت تمام به تغییر الگوهای پوشش، شیوههای تغذیه، ارزشها و نگرشها میپردازند (باهنر،1388).
با توجه به مطالب پیش میتوان گفت، نتیجه تعامل اعضای خانواده با رسانههای جمعی و شبکه های ارتباط مجازی این است که افراد خانواده به جای گفتگوی صمیمی با یکدیگر که میتواند به تقویت پیوندهای عاطفی و انسجام اعضای خانواده منجر شود به ارتباطی تن میدهند که گاهاً فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است و اثرات مستقیم و سوء بر اخلاق و رفتار اعضای خانواده دارد. تاثیر رسانهها در دگرگونیهای ارزشی خانوادهها و نسلها با تاثیر بر شیوههای تربیت فرزندان و کارکرد خانوده از عناصر کلیدی نظام فرهنگی هر جامعه به شمار میرود که شناخت آنها نقش به سزایی در شناسایی تحولات فرهنگی آن جامعه دارد. با توجه به اینکه میزان استفاده از رسانهها همواره بر میزان تعاملات و روابط بین والدین و فرزندان تاثیرگذار است و هر چه میزان استفاده از رسانه بیشتر باشد از میزان تعاملات کاسته میشود و از سوی دیگر در شیوههای تربیتی همواره تعاملات اصل مهم و اساسی محسوب میشود بنابراین میزان استفاده از رسانهها همواره شیوههای تربیتی را تغییر میدهد. این تاثیرپذیری به عنوان یک مسئله مهم در خانوادهها، دغدغه اصلی والدین شده است که باید به آن توجه ویژهای شود. از این رو دغدغه اصلی پژوهشگر این است آیا رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده و شیوههای فرزندپروری تاثیر دارند یا خیر؟. بنابراین فرضیههای پژوهش عبارت بودند از 1- میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی میتواند کارکرد خانواده را پیش بینی کند. 2-میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی میتواند شیوههای تربیتی فرزندان را پیش بینی کند.
روش
روش پژوهش حاضر، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری شامل زنان و مردان متاهل ساکن قم در سال 1400 بود که حداقل دارای یک فرزند بوده و در رده سنی 30 الی 50 سال قرار داشتند. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران[12] (1977) استفاده شد. در این فرمول در سطح اطمینان 95% و با جایگذاری داشتن اطلاعات و پارامترهایی به دست آمده از جامعه، 384 نفر به عنوان حجم نمونه تعیین شدند و به روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. در فرمول زیر N جامعه مورد مطالعه بود که بر حسب سالنامه آماری شهرستان قم جمعیت سن 30 الی 50 ساله استان قم در سال 1395 (375600=N) اعلام شده بود.
برای انجام این پژوهش پس از اخذ رضایتنامه کتبی از شرکتکنندگان، پرسشنامهها بین افراد گروه نمونه توزیع شد. شرکت کنندگان 80 دقیقه فرصت داشتند تا در حضور محقق به تکمیل پرسشنامهها بپردازند. تمامی پرسشنامهها در زمان اخذ از مشارکت کنندگان، بررسی شد تا چنانچه شرکت کنندهای به سوالی پاسخ نداده است مجددا از وی درخواست شود که پرسشنامهها را به طور کامل تکمیل نماید. جهت در نظر داشتن اخلاق پژوهشی، پرسشنامههایی بدون نام و نام خانوادگی و یا علائم شناسایی بود تا بدینوسیله پاسخهای ارائه شده از سوی شرکت کنندهها محفوظ باقی بماند. علاوه بر این، اطلاعات ارائه شده در قالب پرسشنامهها تنها در اختیار محقق بوده و از دستیابی افراد دیگر به اینگونه اطلاعات ممانعت به عمل آمد تا اصل رازداری رعایت گردد. همچنین افراد شرکت کننده مختار بودند در هر زمانیکه بخواهند پژوهش را ترک کرده و از پاسخگویی به سوالات صرفنظر نمایند. همچنین در این پژوهش ملاکهای خروج از پژوهش شامل ابتلا به بیماریهای روانی والدین بر حسب خودگزارشدهی بود. تجزیه و تحلیل دادههای حاصل با استفاده از آزمون کولموگروف اسمیرنف، ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون و رگرسیون خطی ساده از طریق نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. برای گردآوری دادهها در این تحقیق از پرسشنامههای زیر استفاده شد.
پرسشنامهی استاندارد سنجش کارکرد خانواده(FAD) [13] 30 ماده دارد که آزمودنی برای پاسخ دادن به هر ماده باید یکی ازگزینه «بلی» یا «خیر» را انتخاب کند. اگر آزمودنی نمره بین ۰ تا 11 کسب کند کارکرد خانواده پایین، اگر نمره بین 12 تا 21 کسب کند کارکرد خانواده متوسط و اگر نمره بین 22 تا ۳۰ کسب کند کارکرد بالا است (بوری[14]،1991). فلسفینژاد (1393) میزان پایایی این پرسشنامه را به شیوه آزمون باز آزمون برابر 83/0 گزارش کرده است. همچنین در پژوهش دیگری خباز، سعدیپور و فرخی (1395) میزان همسانی درونی از طریق آلفای کرونباخ معادل 81/0 بدست آمد. در این تحقیق پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ عدد 84/0 به دست آمد که نشان دهنده پایا بودن پرسشنامه است.
یافتهها
در جدول 1 توزیع فراوانی و درصد مربوط به افراد گروه نمونه با توجه به ویژگیهای جمعیت شناختی (جنسیت، تحصیلات و سن ) نشان داده شده است.
جدول 1: توزیع فراوانی مربوط به ویژگیهای جمعیت شناسی گروه نمونه
متغیر |
سطح |
فراوانی |
درصد |
جنسیت |
مرد |
201 |
3/52 |
زن |
183 |
7/47 |
|
تحصیلات |
دیپلم |
89 |
2/23 |
کاردانی |
39 |
2/10 |
|
کارشناسی |
142 |
37 |
|
کارشناسی ارشد و یا بالاتر |
114 |
6/29 |
|
رده سنی |
30-35 سال |
89 |
2/23 |
36-40 سال |
149 |
8/38 |
|
45 – 41 سال |
107 |
8/27 |
|
50- 46 سال |
39 |
2/10 |
برای بررسی نرمال بودن توزیع دادهها از آزمون کولموگروف اسمیرنف استفاده شد. جدول 2 نشان میدهد که مقدار سطح معناداری برای تمام متغیرها و مؤلفهها بزرگتر از مقدار خطای 05/0 است در نتیجه این متغیرها دارای توزیع نرمال بوده و میتوان از آزمونهای پارامتریک استفاده کرد.
مقدار خطا |
سطح معنی داری |
آماره Z |
عامل |
05/0 |
848/0 |
612/0 |
میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی |
05/0 |
121/0 |
107/1 |
شیوه تربیتی مقتدرانه |
05/0 |
434/0 |
871/0 |
شیوه تربیتی مستبدانه |
05/0 |
115/0 |
166/1 |
شیوه تربیتی سهل گیرانه |
05/0 |
319/0 |
957/0 |
کارکرد خانواده |
جدول 3 میانگین و انحراف معیار متغیرهای اصلی پژوهش را نشان میدهد. با توجه به این نتایج این جدول از بین پاسخگویان تعداد 128 نفر دارای شیوه تربیتی سهل گیرانه، حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 28 میباشد. میانگین مولفه شیوه تربیتی سهلگیرانه 22/16 و انحراف معیار آن 88/5 میباشد. در میان پاسخگویان 210 نفر دارای شیوه تربیتی مقتدرانه، حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 40 بوده است، میانگین و انحراف معیار مولفه مقتدرانه به ترتیب 56/30 و 46/6 محاسبه شد. در میان پاسخویان این تحقیق 46 نفر دارای شیوه تربیتی مستبدانه بودند که حداقل نمره در این مولفه 10 و حداکثر آن 32 محاسبه شد. میانگین و انحراف معیار این مولفه به ترتیب 31/20 و 27/6 گزارش شد. میانگین میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی 28 و انحراف معیار آن 52/5 بود. از لحاظ متغیر کارکرد خانواده 112 نفر از پاسخگویان دارای کارکرد خانواده در سطح پایین، با میانگین 25/9 و انحراف معیار 57/3 بود. 157 نفر دارای کارکرد خانواده در سطح متوسط با میانگین 77/15 و 115 نفر دارای کارکرد خانواده در سطح بالا با میانگین 33/26 بودند.
متغیرها شاخصها |
تعداد |
کمترین نمره |
بیشترین نمره |
میانگین |
انحراف معیار |
شیوه تربیتی سهل گیرانه |
128 |
10 |
28 |
22/16 |
88/5 |
شیوه تربیتی مقتدرانه |
210 |
10 |
40 |
56/30 |
46/6 |
شیوه تربیتی مستبدانه |
46 |
10 |
32 |
31/20 |
27/6 |
میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی |
384 |
8 |
40 |
28 |
52/5 |
کارکرد خانواده پایین |
112 |
1 |
11 |
25/9 |
57/3 |
کارکرد خانواده متوسط |
157 |
12 |
21 |
77/15 |
51/3 |
کارکرد خانواده بالا |
115 |
22 |
30 |
33/26 |
29/3 |
در جدول 4 همبستگی میان میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی با کارکرد خانواده و شیوههای تربیتی فرزندان نشان داده شده است. نتایج نشان داد که شیوه مقتدرانه با میزان استفاه از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی رابطه منفی و معنادار و شیوههای سهلگیرانه و مستبدانه با میزان استفاه از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی رابطه مثبت و معنادار دارد و این ارتباط در سطح اطمینان 95/0 معنادار است.
متغیرها |
شیوه سهل گیرانه |
شیوه مقتدرانه |
شیوه مستبدانه |
کارکرد خانواده |
شیوه سهل گیرانه |
1 |
|
|
|
شیوه مقتدرانه |
**46/0- |
1 |
|
|
شیوه مستبدانه |
**471/0 |
**49/0- |
1 |
|
کارکرد خانواده |
**448/0- |
**53/0 |
*27/0- |
1 |
میزان استفاده از رسانههای جمعی و مجازی |
434/0 |
**39/0- |
336/0 |
**415/0- |
01/0>p ** 05/0>p *
جدول 5 نتایج پیش بینی شیوههای تربیتی و کارکرد خانواده بر اساس میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی را نشان میدهد. یافتهها نشان میدهد به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی نمرات شیوه تربیتی مقتدرانه، 54/0 واحد کاهش مییابد و به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی نمرات شیوه تربیتی سهلگیرانه و شیوه مستبدانه، به ترتیب 27/0 واحد و60/0 واحد افزایش مییابد.
متغیر پیش بین |
متغیرهای ملاک |
ضریب بتا |
میزان t |
سطح معناداری |
R |
R2 |
F |
میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی |
شیوه سهلگیرانه |
27/0 |
13/2 |
041/0 |
434/0 |
188/0 |
19/4 |
شیوه مستبدانه |
60/0 |
18/5 |
0001/0 |
336/0 |
112/0 |
01/5 |
|
شیوه مقتدرانه |
54/0- |
39/4- |
0001/0 |
39/0 |
152/0 |
87/5 |
|
کارکرد خانواده |
10/0- |
60/2- |
048/0 |
421/0 |
177/0 |
07/7 |
همچنین نتایج رگرسیون نشان میدهد به ازای هر واحد افزایش در میزان استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی، کارکرد خانواده به میزان 10 واحد کاهش مییابد؛ لذا فرض اصلی پژوهش تایید شد.
بحث و نتیجه گیری
پژوهش حاضر با هدف تعیین تعیین نقش رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی در کارکرد خانواده و شیوههای تربیتی فرزندان انجام شد. نتایج حاکی از این بود که رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی میتوانند شیوههای تربیتی فرزندان و کارکرد خانواده را پیشبینی کنند و رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده تاثیر منفی و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد با افزایش استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی، شیوههای تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه افزایش و شیوه تربیتی مقتدرانه کاهش مییابد.
یافتههای مربوط به تاثیر منفی رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بر کارکرد خانواده با نتایج پژوهشهای قلیچ (1391)، امامی، هاشمیانفر و حقیقتیان (1395)، روستایی، بدیهیزراعتی، پوراکبران (۱۳۹۵) و تبریزی (1396) همسو است. قلیچ (1391) در پژوهشی به موضوع جهانی شدن فرهنگی و تأثیرات آن بر ارزشهای زناشویی و روابط خانوادگی پرداخت و نتیجه گرفت بین میزان استفاده از محصولات فرهنگی جهانی و دگرگونی صمیمیت، نگرش عرفی به خانواده و دگرگونی انگارههای جنسیتی ارتباط مستقیم وجود دارد. نتایج مطالعه روستایی، بدیهیزراعتی و پوراکبران (۱۳۹۵) با هدف بررسی تأثیر رسانههای نوپدید بر خیانت عاطفی زوجین نشان داد استفاده از رسانههای نوپدید مانند ماهواره با رابطه عاطفی بسیار ضعیف بین والدین با یکدیگر همراه است. در این پژوهش محتوای پیام رسانهها تاثیرات منفی بر روابط والدین و فرزندان گذاشته است. تبریزی (1396) نیز در پژوهشی که به بررسی میزان استفاده از رسانه در زندگی روزمره و سلامت خانواده با 530 خانواده تهرانی دارای فرزند پرداخته بود، به این نتیجه رسید که استفاده روزمره از رسانه در زندگی رابطه معنادار معکوسی با سلامت خانواده دارد و این رابطه معکوس در ابعاد ارتباطی و فرآیندی سلامت خانواده بیشتر نمایان است.
در تبیین این یافته، نظریه سیستمها و ارتباطات بیان میکند که فرد الگوهای تعامل را ازطریق خانوادهاش کسب میکند و با یادگیری چگونگی کنترل هیجاناتش در بافت خانواده و داشتن یک حس روشن از ارزشها، عقاید و واکنشها، بدون آنکه هیجاناتش را مخفی سازد و یا استقلالش را نادیده بگیرد، روابط سالمی را با دیگر اعضای خانواده برقرار میکند و با صرف وقت بیشتر در خانواده، ضرورتهای ارتباطی خانواده نظیر گفتگوی مفید، صمیمیت و کسب همدلی و محبت در خانواده را تامین میکند (شریفی،1392) ولی زمانی که رسانههای جمعی و مجازی به عنوان منبعی مهم و اساسی وارد فضای اجتماعی و ارتباطی جامعه و خانواده میشوند، با شکل دادن به افکار و اذهان آنان و انتقال ارزشها و هنجارهای اجتماعی به نسلهای نو به طور جدی در امر جامعهپذیری مداخله میکنند وبا امواج سلطهای خود، جریان جامعه پذیری و فرهنگپذیری اعضای خانواده و بالاخص فرزندان را تحت تاثیر قرار میدهند و موجب ضعف در کارکرد خانواده میشوند و با در اختیار قرار دادن منابع و محتوای نامتعارف و ناهماهنگ با فرهنگ مورد تایید آن کشور، منجر به ظهور و بروز مسائل و مشکلات در جامعه و خانوادهها میشوند. از طرفی هنجارهای فرهنگی در گذشته نه چندان دور از طریق خانواده به فرزندان منتقل میشد ولی امروزه با تکامل روانی و اجتماعی فرزندان در فضای مجازی این هنجارها و ارزشها همراه با اطلاعات، خدمات و الگوهای تربیتی از طریق رسانههای مجازی منتقل میشود که این نیز موجب ضعیف شدن کارکرد خانواده در انتقال فرهنگ و ارزشها میگردد.
همچنین نتایج نشان داد با افزایش استفاده از رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی، شیوههای تربیتی سهل گیرانه و مستبدانه افزایش و شیوه تربیتی مقتدرانه کاهش مییابد. نتایج این پژوهش با پژوهشهای گراسموگ[15] (۲۰1۹) و گلچین، سخایی و افشانی (1391) همسو میباشد. نتایج پژوهش گراسموگ (۲۰1۹) در خصوص ارتباط فیس بوک به عنوان یک شبکه ارتباط مجازی با هویت نوجوانان دبیرستانی در شمال آفریقا نشان داد که فیس بوک، هویت جهانی افراد را شکل میدهد. به عبارت دیگر، در شکل گیری هویت افراد و به تبع آن، تأثیرپذیری و تغییر رفتارهای آنان، تأثیر شبکههای ارتباط مجازی فیس بوک قابل ملاحظه و چشمگیر است. همسو با نتایج مطالعه حاضر، گلچین، سخایی و افشانی (1391) نیز در پژوهشی با هدف بررسی ارتباط میزان و نوع استفاده از شبکههای ماهوارهای فارسی زبان با روابط بین والدین و فرزندان در شهروندان تهرانی به این نتیجه دست یافتند که هر چقدر میزان استفاده از رسانه ماهواره بالاتر باشد مطلوبیت روابط والدین با فرزندان کمتر خواهد شد.
در تبیین این نتایج بنا به نظر بندورا (1994) در خصوص یادگیری مشاهدهای و با توجه به نتایج این تحقیق که نشان داد تاثیر رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی بر والدین با شیوه تربیتی مستبدانه و سهلگیرانه بیشتر از شیوه تربیتی مقتدرانه است؛ میتوان اذعان داشت فضای برخی رسانههای مجازی همچون اینترنت و رسانههای جمعی همچون ماهواره با توجه به کثرت نمایشهای خشونت آمیز در فیلمها، تاییدکننده سبک تربیتی مستبدانه هستند و یا با نمایش آزادیهای بی حد و مرز در روابط میان اعضای خانواده تاییدکننده سبک تربیتی سهل گیرانه میباشند که به عنوان الگوی موجه و مؤید برای والدین با این شیوه تربیتی، کارا بوده و آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. همچنین در چرخه ناکارآمد و باطلِ اثر تقویتی و تاییدکنندگی محتوای برنامههای رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی، والدین دارای با شیوههای تربیتی مستبدانه و سهل گیرانه زمان بیشتری را صرف تماشای این رسانهها و یادگیری و الگوبرداری بیشتر از محتوای این رسانههای میکنند؛ لذا با وجودیکه بسیاری از رسانههای جمعی و مجازی به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانوادهها کمک میکنند اما در مواردی هم، خود عامل ایجاد ناهنجاریها در سطح خانواده هستند.
رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی به عنوان فضای اجتماعی جایگزین روابط اعضای خانواده با یکدیگر شده است و با جذب گروههای مختلف اجتماعی و سنی و با شکل دادن به افکار و اذهان والدین و فرزندان، در تمامی امور کارکرد خانواده و شیوهی تربیتی فرزندان به طور جدی مداخله کرده و الگوهایی برای استفادهی والدین برای هدایت فرزندان، تغییر رفتارها، نگرشها و گرایشات والدین و فرزندان را ایجاد میکنند که خود باعث سوء مدیریت والدین در کارکرد خانواده و تربیت فرزندان میشود. لذا استفاده مفرط و نامتعارف اعضای خانواده، منجر به ظهور و بروز مسائل و مشکلات برای جامعه و خانواده ها در مسیر جامعه پذیری کودکان و انتقال هنجارها و ارزشها و الگوهای تربیتی خواهد شد.
این تحقیق همانند پژوهشهای دیگر دارای محدودیتهایی از جمله: فراهم نبودن استنباط علی-معلولی از یافتهها به علت توصیفی بودن آنها، احتیاط در تعمیم نتایج به دلیل استفاده از پرسشنامههای خودگزارش دهی و فرهنگ متفاوت شهر مذهبی قم است.
با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش پیشنهاد میشود به منظور افزایش اطلاعات والدین در خصوص تاثیر رسانههای جمعی و مجازی، برنامههای تشویقی جهت افزایش اطلاعات و مهارتهای فرزندپروری والدین تهیه و بروز رسانی شوند تا روشهای تربیتی آنان برای فرزندان قابل قبول و پذیرش و دارای اعتبار علمی باشند. همچنین پیشنهاد میشود مسئولان فرهنگی و رسانهای کشور بر موضوع نحوه ارائه الگوهای مناسب کارکرد خانواده در رسانههای جمعی و شبکههای ارتباط مجازی تاکید بیشتری داشته باشند تا اثرات مثبت آن را بر کارکرد مناسب خانوادهها مخصوصا روابط صمیمی میان اعضای خانواده شاهد باشیم.
ملاحظات اخلاقی
در این مطالعه از اعضای شرکت کننده در مطالعه رضایتنامه آگاهانه کتبی گرفته شد.
تضاد منافع
در این مطالعه هیچگونه تضاد منافع با شخص و یا سازمانی وجود نداشت. این مقاله از پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم با کد اخلاق IR.IAU.QOM.REC.1400.013 استخراج شده است.
[1] این مقاله از پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم استخراج شده است.
[2] .Schuler, T. A. & et al.
[3]. Berutti, M., Dias, R. S., Pereira, V. A, Lafer, B., & Nery, F. G.
[4]. Perez, J.C., Coo, S., & Irarrazaval, M.
[5]. Dobbs, S
[6]. Livingstone, S., Haddon, L., Görzig, A., & Ólafsson, K
[7] .Madianou, M., & Miller, D
[8]. Defleur, M., & Rokeach, B.
[9]. Cazeneuve, J.
[10]. Capra, C., Brian, P., Pamela, A, Christian, C, & Lynn, S.
[11]. Baumrind, D.
[12] .Cochran
[13] .Family Assessment Device
[14]. Buri, J. R.
[15]. Grasmuck, S. J.